حجم زیادی از این اسناد عمدتا مربوط به ایران، خلیجفارس و خاورمیانه است. بهدلیل اهمیت تاریخی سال 1979میلادی (11دی 1357 تا 10دی 1358) در تحولات ایران حجم اسناد مورد بررسی در آرشیو ملی بریتانیا در این باره، حدود 2 تا 3 برابر اسناد آزادشده سالهای قبلی است.
این در حالی است که برخلاف سالهای قبل تعداد زیاد دیگری از پروندههای مربوط به تحولات ایران در سال1979 به مرور یا بهصورت طبیعی و یا براساس درخواستهای قانونی، مبتنی بر قانون جدید دسترسی آزادانه به اطلاعات در طول ماههای اخیر، آزاد و از طبقه بندی خارج و در اختیار محققان قرار داده شده بود.
در مجموع اسنادی که امسال در آرشیو ملی بریتانیا درباره تحولات ایران در سال1979 ایران آزاد شدهاند شامل 113پرونده محتوی حدود 14هزار و 800 برگ سند هستند.
اسناد سال1979 دربرگیرنده تحولات ایران در فاصله 40روز پایانی حکومت سلطنتی و 10ماه و 20روز از دوران نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی است؛ دورهای که بیگمان یکی از حساسترین فرازهای تاریخ خاورمیانه و جهان و مهمترین یا دستکم یکی از مهمترین رویدادهای تاریخی سدههای اخیر ایران است.
گفتنی است که تعداد 9پرونده در حجم تقریبی 1500برگ با موضوع تحولات داخلی ایران، سفر الیزابت دوم (ملکه بریتانیا) به خاورمیانه و جزئیات ماجرای درخواست شاه برای سفر به بریتانیا و اقامت در آن کشور به دلیل حساسبودن موضوعات هنوز آزاد نشده و برای دسترسی به آنها دستکم باید 10سال دیگر صبر کرد.
از میان مهمترین موضوعاتی که در اسناد تازهآزادشده درباره ایران وجود دارند میتوان به این موارد اشاره کرد:
تحولات ایران در سال1979 و بررسی تحولات بینالمللی در سال1979، به قدرت رسیدن مارگارت تاچر و حزب محافظهکار در بریتانیا و مشکلات و ماجراهای ناشی از انتخاب نخستین نخستوزیر زن در آن کشور، ترور لرد مونباتن توسط ارتش جمهوریخواه ایرلند (آی.آر.ای)، کالبد شکافی سقوط نظام پادشاهی و پیروزی انقلاب و بررسی رخدادهای منتهی به تأسیس نظام جمهوری اسلامی.
در یکی از این مجموعه مکاتبات، سر آنتونی پارسونز در گزارش پایان ماموریت خود در تهران به تاریخ 18ژانویه (29دی1357) از شاه بهعنوان مردی نابجا برای اداره کشورش یاد کرده است. به اعتقاد پارسونز «شاه گرچه کارمندان و روسای اداراتی درجه یک برای همکاری با کشورهای غربی تربیت کرده بود، رژیم او از جهت خودپسندی، سطحینگری، زرق و برق، زودرنجی و پرمدعابودن تقصیر داشت و هضم این مسائل برای دیپلماتهای غربی نیز مشکل بود».
پارسونز بر این باور بوده که او و همکارانش به نقاط ضعف حکومت شاه پی برده بودهاند ولی از شدت تنفر مردم از حکومت او غافل مانده بودهاند.
این اسناد به جزئیات کنفرانس چهارجانبه گوادلوپ در آغاز ژانویه1979 نیز میپردازد. کنفرانس گوادلوپ نشستی دوروزه در ابتدای ژانویه1979 بود که طی آن جیمی کارتر (رئیسجمهور آمریکا)، جیمز کالاهان (نخستوزیر بریتانیا)، هلموت اشمیت (صدر اعظم آلمان غربی) و والری ژیسکاردستن (رئیسجمهور فرانسه) به بررسی و تعامل درباره مسائل راهبردی جهان از جمله مقابله با خطر شوروی و وضعیت ایران پرداختند.
