برای نمونه در جوامع اولیه که بهصورت قبیلهای شکل میگرفت زن از جایگاه خاصی برخوردار بود؛ دوشادوش مرد در شکار و تأمین غذای خانواده شرکت داشت و بهدلیل دارا بودن قدرت زایش و بهوجود آوردن فرزند بسیار محترم شمرده میشد.
گذشت زمان و بروز تحولات اجتماعی همچون انقلاب صنعتی، خانواده را نیز بهعنوان یک نهاد اجتماعی دستخوش تغییر و تحول کرد و شرایط اینگونه اقتضا کرد که مردان برای تأمین معاش ساعاتی از خانه دور باشند و زنان به امور خانه و تربیت فرزندان بپردازند. به این ترتیب زنان در جامعه صنعتی از جایگاه پیشین خود برخوردار نبودند و با حذف تدریجی خود از صحنه اجتماعی روبهرو شدند. در دوره مدرنیته تلاش زنان برای حضور جدیتر در جامعه از سر گرفته شد و همه این تحولات موجب شد که چهره خانواده نیز در دوره مدرن دچار تغییر و تحول شود.
علاوه بر آنچه بهعنوان مقدمه گفته شد مطالعه و بررسی نهاد خانواده در هر جامعه وقتی میسر است که نخست آن جامعه را به لحاظ سیر تاریخی و عبور از مراحل رشد اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و به این پرسش پاسخ دهیم که جامعهای که از آن سخن میگوییم در کدام مرحله از این سیر تاریخی قرار دارد؟ توضیح این نکته ضروری است که منظور از مراحل رشد اجتماعی دورههایی است که جوامع از دیر باز تاکنون آن را پشت سر نهاده و به مرحله کنونی رسیدهاند و شاید اگر بخواهیم این ادوار تاریخی را در یک تقسیمبندی کلی قرار دهیم باید به 3 مرحله سنتی، مدرن و پسامدرن اشاره کنیم.
شاید در نگاهی غیرعالمانه بتوان این مطالعه را صرفا در بستر تاریخ انجام داد و عنوان کرد که چون جامعه مورد مطالعه در این دوره تاریخی (مثلا مدرن) قرار دارد لذا دارای این ویژگیهای ثابت و غیرقابل تغییر است اما سیر جوامع سیری است اختصاصی نهعمومی و نمیتوان گفت که جوامع از این تاریخ وارد این مرحله شده و همگی دارای این ویژگیها هستند، چرا که باید پذیرفت که تحولات اجتماعی علاوه بر سیر تاریخی نیازمند شرایطی است که باید در خود جامعه مهیا شود. بهعنوان مثال نمیتوان گفت وقوع رنسانس در اروپا سرآغاز تحول برای تمامی جوامع بوده و لزوما همه آنها وارد دنیای مدرن شدهاند چه بسا جوامعی که امروزه دچار جزماندیشی هستند که در قرون وسطی نیز نمیتوان سراغی از آن گرفت.از اینرو برای مطالعه خانواده نیز در جوامع نخست باید جایگاه جامعه مورد نظر را در سیر تکامل تاریخی نشان داد.
بررسی نهاد خانواده در جامعه امروز ایران نیز نخست نیازمند به این پرسش بنیادی است که ما از لحاظ سیر تاریخی تکامل اجتماعی در کدام مرحله قرار داریم؟
بهنظر میرسد نهاد خانواده در جامعه امروز ایران در مرحلهای قرار دارد که میتوان آن را مرحلهگذار نامید؛ به این معنی که همانطور که در علم سیاست به جامعهای که در حال عبور از تئوریهای سنتی حکومت که در آن قدرت کانالیزه نشده به سمت تئوریهای امروزی حکومت همچون دمکراسی است جامعهای در حالگذار گفته میشود، در علوم اجتماعی هم میتوان جامعه را در حالگذار نامید که از سنتگرایی به سمت مدرنیته در حال حرکت است و طبیعی است که چنین جامعهای همواره از یک سو با سنتهای گذشته (چه عرفی و چه دینی) و از دیگر سو با مقتضیات جامعه مدرن که بهتدریج به آن عرضه میشود در حال چالش و بهاصطلاح دست و پنجه نرم کردن است و قدر مسلم اینکه خانواده نیز بهعنوان نهاد اجتماعی در این میان با چالشهایی روبهروست که در ادامه به بررسی این چالشها خواهیم پرداخت.
