شنیدن خاطرات دوران جنگ و دفاع از هر زبان نامکرر است و این یک روایت زنانه از افرادی است که نه پشت خط که در دل ماجرا زندگی، امید و ایمان را تداوم بخشیدند.

همشهری آنلاین - فاطمه عباسی: گفته می‌شود حدود ۲۵ هزار زن ایرانی در طول دوران دفاع مقدس به عنوان پزشک و پرستار خدمت کردند، بیش از ۵۰۰ نفر به عنوان رزمنده جنگیدند و حداقل ۱۷۰ نفر به اسارت درآمدند. زنان ایرانی همچنین به امداد، انبارداری، حمل و نگهداری مهمات، کارهای خدماتی مانند دوخت و دوز و حتی آماده سازی و دفن اجساد کمک می‌کردند.

یوسف مجتهد، رزمنده جانباز و مشاور بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور که در زمان آغاز جنگ سال‌های اول جوانی خود را سپری می‌کرد، گفت درگیری‌های مرزی و خرابکاری‌های عناصر ضد انقلاب پیش از آغاز رسمی جنگ و از خردادماه آغاز شده و شهید داده بود. مناطق مرزی مرتب توسط نیروهای بعثی شناسایی هوایی می‌شد اما زندگی و ارتباط مرزی مردم به شکلی عادی برقرار بود تا اینکه روز ۳۱ شهریور بمبارانی رسمی صورت گرفت و اکثر خانواده‌ها مجبور به تخلیه شهر و خانه‌های خود شدند.

تصور این بود که با توجه به تجربه‌های قبلی، این اتفاقات چند روز بیشتر طول نمی‌کشد اما با سقوط بخش غربی خرمشهر، مردم بیشتری مجبور به مهاجرت اجباری شدند. بسیاری از جوانان اما همچون آقا یوسف در شهر ماندند و هر کس آشنایی با سلاح داشت به میدان آمد تا به جریان مقاومت و دفاع بپیوندد.

خانم چراغی که ساکن اهواز بود یکی از جوان‌هایی است که برای کمک به مدافعان در شهر باقی ماند. این بانوی پرتلاش اکنون در میانسالی است و سابقه فعالیت در جهاد، صدا و سیما و شهرداری تهران را دارد اما در آن زمان تنها ۱۷ سال داشت که بوی شروع درگیری‌های جدی را احساس کرد و به دوره‌های امدادگری پیوست.

اما او و دوستانش فعالیت‌های بیشتری هم داشتند و با وجود کار در بیمارستان‌های آبادان و اهواز، مراقب فتنه‌گری‌های نفوذی‌ها هم بودند. خانم چراغی که جراحت‌های جنگی‌اش را مثل یک سرمایه ارزشمند برای معامله با خدا نگه داشته و جایی نام و شرایط خود را ثبت نکرده، تعریف کرد که او و دوستانش گاهی تا سه چهار روز نمی‌خوابیدند و از رزمندگان مجروح مراقبت می‌کردند.

یکی دو ساعت استراحت در گوشه‌ای از بیمارستان و درمانگاه تنها فرصت بازیابی توان از دست رفته‌شان بود. چراغی می‌گوید اگر از رزمندگان یا حتی خودمان غافل می‌شدیم ناگهان یک فرد مزدور از راه می‌رسید و ما را می‌کشت. این نگرانی حتی در حین انتقال مجروحان به شهرهای بزرگ و امن‌تر هم بود و این بانوان جوان بودند که مراقب سربازان وطن بودند.

آقا یوسف اما حضور خانم‌ها را در عرصه‌های دیگر هم دیده؛ از شهیدانی مثل شهناز حاجی شاه که به اولین بانوی شهید مقاومت خرمشهر مشهور شد تا بانوانی که انبار مهمات را نگهداری و پشتیبانی می‌کردند، تا افرادی مثل سیده زهرا حسینی که به احترام بدن‌های روی زمین مانده مردم و رزمندگان مشغول آماده سازی و دفن اجساد بودند.

از خانم چراغی راجع به ترس، دلواپسی و تبعات حضور در بحبوحه آتش می‌پرسم و می‌شنوم که: «انقلاب و ایمانی که در دل ما ریشه کرده بود آنقدر قوی بود که به این راحتی دچار ترس نمی‌شدیم. ما به هر قدمی که بر می‌داشتیم اعتقاد داشتیم و همین استواری بود که به ما قدرت گذراندن روزهای سخت و زندگی پر فراز و نشیب را داد.» دستاوردهایی که امروز هم، با وجود گذشت ده ها سال، اندیشه و قلب این افراد را مستقیم نگه داشته است.

حضور روحیه بخش خانواده‌ها در منازل سازمانی آبادان و حتی در روستاهای اطراف خرمشهر و دیگر مناطق مرزی داستان‌هایی شنیدنی دارد. زندگی‌ای که با حداقل امکانات و حداکثر امید و ایمان در جریان بود و موج شکوه خود را به شهرهای دورتر از مرز هم رسانده بود و این تصاویر گواهی از این شکوه دارند.

 * عکس اول مربوط به خرمشهر در سال ۵۹ است که توسط سعید صادقی ثبت شده.

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار خانواده

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha