ادبیات> على مولوى: فکر مىکردیم تمام شده؛ یعنى قرار بود تمام شده باشد. «جی. کی. رولینگ» خیلى جدى و رسمى پس از چاپ کتاب «هرى پاتر و یادگاران مرگ» در سال ۱۳۸۶ (۲۰۰۷ میلادی)، اعلام کرد که دیگر مجموعهى هرى پاتر را ادامه نمىدهد و این آخرین کتاب هرى پاتر است.
* * *
هرى اول
پنجم تيرماه ۱۳۷۶ (۱۹۹۷ ميلادى)، نقطهى آغاز هرى پاتر در دنياى ادبيات بود. روزى كه اولين جلد مجموعهى هرى پاتر با نام «هرى پاتر و سنگ جادو» منتشر شد. اما اين آغاز، مقدمهى وسیعی داشت.
«جوآلين كتلين رولينگ» نويسندهاى ناشناس بود و زندگى فقيرانهاى داشت. شايد اگر قطار او در سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۰ ميلادى) از مسير منچستر به لندن تأخير نداشت، هرى پاتر هرگز نوشته نمىشد!
او در اينباره مىگويد: «در تأخير چهار ساعتهى قطار، نشستم و به فکر فرو رفتم و كمكم همهى جزئيات داستان در ذهنم شكل گرفت. تصویر پسرکی لاغر و نحیف را با عينك و موهای پرکلاغی ديدم كه خبر ندارد یک جادوگر است...»
رولينگ از ايدهى داستان هرى پاتر شگفتزده بود و نگارش هرى پاتر را آغاز كرد. پنج سال طول كشيد تا اولين كتاب هرى پاتر را بنويسد، اما هيچ ناشرى حاضر به چاپ آن نمىشد تا اينكه انتشارات «بلومزبري» در سال ۱۳۷۶ كتاب «هرى پاتر و سنگ جادو» را با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه منتشر كرد. تنها يك سال بعد، كتاب او در «جايزهى كتاب انگليسي» و «كتاب سال كودك و نوجوان انگليس» برگزيده شد و انتشارات «اسكولاستيك» حاضر شد ۱۰۵هزار دلار براى انتشار كتاب به او دستمزد بدهد. رولينگ مىگويد وقتى كه اين خبر را شنيد، نزديك بود بميرد!
* * *
پاتربازى
خيلىها فكر مىكردند بعد از چاپ كتاب هفتم و اكران آخرين فيلم هرى پاتر، دنياى او خيلى زود فراموش مىشود و تب هرى پاتر در جهان فروكش مىكند. اما هنوز هزاران سايت هواداران هرى پاتر در سراسر جهان فعال بودند و اين اشتياق مخاطبان براى رولينگ وسوسهبرانگيز بود. او نهم مردادماه ۱۳۹۰ (۳۱ جولاى ۲۰۱۱ ميلادى) همزمان با سالروز تولد خودش و شخصيت هرى پاتر، سايت جديدى را بهنام «پاترمور» (PotterMore) براى هواداران هرى پاتر راهاندازى كرد. اين سايت در ابتدا قرار بود محفلى براى استفادهى هواداران از اطلاعات هرى پاتري، ارتباط با رولينگ و خريد محصولات هرى پاتر باشد، اما از حوالى جامجهانى ۲۰۱۴ برزيل، رويكرد سايت تغيير كرد. رولينگ همزمان با جامجهانى فوتبال، جامجهانى كوييديچ را در سايتش برگزار كرد و هرروز گزارش اين بازىها را در سايت منتشر میكرد. هواداران هرى پاتر از اين اتفاق سر شوق آمده بودند و مخاطبان اين سايت روزبهروز افزايش مىيافتند. از آن به بعد او هرچند وقت يكبار مطالب دستاولى را دربارهى هرى پاتر در سايت پاترمور منتشر كرد؛ داستانهايى كوتاه دربارهى شخصيتها، توضيح دربارهى برخى از حوادث داستانها، خبرهاى تازهى دنياى هرى پاتر و...