اسنادی نیز درباره روند تحولات داخلی و دیدگاهها و تحلیلهای بریتانیاییها درباره انقلاب اسلامی ایران هست که در آنها به گزارشها و ملاحظات مقامات بریتانیا از روند تحولات انقلاب نوپا، رقابتها، درگیریها، وضع استانها و مناطق مرزی و مسائل مختلف احزاب سیاسی و نظامی درگیر با هم و همچنین وضعیت و جایگاه چهرههای مطرح در انقلاب پرداخته شده است.
تبعات منطقهای و بینالمللی انقلاب اسلامی و دیدگاههای همسایگان درباره حکومت جدید ایران بخش دیگری از محتوای این اسناد را تشکیل میدهد. در این اسناد به دیدگاه بریتانیا در قبال تغییرات منطقهای خلیجفارس و خاورمیانه در پرتو انقلاب اسلامی ایران و همچنین مواضع اتحاد جماهیر شوروی و دیگر کشورهای اقماری آن در قبال تحولات ایران اشاره شده است.
در این اسناد به سیر شکلگیری ابعاد مختلف مناسبات ایران و بریتانیا در عرصههای دیپلماتیک و غیرنظامی نیز پرداخته شده است. در این اسناد تحولات دیپلماتیک بین دو کشور، وضع کلیسای انگلیکن و بریتیش کانسل (شورای فرهنگی بریتانیا)، فعالیتهای مخالفان ایران در بریتانیا، اشغال سفارت و کنسولگری سفارت بریتانیا در تهران در ماههای نخست انقلاب، وضع نابسامان دانشجویان ایرانی در بریتانیا و رفتار ناشایست با ایرانیان مسافر و مهاجر به بریتانیا در فرودگاههای آن کشور مورد توجه قرار گرفتهاند.
مناسبات تحولات دفاعی ایران، انحلال پیمان سنتو و جزئیات مناسبات نظامی با بریتانیا و سیر تحول آن پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بخش دیگری از این اسناد را تشکیل میدهد. شماری از قراردادهای نظامی بریتانیا با ایران پس از انقلاب توسط دولت انقلاب ملغی شد که برخی براساس بدگمانی لندن به مواضع انقلابی ایران و احتمالا بهدلیل هراس همسایگان کوچک جنوبی ایران ملغی شد و تعدادی نیز بهدنبال حادثه گروگانگیری در سفارت آمریکا معلق شد.
در همین دوره پیمان نظامی منطقهای سنتو با خروج ایران و اعلام انصراف ترکیه و پاکستان از ادامه حضور در آن عملا منحل شد. براساس این اسناد بهنظر میرسد که با وجود تأکیدهای پیشین دولتهای عضو بر اهمیت سنتو، هیچکس از پایانیافتن عمر آن متأسف نشد.
در این اسناد همچنین به وضعیت محمدرضاشاه پس از خروج از ایران و مصایب وی و خانوادهاش برای یافتن کشوری برای اقامت در 26 دی1357 پرداخته شده است. از منظر اسناد بریتانیایی، مهمترین موضوع در این ارتباط، تلاش شاه برای ورود و اقامت در بریتانیا بود.
با آنکه مقامات بریتانیایی آگاه بودند که کشورشان برای مدتی طولانی مهمترین یا دستکم یکی از دو متحد اصلی شاه به شمار میرفت، از عزیمت او به بریتانیا و اقامتش در باغ ویلایی اشرافی خود در منطقه ساری در جنوب غرب لندن جلوگیری کردند. جیمز کالاهان، نخستوزیر وقت بریتانیا و رهبر حزب محافظهکار معتقد بود که حضور شاه در بریتانیا موجب بروز خطر جدی امنیتی برای آن کشور خواهد شد.
روز نهم فوریه در فاصله 2روز مانده تا پیروزی انقلاب اسلامی، شاه بهطور غیرمستقیم و غیررسمی از طریق آلن هارت، یکی از دوستان روزنامهنگارش از مقامات لندن خواست تا به او اجازه سفر به بریتانیا را بدهند.
یکی از مقامات ارشد وزارت خارجه بریتانیا در پاسخ به این درخواست به داونینگ استریت دفتر نخستوزیر کالاهان درباره صدور اجازه اقامت به شاه در بریتانیا نوشت: چنین اقدامی وضع را پیچیده خواهد کرد و به احتمال خیلی زیاد به تخریب روابط با هر دولت بعدی جانشین در ایران منجر و از سوی دیگر موجب بروز دردسرهای امنیتی برای ما نیز خواهد شد.
