در این نشست که با حضور بسیاری از علاقمندان موسیقی و دوستداران علیزاده از ساعت 16 و 30 در شهر کتاب خیابان قائم مقام فراهانی آغاز شد سیدابوالحسن مختاباد به عنوان کارشناس مجری و دبیرسلسله نشستهای نقد و بررسی موسیقی شهر کتاب و دکتر هومان اسعدی به عنوان منتقد به نقد آثار علیزاده در حضور او پرداختند.
در ابتدای این نشست مختاباد ضمن ابراز خوشنودی از استمرار چنین جلساتی، به ارائه توضیحاتی کلی درباره فعالیتهای علیزاده و اسعدی پرداخت و در ادامه گفت: با صحبتهایی که با آقای علیزاده صورت گرفت، قرار شده است نقد آثار ایشان طی چند جلسه متوالی برگزار شود،اما این برنامهها و زمان آنها جدای از برنامههای شنبههای اول هر ماه این جلسات است که سرجای خودش قرار دارد.منتها ما باید با آقای علیزاده هماهنگ کنیم که با اطلاعرسانی قبلی جلسه دوم این نشست را برگزار کنیم.
به گفته مختاباد:یکی از هدفهای برنامه نقدو بررسی موسیقی شهر کتاب، این بود که بتوانیم جریانهای مهم موسیقی کشور را با دقتی افزونتر مورد نقدو ارزیابی قرار دهیم و امروز خوشحالیم که بانی این کار خود آقای علیزاده شده است و امیدواریم که این سلسله جلسات بتواند آن نتیجهای را که ما و شما خواهان آنیم و در دراز مدت بتوانیم به سراغ دیگرجریانها وافراد تاثیرگذار در موسیقی ایرانی هم برویم و به نقد و ارزیابی آثار آنها بپردازیم.
سپس حسین علیزاده با تاکید بر برگزاری جلسات نقد موسیقی گفت: اینکه آقای مختاباد میگویند امیدواریم به نتیجه برسیم مطمئن باشند که قطعا به نتیجه خوبی خواهیم رسید؛ نتیجهاش هم این خواهد بود که ما راه و روشی پیدا میکنیم تا در محیطی سالم به نقد آثار هنری بپردازیم.
این آهنگساز در ادامه افزود: اثر هنری زمانی اثر هنری محسوب میشود که جامعه نسبت به آن آگاه باشد. هر چقدر سطح آگاهی جامعه بیشتر باشد هم هنرمند متعهد بیشتر سر ذوق میآید و کار میکند و هم هنرمند را پویا خواهد کرد.
وی همچنین با اشاره به تعاریفی که درباره هنر مرسوم است تصریح کرد: این تعاریف"هنر برای هنر" یا "هنر برای مردم" تعاریف کاملی نیستند.هنر برای جامعهای با تمام روابط انسانیاش ساخته میشود. با توجه به روابط انسانی و کش و قوسهای موجود در آن است که اثر هنری به وجود میآید.
علیزاده تاکید کرد: در هر جامعهای از نازلترین نوع موسیقی تا عالیترین نوع آن تولید میشود و هر کدام مخاطب خودش را دارد و این خاصیت آثاری است که در جامعه تولید و ساخته میشود.
آهنگساز آلبوم شورانگیز با اشاره به فقر موجود در جامعه روشنفکری گفت: یکی از قویترین و سازندهترین بحثها در زمینه موسیقی و جامعه بحثی است که میبایست با روشنفکرها شود. اما متاسفانه جامعه روشنفکری ما در این زمینه بسیار فقیر است. این فقر را از آن جهت عنوان میکنم که روشنفکر نیازهای بیشتری از نظر فرهنگی دارد اما در زمینه موسیقی، شنیدار خوبی ندارد.
وی در ادامه افزود: به تمام موسیقیدانهای ایران تبریک میگویم و دست آنها را میفشارم که همواره در جریانهای مختلف تاریخی و طوفانهای دورانهای مختلف، پرچم هنر و موسیقی این مملکت را بالا نگاه داشته و تلاش کردهاند تا شکی به موسیقی و موسیقیدان باقی نماند؛ شکی که در طول دوران های مختلف تیشه به ریشه موسیقی ما زده است.
حسین علیزاده سپس در مورد هومان اسعدی گفت: اسعدی در درجه اول دوست من محسوب میشود و من در جلسه پایاننامه ایشان حاضر بودهام. اسعدی موزیکولوگ یا پژوهشگر موسیقی است. این شغل در ایران بسیار شغل خطرناکی است و بسیاری افراد فعال در این رشته را میشناسم که برخورد خشک و بدون حسی با موسیقی پیدا کردهاند و همانطور که اجزای یک میز را توصیف میکنند، درباره موسیقی نیز صحبت میکنند و این اتفاق خوبی نیست.
این نوازنده تار افزود: در بسیاری از مواقع زمانی که فرد در هیچ رشته دیگری به دلیل محدودیتهای سنی موفق به ورود به دانشگاه نمیشود راهی دانشگاههایی در خارج از ایران میشود و به دلیل فرصتی که برای تحصیل موزیکولوژی وجود دارد در این رشته تحصیل میکند. از این رو است که میگویم بسیاری از افراد فعال و فارغالتحصیل از این رشته را میشناسم که موزیکولوژی را نمیشناسند. دکتر مسعودیه پدر این رشته در ایران محسوب میشود و من در دوران جوانی نیز در مقام شاگرد ایشان بحثهایی را در این زمینه با او داشتهام و با توجه با آن مباحث معتقدم بر حسب شناخت و کارکردی که از این رشته میشناسم معتقدم موزیکولوژی میتواند بسیار سازنده باشد به شرطی که هنرمند خودش را از موسیقی جدا نکند.
وی در مورد جریانی که در مطبوعات کشورمان با عنوان نقد موسیقی وجود دارد گفت: آنچه ما در این جلسات می توانیم به عنوان حداقل نتیجه به آن برسیم این است که ببینیم نقد یعنی چه؟ نقد یعنی باز کردن، آنالیز کردن و شناساندن آنچه در ذهن یک هنرمند برای خلق یک اثر اتفاق افتاده است. متاسفانه در ایران اینگونه نقد در مطبوعات دیده نمیشود و معمولا فکر میکنند یا باید در مورد یک اثر خوب بنویسند و یا اینکه بد بنویسند. این هم دلیلاش این است که نمیتوانند به حیطه تکنیکی و شناخت عناصر تشکیلدهنده یک اثر وارد شوند. این خوب و بدنوشتنها در مطبوعات ایران نمیتواند ارزش محسوب شود چرا که به عنوان سلیقه شخصی مطرح میشود.
این آهنگساز در ادامه تصریح کرد: ما در ایران هنوز معیاری برای هنر نداریم و به تبع آن نیز برنامهریزی فرهنگی مناسبی نیز از سوی دولت در این زمینه وجود ندارد.
علیزاده همچنین در مورد جلسه نقد موسیقی شهر کتاب و منتقد این برنامه تصریح کرد: آقای هومان اسعدی ضمن اینکه نوازنده سهتار است ردیف را نیز خوب میشناسد و البته مهمتر از همه اینها این است که او قلبی دارد که با آن میتواند با احساس موسیقی را بفهمد. امروز قرار است در این برنامه آقای اسعدی کارهای من را نقد کنند و من در خدمت شما هستم و این نقدها را میشنوم.