پس از آن نسخهى جديد سايت پاترمور تبديل به يك شبكهى مجازى يا بهعبارتى يك هاگوارتز مجازى شد. هواداران هرى پاتر امتحان مىدادند و با هم دوئل میکردند! عضو گروههاى چهارگانهى مدرسهى هاگوارتز مىشدند و گروههای برای قهرمانی تلاش میکردند. درواقع سايت پاترمور جريان تازهاى در دنياى هرى پاتر بهراه انداخت و سرآغاز نمايشنامهى «هرى پاتر و فرزند نفرينشده» شد.
* * *
هرى هشتم
پنجم تيرماه ۱۳۹۴ و همزمان با هجدهمين سالگرد انتشار «هرى پاتر و سنگ جادو»، رولينگ خبر مهمى را در صفحهى توئيترش اعلام كرد. او نوشت: «امروز به دو دليل روز بسيار ويژهاى براى من است؛ اول اينكه امروز هجدهمين سالگرد انتشار هرى پاتر و سنگ جادو در انگليس است. ديگر اينكه در پايان تابستان سال ۱۳۹۵ (۲۰۱۶ ميلادى) نمايشى به نام هرى پاتر و فرزند نفرينشده در لندن اجرا خواهد شد. اين يك داستان تازه خواهد بود كه قرار است با همكارى «جك تورن» و «جان تيفاني» آن را بنويسم. بيشتر از اين نمىخواهم چيزى از داستان را لو بدهم. با اين حال مىتوانم بگويم اين پيش در آمد داستانهاى هرى پاتر نيست.
براى پاسخ به اين پرسش اجتنابناپذير (و معقول!) كه «چرا فرزند نفرينشده يك رمان نيست و بهصورت نمايش اجرا مىشود؟» بايد بگويم وقتى مخاطبان، اين نمايش را ببينند متوجه مىشوند كه اين داستان فقط براى قالب نمايش مناسب است.
تا به حال پيشنهادهاى همكارى زيادى براى نوشتن ادامهى داستان هرى پاتر داشتهام، اما جك، جان و «سونيا فريدمن»، تيم رؤيايى من هستند. لذت نگارش ادامهى هرى پاتر با اين گروه بسيار لذتبخش است و بهزودى لذت اين داستان ناگفتهى هري، با شما هم به اشتراك گذاشته خواهد شد.»
اين پيام، آغاز راه كتاب هشتم هرى پاتر بود و پس از آن، موجى از پيشبينىها دربارهى اين نمايشنامه در ميان هواداران هرى پاتر بهراه افتاد. همه مىخواستند زودتر اطلاعات تازهاى از اين نمايش، داستان تازه و بازيگران آن بهدست بياورند.
* * *
پاتر روى صحنه
پنج سال پس از افتتاح سايت پاترمور و همزمان با تولد رولينگ و هرى پاتر، نمايش هرى پاتر و فرزند نفرينشده در لندن افتتاح شد. از فرداى افتتاحيه نيز نمايشنامهى هرى پاتر در اختيار خوانندگان هرى پاتر قرار گرفت. صفهاى طولانى خريد كتاب تازهى هرى پاتر، يادآور روزهاى اوج هرى پاتر در سراسر جهان بود. روزهايى كه نوجوانها (و حتى بزرگسالها) از ساعتها قبل جلوى در كتابفروشىها مىنشستند تا اولين كسانى باشند كه كتاب تازهى هرى پاتر را مىخرند و میخوانند.
اين نمايش در چهار پرده طراحى شده كه به دليل طولانىبودن زمان نمايش، در دو بخش و دو سانس مجزا اجرا مىشود. بخش اول ۱۶۰ دقيقه و بخش دوم ۱۵۵ دقيقه است. قيمت بليت آن براى هر دو بخش، از ۱۵ پوند (حدود ۷۰هزار تومان) شروع مىشود و تا ۷۰ پوند (حدود ۳۳۰ هزار تومان) ادامه دارد. برنامهى نمايش طورى چيده شده كه مخاطبان در تماشاى آن آزادى عمل داشته باشند. به اين صورت كه اگر مايلند هر دو بخش را در يك روز ببينند، يا اگر بخواهند بتوانند در دو روز مختلف تماشا كنند يا حتى اگر دوست دارند فقط بليت يكى از بخشها را تهيه كنند.