خانواده بهعنوان یک بخش از سیستم اجتماعی در تعامل دائم با سیستم اجتماعی کل یا جامعه است لذا تمامی ارکان این سیستم از قبیل نقشها، حقوق و تکالیف تحتتأثیر همین تعامل تعریف میشود.
حال ببینیم در یک جامعه در حالگذار ارکان خرده نظامی همچون خانواده چگونه تعریف میشود و اصولا یک خانواده در یک جامعه در حالگذار با چه چالشهایی روبهروست؟
می دانیم که نقشهای نظام خانواده عبارتند از: نقش همسری، پدری، مادری و فرزندی. تعامل نقشها در یک نظام اجتماعی در 2مجموعه تعریف میشود.
مجموعه تکالیف که عبارت است از وظیفهای که هر نقش در قبال سایر نقشها برعهده دارد و حقوق، مجموعه انتظارات مسلم هر نقش از سایر نقشهاست در مقابل تکلیفی که انجام میدهد و حقوق و تکالیف هر نقش وقتی قابل تعریف است که هویت اصلی نقش به روشنی و وضوح مشخص باشد و بهنظر میرسد مشکل اصلی خانوادهها در یک جامعه در حالگذار از نظر اجتماعی همین باشد که نقشها در آن بلاتکلیف هستند که باید در قالب سنت تعریف شوند یا رنگ و لعاب امروزی و مدرن بهخود بگیرند، به این دلیل که تعریف نقشها در یک خانواده پایبند به سنتها با یک خانواده مدرن بسیار متفاوت است و از آنجا که خانواده در نظام اجتماعی ما بلاتکلیف است که بایستی سنتی باشد یا مدرن، در تعریف نقشهای خود همواره با چالش روبهروست. بهعنوان مثال مرد با 2 نقش همسری و پدری در خانواده حاضر میشود. او همواره با این پرسش روبهروست که باید یک همسر و پدر سنتی باشد یا یک همسر و پدر مدرن.
او نمیداند که باید مردی باشد طبق سنتهای گذشته، حاکم و مسلط بر تمام امور همسر و فرزندان یا مردی باشد امروزی و قائل به تساوی حقوقی میان همه اعضای خانواده. او با این چالش روبهروست که آیا باید مردی باشد که در مقابل همسر خود جایگاه قیومیت داشته و حتی خروج زن از خانه با اجازه او باشد یا مردی باشد که مطابق اندیشههای امروزی برای همسر خود حقوقی همسنگ با خود قائل است.
در نقطه مقابل، زن امروزی است که در تعریف نقش و جایگاه خود در سیستم خانواده در حیرت و چالش است؛ از یک سو با میراث فرهنگ خود مواجه است؛ فرهنگی که محدودیت و گاه محرومیت از پیشرفت و حضور در جامعه را برای او یک ارزش میداند و از دیگر سو با فرهنگ جهانی شدن روبهروست که تحصیل، اشتغال و پیشرفت را حقی فرا جنسیتی میشمرد.
در این میان فرزندان نیز بهنوعی با همین بحران هویت و عدمامکان تعریف صحیح نقش خود در خانواده روبهرو هستند. در فرهنگ دینی و ملی ما بر احترام به پدر و مادر و اجرای خواسته آنان تا زمانی که این خواسته مغایر با فرامین دینی نباشد تأکید فراوان شده است درحالیکه فرزندان در دنیای امروز میآموزند که هیچ انسانی از خطا مبرا نبوده و نمیتوان او را از حیطه نقد بیرون نهاد پس سخن پدر و مادر نیز میتواند خطا باشد و میتوان اعمال و رفتار آنان را نیز مورد نقد قرار داد.
اینها بخشی از چالشهای خانواده در جامعه امروزی ماست که امید است با فراهم آمدن مجالی برای طرح جدی آنها شاهد ارائه راهکارهای مناسب در جهت حل این معضلات از سوی کارشناسان متخصص باشیم.