در یک گزارش مشابه دیگر وزارت خارجه بریتانیا، از احتمال بهخطرافتادن ارسال نفت ایران به بریتانیا و همچنین خطرات جانی برای اتباع آن کشور در ایران در صورت پناه دادن به شاه در بریتانیا سخن گفته شده است.
10روز بعد در 19فوریه، زمانی که 8روز از سقوط سلطنت و پیروزی انقلاب گذشته بود، کالاهان در یادداشتی درباره شاه اینگونه نوشت: من از نظر انسانی نمیخواهم به شاه بیاعتنایی کنم [ولی] او در ایران به چهرهای بهشدت جنجالی تبدیل شده است و ما باید مناسبات آینده خود با آن کشور را مورد ملاحظه قرار دهیم. او [شاه] نیازمند برنامهریزی موقتی است.
مارگارت تاچر رهبر حزب محافظهکار که چندی بعد در همان سال به قدرت رسید، پس از پیروزی در انتخابات در یادداشتی به تاریخ 14می (24اردیبهشت 1358) در اعتراض به سیاست قبلی کالاهان به وزارت خارجه کشورش اعلام کرد که از اینکه بریتانیا نمیتواند به یک دوست صمیمی و مفید پناه دهد عمیقا ناخشنود است. با این همه این اعلام نارضایتی نخستوزیر جدید نیز منجر به صدور اجازه اقامت برای شاه و همراهانش در بریتانیا نشد.
2روز پس از نگارش این نامه، تاچر در نخستین ماه از صدارت طولانیمدت خود، هیاتی را برای گفتوگوی دوستانه و منصرفکردن شاه برای عزیمت به بریتانیا عازم باهاماس کرد. ریاست این هیات که مخفیانه و با لباس و اوراق شناسایی مبدل به دیدار شاه شتافته بودند با سر دنیس رایت، دیپلمات کهنهکار و بازنشسته بود که 2دوره طولانی با سمت کاردار و سفیر کبیر کشورش در ایران خدمت کرده بود. رایت در این سفر با گذرنامه جعلی و نام ادوارد ویلسون به دیدار شاه رفت.
با آنکه کمتر کسی از جزئیات محل اقامت شاه در باهاماس خبر داشت، بریتانیاییها اصرار داشتند تا این ماموریت بدون اطلاع مقامات رسمی محلی صورت گیرد.
خودداری بریتانیا از پذیرش شاه و خانوادهاش در شرایطی صورت گرفت که او بهشدت بیمار بود و بهدلیل عدمقبولش در هیچ کشوری بهصورت طولانی عملا مجبور شد تا در یک سال پایانی عمرش تا مرداد1359 مرتبا کشور محل اقامتش را تغییر دهد. در همان زمان دولتهای آرژانتین، آمریکا، برزیل و نیوزیلند نیز از پذیرش شاه خودداری کرده بودند.
در نهایت نیز تغییر موضع جیمی کارتر، رئیسجمهور آمریکا و موافقت وی با اقامت شاه در ایالات متحده انگیزه اشغال سفارت آمریکا توسط گروهی از دانشجویان ایرانی و به گروگانگرفتهشدن دهها دیپلمات آمریکایی را فراهم کرد.
هارت افشا کرده بود که با وجود مناسبات حسنه بین شاه و مقامات آمریکایی، او از نحوه زندگی آمریکایی خوشش نمیآمد و قصد اقامت دائمی در آن کشور را نداشت.
در اسناد بریتانیا مطالبی نیز به بررسی مناسبات ایران و آمریکا و مسئله گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران اختصاص دارد؛ ماجرایی که در سال1979 آغاز شد ولی تا آغاز سال1981 به طول انجامید. با وجود آنکه تنها حدود 2ماه از ابتدای ماجرای اشغال سفارت آمریکا در این مجموعه اسناد آمده ولی بیشترین حجم اسناد شامل 10پرونده و نزدیک به 3هزار برگ از مکاتبات رسمی و محرمانه مربوط به همین 2ماه و تحولات متن و حاشیه گروگانگیری و پیامدهای آن است.
دیپلماسی ایران