عكسهاى منتشرشده از نمايش و يادداشت منتقدان انگليسى حاكى از آن است كه تكنيكهاى نمايشى تازهاى براى اين نمايش تهيه شده تا بازيگران بتوانند لحظههاى جادويى داستان را اجرا كنند.
اين نمايش حدود ۳۱ بازيگر اصلى و فرعى دارد كه برخى از آنها مثل «جيمى پاركر» بازيگر نقش هرى پاتر بزرگسال، تكنقشاند و برخى از آنها مثل «هلنا ليمبري» در چند نقش «خاله پتونيا»، «مادام هوچ» و «دولورس آمبريج» بازى مىكنند. در برخى از نقشها هم مثل «ليلى لونا پاتر» (دختر كوچك هرى و جين ويزلي) یا هرى پاتر نوجوان، از چند بازيگر نوجوان و كودك براى ايفاى نقش در پردهها و سانسهاى مختلف نمايش استفاده شده است.
* * *
شروع نااميدكنندهی کتاب
پردهى اول با «ايستگاه كينگزكراس» آغاز مىشود. يعنى همانجايى كه فصل پايانى كتاب هرى پاتر و يادگاران مرگ با عنوان «19 سال بعد» تمام شد؛ در میان درگيرى «جيمز سيريوس پاتر» و «آلبوس سوروس پاتر» پسرهای هرى پاتر در آستانهى سوارشدن به قطار سريعالسير هاگواترز هستند. آلبوس مىترسد كه برخلاف تمام خانواده در گروه گريفيندور نيفتد و جيمز سعى دارد سربهسر برادر كوچكش بگذارد. در اين ميان هرى هم تلاش مىكند به آلبوس بفهماند كه هيچ فرقى ندارد كه او در كدام گروه بيفتد و گروه اسلايترين هم به اندازهى گريفيندور خوب است.
به عقيدهى برخى از هواداران هرى پاتر، فصل پايانى كتاب هفتم با پىرنگ داستانهاى عامهپسند عاشقانه، وصلهى نچسبى به مجموعهكتابهاى هرى پاتر بود. تصویری از پايان خوش و خانوادههاى خوشبخت و فرزندان نيكو كه خيلىها را به ياد فيلمهاى هندى مىانداخت. حالا و پس از ۹ سال بىخبرى از ماجراهاى هرى پاتر، شروع دوبارهی این لحظهها براى هواداران سرسخت هرى پاتر نااميدكننده است. بهخصوص اینكه اين روند تا صحنهى يازدهم پردهی اول با عنوان «روى سقف قطار سريعالسير هاگوارتز» ادامه دارد و خواننده را بيش از پيش خسته مىكند. سرعت بيش از حد داستان در اين ۱۱ صحنه كه سه سال تحصيلى آلبوس را در هاگواترز بهشكلى گذرا مرور مىكند و ديالوگهايى سرشار از اطلاعاتی كه صرفاً براى آگاهكردن مخاطب از وضعيت دنياى جادوگران رد و بدل مىشود، خستهكننده و كسالتآور است. اما از اين صحنه به بعد، ريتم نمايشنامه کمکم شبيه كتابهاى هرى پاتر مىشود. ماجراهايى هيجانانگيز كه پشت سر هم رخ مىدهند و زمينگذاشتن كتاب را سخت مىكنند!
* * *
بازگشت ولدمورت
به عقيدهى بسيارى از هواداران هرى پاتر، كتاب و فيلم سوم هرى پاتر، يعنى «هرى پاتر و زندانى آزكابان» بهترين كتاب و فيلم مجموعهى هرى پاتر است. يكى از دلايل اين انتخاب، عدم حضور «ولدمورت» در اين داستان است. يك درام شگفتانگيز، معمايى و گاهى ترسناك، در راستاى گذشته و حال هرى و مرگ پدر و مادرش، لحظههاى جذابى را براى مخاطبان خلق مىكنند. اما در كتابهاى ديگر، تقابل نيروى خير و شر (آن هم شرى كه تمام نمىشود و مدام بر مىگردد) تا حدودی تكرارى و ملالآور است. اينبار هم با اينكه ۱۹ سال از مرگ ولدمورت گذشته، باز هم شايعهى بازگشت او دنياى جادوگرى را پر كرده و اين بازگشت ملالآور را نويد مىدهد. اما در صحنهى نوزدهم پردهى سوم با عنوان «هاگوارتز، زمين كوييديچ»، گره تازهاى از داستان رو مىشود كه مخاطب انتظارش را ندارد. يك پيشگويى وحشتناك: «وقتى اضافىها كنار گذاشته مىشوند، وقتى زمان واژگون مىشود، وقتى فرزندان ناديده، پدرانشان را بهقتل مىرسانند؛ آنگاه لرد سياه باز مىگردد.» كه قرار است توسط فرزند ولدمورت به حقيقت بپيوندد.