دکتر هومان اسعدی که به عنوان منتقد برنامه حضور یافته بود سخنان خود را با توضیحی درباره حسین علیزاده آغاز کرد و گفت: پیش از هر مطلبی میبایست این نکته را در مورد استاد علیزاده بگویم که ایشان علاوه بر اینکه هم آهنگساز و هم نوازنده توانمندی هستند، یک معلم صاحباندیشه و صاحبسبک و مکتب نیز محسوب میشوند و شاگردان او نیز بسیاری از ابتکاراتش را به نسلهای بعد منتقل کردهاند. از این رو معتقدم علیزاده شخصیت هنری چند وجهی دارد و در یک جلسه نمیتوان به تمام این وجوه پرداخت.
این منتقد افزود: ما در این جلسه به تئوریهای نقد خواهیم پرداخت تا در چند جلسه بتوانیم به نقد و بررسی آثار استاد علیزاده بپردازیم. نقد به معنی شکافتن یک اثر و نه تعریف و تمجید یا تکذیب آن است؛ چنین نگاهی، با موسیقیشناسی در ارتباط است. من برای تعریف بهتر این موضوع، نقد را از 15 منظر مورد بررسی قرار دادهام که برخی از این موارد با یکدیگر همپوشانی دارند و من در ادامه برنامه این موارد را عنوان میکنم.
اسعدی درباره این 15 منظر گفت: اولین منظر در نقد، به نقد فرمال یا فرمالیستی اختصاص دارد که یک اثر را از نظر الگوها و فرم مورد بررسی قرار می دهند تا ببینند بر اساس ویژگیهای موجود، آن اثر هنری در کدام یک از ژانرها قرار می گیرد. علیزاده یکی از کارهایش شکستن این فرمها است و به عنوان مثال در"همنوازی ماهور" که در سال 54 اجرا شد در قسمتهای بدون آواز کار سعی کرد از فرم سنتی رایج آن دوران آثار موسیقی فاصله بگیرد.
این استاد دانشگاه با ذکر مثالهای دیگری افزود: در آلبوم"نی نوا" که در سال 62 کار شد نیز علیزاده از فرم تک صدایی خارج شد و به فرم چندصدایی در آهنگسازی روی آورد که این موضوع نیز در آثار ایرانی آن زمان تازگی داشت. همچنین در مورد استفاده از ریتمهای لنگ نیز باید عنوان کرد که علیزاده در استفاده از این ریتمها بیشترین تاثیر را پذیرفته و به رواج و رونق آن مدد رسانده است،در حالی که تا قبل از ایشان تقریبا ریتمهای لنگ در اجراهای موسیقی ایرانی غایب بود.
وی در تعریف کلی روند حرکتی حسین علیزاده در طول سالهای فعالیت هنری اش گفت: شاید بهترین تعریفی که از علیزاده در فعالیت های هنری اش بتوان ارائه کرد این است که بگوییم او ریشه در سنت دارد و با اندیشه خلاقانه بر روی این ریشه ها حرکت کرده است،که پیش از این هم در همشهریآنلاین مطلبی با عنوان ریشه درسنت و اندیشه در خلاقیت درباره استاد علیزاده نوشتم که به وجوهی از کار ایشان اشاره کردم.
اسعدی در ادامه افزود: وجه دوم نقد، به نقد تاریخی مربوط میشود که در آن یک اثر هنری به لحاظ تاثیرپذیری از مقطع تاریخی که در آن ساخته شده مورد بررسی قرار میگیرد. برای مثال میتوان به آثاری که در سالهای انقلاب 57 ساخته شدهاند و میزان تاثیری که از فضای آن زمان گرفتهاند اشاره کرد.
این منتقد تصریح کرد: سومین وجه نقد نیز به نقد بیوگرافیک اختصاص دارد. یعنی نقش و تاثیر اتفاقات زندگی شخصی در آثار هنرمند مورد بررسی قرار میگیرد. این وجه بیوگرافیک در آثار استاد علیزاده بسیار پر رنگ است و تا آنجایی که به یاد میآورم و شنیدهام ایشان برای هر قطعهای، داستان و ماجرایی دارند که باعث شکل گرفتن آن شده است.
