این حرکت از اوایل دهه90 و با پیدایش سبک دوری دولت از دخالت مستقیم در بازی اقتصادی ترکیه به وجود آمد و این کشور مدلی از توسعه اقتصادی سرمایهمحور با بازیگردانی بخش خصوصی و سرمایه خارجی را در پیش گرفت. به موازات آن دولتهای پیاپی ترکیه بنابر مشی کلان سیاسی این کشور، تقریباً از آغاز شکلگیری اتحادیه اروپایی، تقاضای حضور در جمع خانواده قاره سبز را مطرح کردند و هر بار مقامات بلندپایه اتحادیه اروپا این در خواست آنکارا را بنا به دلایلی عمدتا سیاسی به سال یا نشست بعدی موکول میکنند.
اکنون اما ترکیه با مشاهده مسکوت ماندن پیشنهاد پراهمیت خود دلیل بر عضویت در اتحادیه اروپا، روش بسیار زیرکانهای را برای متقاعد کردن اروپا در پیش گرفته است. ترکها با مهارت شگفتانگیزی و با بررسی همه فراز و فرودهای سیاسی و اقتصادی اروپا و منطقه خاورمیانه و نیز درک و اشراف صحیح بر روند تحولات جهانی، قصد دارند با کلید طلایی ذخایر گازی ایران، دروازههای قاره سبز را روی خویش بگشایند.
اجرای کامل و موفقیتآمیز این استراتژی ترکیه بیتردید به شریانهای انرژی و منابع و ذخایر هیدروکربنی وابسته است که تقریبا هیچ کدام در خاک آناتولی نیست. خط لوله معروف و پر سر و صدای نابوکو، قرارداد سرمایهگذاری در بخش ایرانی بزرگترین مخزن گازی جهان، تلاش برای جلب نظر قطر به حضور در جدول گازی آناتولی، تلاش برای احداث خط لوله 1850کیلومتری از عسلویه تا مرز ایران و ترکیه و رایزنیهای دیپلماتیک برای جلب رضایت اروپا به خرید گاز ترانزیت شده از مرز ترکیه، همه و همه نشان از آن دارد که ترکیه بیآنکه در بوق و کرنا بدمد عزم کرده تا به شاهراه انتقال انرژی میان شرق و غرب تبدیل شود.
اینکه گفته شده ترکیه در ازای 12میلیارد دلار سرمایهگذاری در سه فاز پارسجنوبی حق انحصاری خرید و مصرف و نیز بازاریابی گاز خریداری شده را بهدست آورده و ایران نیز به لحاظ پیوستن به نابوکو از این حق طریق آنرا موجه میداند، حاکی از این نکته است که آنکارا حساسیت شرایط سیاسی ایران را در فضای دیپلماتیک جهانی بهخوبی درک کرده و مناسبترین موقع را تشخیص داده است.
ترکیه تمایل بسیار دارد تا با صحنه گردانی مبادلات انرژی منطقه نفت خیز و گازخیز خلیجفارس و دریای خزر، قدرت و توانمندی خود را به رخ اروپا بکشد و اهالی و تصمیمگیران قاره سبز را بابت 18سال معطل کردن آنکارا در اعطای مجوز اروپایی شدنش دچار ندامت کند.
به راستی چگونه است که ترکیه بدون داشتن هیچگونه ذخیره انرژی هیدروکربنی میرود تا به چهارراه تجارت و ترانزیت نفت و گاز تبدیل شود و نجاتبخش اروپا از سلطه گازی مسکو لقب بگیرد. اما آیا ایران با 28تریلیون متر مکعب ذخیره گازی چشم به راه دعوت نامهای از مسکو یا دوحه است تا او را به جمع صادرکنندگان گاز دعوت کنند؟
آنکارا چه منافعی در نقشآفرینی بهعنوان واسطه انرژی ایران دیده است که حتی میکوشد در پرونده هستهای ما نیز نقش یک واسطه مورد اعتماد را ایفا کند؟ امیدواریم تصمیم سازان آشکار و پنهان دیپلماسی انرژی ایران، بتوانند به این سؤال پاسخ دهند که اگر گاز پارسجنوبی میتواند کلید طلایی ورود آنکارا به دروازه اروپا باشد، چرا همین گاز نمیتواند رابطه ایران و اروپا را بهبود بخشد و یخ روابط ایران و برخی اروپاییان نیازمند گاز را ذوب کند.
به هر روی و در شرایطی که طراحان سیاستهای انرژی در آنکارا میکوشند تا کشورشان را به گذرگاه بینالمللی سوخت و شاهرگ حیات اروپا تبدیل کنند، مقامات وزارت نفت ما همچنان به متقاعد کردن هند در خرید گاز ایران مشغول هستند. به هر تقدیر امید همه کارشناسان این است که تصمیمسازان کشورمان به نعمت گاز بهعنوان ابزاری دیپلماتیک نگریسته و از کشورهای همسایه بهعنوان عناصری در خدمت به منافع ملی کشورمان سودجویند.