رفت و برگشت آلبوس و «اسكورپيوس» در زمان با «زمانبرگردان» و تغيير آينده و سلطهی سیاهی بر دنیای جادوگران، هيجان بسيار زيادى را به همراه دارد و پيشبينى پايان داستان را سخت مىكند.
* * *
رمان یا نمایشنامه؟
پايان كتاب، همان آغاز راه است. همان لحظهى دلخراش كشتهشدن پدر و مادر هرى بهدست ولدمورت در «درهى گودريگ» و ماجراى «پسرى كه زنده ماند»؛ یعنی هرى پاتر. گذشتهای که نباید تغییر کند تا آینده همانطوری بشود که بود. این چرخش دوبارهی همهی اتفاقهای هشت کتاب هری پاتر به سمت درهی گودریک، زنجیرهی داستانی درستی را پدید میآورد که چندان هم دور از انتظار نبود.
دربارهی نمایشنامهی هری پاتر و فرزند نفرینشده مىشود گفت که این کتاب، نه بهدرستی یک نمایشنامه است و نه یک رمان. نه مختصات یک رمان کامل را دارد و نه قابلیت نمایشنامه بودن را. اگر شیوهی دیالوگنویسی و توضیح صحنهها را نادیده بگیریم، بیشتر شبیه یک رمان ناپخته است تا یک نمایشنامه. اما هرچه که هست، آنقدر برای هواداران هری پاتر مهم است که تنها در دو روز اول فروش کتاب در آمریکا و کانادا، دو میلیون نسخه و در هفتهی اول فروش در انگلیس بیش از ۸۴۰هزار نسخه از کتاب فروش رفت! حدود سه هفته پس از انتشار آن در انگليس، به همت «ویدا اسلامیه» و انتشارات «كتابسراى تنديس» (۸۸۹۱۳۸۷۹)، ترجمهی فارسی آن به دست مخاطبان بیشمار هری پاتر در ایران رسید.
* * *
پايان پاتر
رولينگ در مراسم افتتاحیهى نمايش هرى پاتر و فرزند نفرينشده، در پاسخ به خبرنگار خبرگزاری رویترز دربارهی ادامهی داستان هری پاتر اعلام كرد: «هری در این نمایش با ماجراجوییهای بزرگی روبهرو میشود که تصور میکنم دیگر کار ما با او به اتمام رسیده. همانطور كه میدانید حالا ما با نسل تازهای روبهرو هستیم. خب، من بسیار هیجانزدهام که میبینم افتتاحیهی آن به این زیبایی برگزار شده، اما به هرحال هری پاتر دیگر تمام شده است.»
حالا بايد صبر کرد و ديد او اینبار واقعاً و براى هميشه هرى پاتر را تمام كرده يا این هم از آن چیزهایی است که ممکن است طبق قرار پیش نرود!
* * *
پدران، مادران و فرزندان
پس از انتشار کتاب «هری پاتر و فرزند نفرینشده»، سؤالی اساسی در بین هواداران و مخاطبان این اثر شکل گرفت. آیا این کتاب را واقعاً رولینگ نوشته است؟ خبرهایی که در حاشیهی نگارش این کتاب شنیده میشد حاکی از آن بود که رولینگ از ابتدا اعلام کرده که نمایشنامهنویس نیست و باید کس دیگری این نمایشنامه را بنویسد. ضمن اینکه شنیده میشد زمانی که این سهنفر در حال بحث دربارهی داستان بودند، این جک تورن بود که روابط و دیالوگهای داستان را مینوشت چون مجموعهای تلویزیونی را دربارهی دورهی حساس نوجوانی نوشته بوده و آشنایی بهتری دربارهی روابط سخت نوجوانها و والدینشان دارد. پس احتمالاً او سهم بیشتری از این کتاب دارد و شکلگیری روابط عاطفی این کتاب، دسترنج اوست.