در ادامه برنامه حسین علیزاده پیشنهاد داد برای اینکه حاضران در جلسه از طولانی و یکنواختشدن بحثها خسته نشوند برای هر یک از بحثهای مطرح شده نمونهای صوتی نیز پخش شود.
علیزاده همچنین در مورد شکل گرفتن بسیاری از آثارش و داستانهایی که درباره آنها نقل میشود گفت: واقعیت این است که در بسیاری از مواقع این آثار متاثر از اتفاقات بسیار ساده شکل گرفتهاند. برای مثال زمانی که من"سواران دشت امید" را می ساختم 21 - 22 سال بیشتر نداشتم و گمان میکردم موسیقی ایرانی گرفتار نوعی رکود و رخوت شده است.
این آهنگساز در ادامه به طعنه گفت: در آن زمان جامعه ایرانی بسیار بد بود چرا که تصویر ساز را از تلویزیون پخش میکردند. البته نشان دادن ساز، در انتقال حس سکونی که من احساس میکردم در موسیقی ایرانی به وجود آمده تاثیری منفی داشت. در فضایی که موسیقی برای هر یک از کشورهای همسایهمان که با ما ریشههای فرهنگی مشترکی داشتند و موسیقی را مانند نیایش میدانستند و برایشان زیبا بود، در کشورمان میدیدم که یک گروه بزرگ نشستهاند و بر اساس یک الگوی ثابت برنامهای را مینوازند که برای مخاطب جذابیتی آنچنانی نداشت.
وی تصریح کرد: آن گونه موسیقی من را به یاد فیلمفارسی میانداخت. در آن زمان ما ساکن خیابان خیام بودیم و معمولا همه فیلمفارسیها را در سینماهای نزدیک محلهمان میدیدم. در اینگونه فیلمها معمولا یک الگوی ثابت وجود داشت؛ یعنی معمولا یک دعوا در فیلم دیده میشد و در پایان هم دو نفر به هم میرسیدند. حتی یادم میآید که برخیها 20 دقیقه آخر یا از سالن سینما خارج میشدند و یا سرپا جلوی در میایستادند تا فقط آن لحظه وصال را که میدانستند حتما اتفاق میافتد ببینند. در موسیقی ایرانی نیز چنین الگوی ثابتی جا افتاده بود.
حسین علیزاده همچنین افزود: من با اینکه سنام پایین بود اما به خوبی این موضوع را میفهمیدم. اولین چیزی که به ذهنم رسید "همنوازی ماهور" بود که در سال 54 ساختم و بدون خواننده آن را اجرا کردم. شاید امروز اجرای برنامه بدون خواننده خیلی عجیب نباشد اما درآن زمان یک اتفاق عجیب محسوب میشد و معنی نداشت. من در آن اجرا به بچهها گفتم باید فکر کنید چراغها را خاموش کردهاند و شما باید از طریق ساززدن جواب یکدیگر را بدهید.
این نوازنده تار همچنین ضمن انتقاد از توجه بیش از حد اهالی موسیقی به ردیف دستگاهی گفت: من در این جلسه در مورد موسیقی ایرانی صحبت میکنم و نه درباره موسیقی ردیفدستگاهی. متاسفانه در سالهای اخیر با اینکه همواره اصطلاح"موسیقی ایرانی" را به کار بردهایم اما بر روی"موسیقی ردیفدستگاهی" تمرکز کردهایم. موسیقی ردیفدستگاهی بخشی از موسیقی ایران است و نباید از بخشهای دیگر موسیقی کشورمان که بسیار هم زیبا و هم متنوع است غافل شویم.
