نیلوفر شهسواریان: از چند هزار سال پیش در بین اقوام لر در ایران زندگی میکرده، ولی گویی در سی سال گذشته، به فراموشی سپرده شده است.
حالا «عروسک ليلي» يك حامي بهنام «آمن خادمي» دارد که عزمكرده گرد و غبار غفلت را از سر و روي او بتكاند.
آمن خادمي كه اين عروسك را دوباره ساخته، براي گفتوگو مرا به نشست «ليلي و دليار؛ عروسک قصههاي قوم لر» در «خانهي عروسکي ماهور» دعوت ميکند. او با ذوق و اشتياق خاصي در لباس محلي لري در يک عصر پاييزي حاضر شده و از ليلي ميگويد.
بعد از نشست، سؤالهايم را با او در ميان ميگذارم. خادمي فارغالتحصيل رشتهي روزنامهنگاري از دانشگاه تهران است و يک سالي ميشود که روزنامهنگاري را تقريباً کنار گذاشته است و به اين حرفهي کمتر توجهشده ميپردازد.
به گفتهي آمن خادمي، ساخت و استفاده از اين عروسک کهن قديمترها در ميان خانوادههاي ايراني رايج بوده و بزرگترها آن را بهعنوان عيدي، در جشن نوروز به دخترانشان هديه ميدادهاند.
او ميگويد: «موهاي عروسک ليلي از موي طبيعي مادران درست ميشد و مادران بخشي از لباسشان را به تن عروسک ميکردند تا وقتي که براي کار به طبيعت ميرفتند، دخترشان احساس تنهايي و غريبي نکند.»
نکتهي مهمي که هنوز هم براي بچهها جالب است، متحرکبودن عروسک است که دستهايش با يک نخ، بالا و پايين ميرود. ريشهي کلمهي ليلي در زبان لري «ليل» است، بهمعناي با ناز راه رفتن و خراميدن.
آمن خادمي دربارهي اجزاي سازندهي عروسک ميگويد: «بدنهي عروسک ليلي از نيِ توخالي ساخته شده و طبق تحقيقات ما از تفسير مثنوي مولوي، نشاندهنده انسان کامل است. بيت «بشنو از ني چون حکايت ميکند/ از جداييها شکايت ميکند» طبق تفسير آقاي کريم زماني، نشان ميدهد که انسان خالي از تعلقات مادي، به ني توخالي تشبيه ميشود؛ مانند ليلي خودمان.
دليل ديگر اين است که در منطقهي زاگرس، زادگاه ليلي، مردم چادر و کپر درست ميکردند و مواد آن از ني توخالي بوده است.»
اما چه ميشود که خادمي به سراغ اين عروسکها ميرود؟
ماجراي تلخي دارد و به دو سال پيش باز ميگردد. خواهر وسطي آمن خادمي از دنيا ميرود و بعد از آن، رفت و آمد آنها به زادگاهشان نورآباد ممسني در استان فارس بيشتر ميشود. در اين منطقه وقتي جواني فوت ميکند، مراسم مفصلي ميگيرند.
او در رفت و آمد به بازار متوجه مي شود كه نمونهي پلاستيکي اين عروسکها وجود دارد. اين عروسكهاي پلاستيكي ظاهر جالبي نداشتند، هرچند لباس قشنگي تنشان بود. او به خواهر کوچکش «آوا» ميگويد كه چندتا از آنها را برايش بخرد.
وقتي آمن بچه بود، خانمي برايشان عروسك درست ميکرد، اما حالا زنده نيست. چندين روستا را ميگردند تا اينکه «خالهشاهزاده» را پيدا ميکنند که چارچوب عروسک را درست ميکرد. آمن ده تا عروسک سفارش ميدهد و بقيهي اجزا را خودش ميسازد.
به تهران ميآيد و آنها را به آشنايانش هديه ميدهد كه از دريافت اين هديه شگفتزده ميشوند. براي اينکه آوا در غم از دستدادن خواهر غصه نخورد؛ خانوادهي خادمي تشويقش ميکنند كه ساخت عروسک ليلي را ياد بگيرد.
آوا ابتدا مخالفت ميكند، اما حالا ماهي 150 عروسک ميسازد. اين بانوي خوشذوق به فکر ساختن «دليار» هم افتاده است، عروسکي با لباس مردانه و محلي لري که با ليلي يک خانوادهي با اصالت را تشکيل دادهاند و عروسک قنداقي «پلهپيچ» شده حاصل ازدواجشان است.
اين عروسکها مناسب کودکان بالاي پنج سال است، اما خادمي همين خانواده را با بافت پارچه و پنبه براي کودکان زير پنج سال تدارک ديده است. او بهتازگي از ليلي مينياتوري به نام «لال بهيگ» و به اندازهي هشت سانتيمتر هم رونمايي کرده است.
بيگ يا لال بهيگ به نوعي از عروسک ليلي گفته ميشود که دست و پا ندارد و نمونهي ابتداييتري نسبت به ليلي محسوب ميشود و معمولاً وسيلهي بازي بچهها بوده که خود بچهها آن را ميساختند.
عروسک ليلي ثبت ملي شده، ولي بهگفتهي خادمي لازم است بيشتر مورد حمايت قرار گيرد تا ميان خانوادهها بيشتر شناخته شود. او ميگويد: «از طرف خانهي بومگردي«ماهبيبي» در اردکان يزد، مأمور شد كه عروسک اردکاني توليد کند.
بعد از تحقيقات منطقهاي، «مهرآب» بهمعناي علاقهمند به آب را ساخت که بهخاطر ارزش آب در منطقه چنين نامي دارد و ماهبيبي را هم انتخاب کرد چون از نام بيبي در يزد، زياد استفاده ميشده است.
«عروسک بيبي کُگ» نيز از عروسکهاي اردکاني است که مردم در سفرههاي آييني قديمي از آن استفاده ميكردند و اخيراً به دست خادمي احيا شده و دوباره به دنياي عروسکهاي ايراني بازگشته است.»
نظر شما