* * *
«جیمی پارکر» در نقش هری پاتر
هری 40ساله، موجود عجیب و غریبی است! کمتحمل، غیرمنطقی و زیادی بزرگسال! از آن بزرگسالهایی که یادشان رفته روزى خودشان هم نوجوان بودند و مشكلات زيادى داشتند. هری بزرگسال که از کارآگاههای وزارت سحر و جادو است، آنقدر که در کارش دقیق است و جادوگر ماهری است، پدر خوبی نیست و همین موضوع رابطهی او پسرش را سخت میکند.
* * *
«نوما دومزوئنی» در نقش هرمیون گرنجر
یکی از پرحاشیهترین خبرهای نمایش، انتخاب یک بازیگر سیاهپوست برای نقش هرمیون، وزیر تازهی سحر و جادو بود که حسابی سر و صدا بهپا کرد. رولینگ ادعا کرد که هرگز ننوشته هرمیون سفیدپوست است و هرمیون سیاهپوست را بیشتر دوست دارد. اما هواداران متعصب هری پاتر معتقدند شاید ننوشته باشد، اما نمیتواند تصویرگریهای کتاب و تصویر فیلمها را نادیده بگیرد.
* * *
«پل تورنلی» در نقش رون ویزلی
رون برخلاف هری، روحیهی نوجوانیاش را فراموش نکرده. مدام سربهسر همه میگذارد و مغازهی شوخیهای جادویی باز کرده است. هنوز هم کمی خنگ است و گاهی حرفهای نابهجایی میزند، اما همچنان قابل اعتمادترین دوست است و در بخش «دنیای تاریک» کتاب که هری پاتر کشته شده است، در نقش یک قهرمان ظاهر میشود.
* * *
«سام کلیمت» در نقش آلبوس سوروس پاتر
آلبوس بهجز تنهایی و غرور، شباهت زیادی به پدرش ندارد. اسلایترینی است و تنها دوستش اسکورپیوس مالفوی. او برخلاف هری، آنقدر زودجوش و بیفکر است که گاهی اسکورپیوس که معتقد است پسر باهوشی نیست، باهوش بهنظر میرسد! او با اشتباهش و اختلافش با پدرش تمام دنیای جادوگری را به خطر میاندازد و درنهایت به لطف اسکورپیوس نجات پیدا میکند.
* * *
«الکس پرایس» در نقش دراکو مالفوی و «آنتونی بویل» در نقش اسکورپیوس مالفوی
بیتردید تحول غیرقابلپیشبینی دراکو بیشتر از همهی شخصیتها بهچشم میآید. دراکوی بزرگسال، اهل خانواده است و صفتهای بد گذشتهاش را ندارد. حتی در جایی به هری میگوید که همیشه به دوستان هری حسودی میکرده و کاش او هم دوستان خوبی مثل رون و هرمیون داشت!
* * *
«اِستر اسمیت» در نقش دلفی دیگوری (ریدل)
یکی از شخصیتهای تازهی کتاب که پیش از این هرگز وجود نداشت. دختر ولدمورت و «بلاتریکس لسترنج» میتواند بدون جادوکردن پرواز کند و درتلاش است با تغییر در زمان، قدرت را به پدرش برگرداند. شاید اگر کتاب هری پاتر و فرزند نفرینشده یک رمان بود، شخصیت او بهتر و بیشتر ساخته و پرداخته میشد؛ اما فرصت محدود نمایش شخصیت او را گنگ باقی میگذارد. با اینکه دلفی مهارتهای جادویی فراوانی دارد و حتی بهنظر میرسد از پدرش هم قویتر باشد، در پایان کتاب، ضعیف و ناتوان است و خیلی راحتتر از چیزی که تصور میشود شکست میخورد!
نظر شما