در این بخش برنامه قسمتهایی ازاجرای گروه آقای علیزاده در جشن هنر شیراز برای حاضران پخش شد که از درآمد نوا(چهارمضراب نوا ساخته استاد ابوالحسن صبا)و با صدای تکنوازی تار حسین علیزاده آغاز میشد. اجرایی که به عنوان یکی از برنامههای موسیقی از رادیو پخش شد و به گفته علیزاده متنی که ابتدا توسط مجری خوانده شد را هوشنگ ابتهاج سایه مینوشت که در آن زمان ریاست موسیقی رادیو را بر عهده داشت.اجرایی که کیانینژاد،شکارچی،مرتضیاعیان،پرویزمشکاتیان در کنار علیزاده ساز میزدند و بانو پریسا به عنوان خواننده همراهیشان میکرد.
علیزاده پس از آن گفت: سوژه ساخت قطعه"نی نوا" از همین جا برای من شکل گرفت. بعد از انقلاب وقتی خواستم ساخت"نی نوا" را آغازکنم تکیه گاهام این اثر بود که در جشن هنر شیراز در سال 56 به طور زنده آن را اجرا کرده بودیم و البته این توضیح را بدهم که دستگاه نوا از جمله دستگاههای مورد علاقه من به شمار میرود که بسیار دوست دارم در آن قطعه بنویسم.
در ادامه برنامه قطعه"چهارمضراب نخست آلبوم شورانگیز" برای حاضران پخش شد و علیزاده درباره این اثر نیز تاکید کرد: برخی قطعات حالت فرمال دارند؛ مثلا همین قطعه چهار مضرابی که شنیدید تفکر بسیار عجیبی پشت سر آن نبوده و فقط قرار بوده حس امید را به شنونده منتقل کند.
مختاباد از علیزاده پرسید بسیاری از آثاری که شما نوشتید و اجرا کردید، پس و پشت و فلسفه وجودی آن به ماجرایی و خاطره و داستانی باز میگردد، آیا این قطعه هم مشمول همین قضیه است؟
علیزاده در پاسخ گفت:من قطعات این آلبوم را بر اساس تکنیکهای داشته و نداشته شاگردانم ساختهام. یک عادتی هم داشتم که وقتی کلاس داشتم از پنج صبح بیدار بودم و تمرین میکردم و ساز میزدم و فکر میکردم که باید به شاگردانم چه مطلبی بگویم. از آنجا که از روی کتاب درس نمیدادم و برای همه شاگردان از یک نسخه واحد استفاده نمیکردم تلاش میکردم برای هر یک از شاگردان قطعهای را بر اساس تواناییهایشان بسازم و درس بدهم،یک شاگردی داشتم که از جمله شاگردان بسیار تکنیکی من به شمار میآمد و الان هم در سوئد هست و کار موسیقی را دنبال میکند،یک روزی که به تکنیکهای اون روی ساز فکر میکردم و به این که برای ارتقای تکنیک نوازندگی او باید یک کارهایی بنویسم،این چهارمضراب را نوشتم.
علیزاده ادامه داد: قطعه خزان نیز که تا لحظاتی دیگر برای شما پخش می شود را پس از اینکه من در سال 62 بنا به دلایلی از ایران رفتم و 4 سال از کشورم دور بودم ساختم. در ماههای اولی که از ایران دور بودم نامههای زیادی دریافت می کردم و دوستان از بازتابهای انتشار"نی نوا" برایم مینوشتند. در یکی از این نامهها که توسط شاگرد و دوست عزیزم آقای ارشد طهماسبی نوشته شده بود فضای پاییزی تهران و ریزش برگها در خیابانهای تهران را برایم توصیف کرده بود و من بر اساس این نوشته، قطعه خزان را ساختم. در واقع من با موسیقی ایرانی به تصویرسازی پرداختم. در این اثر فرمها شکسته میشوند و من با مضرابها سعی کردهام افتادن برگها را تصویر کنم.
مختاباد هم اشاره کرد که خزان آقای مشکاتیان هم نگاه متفاوتی به ماجرا دارد و ریتم و سرعت آن به کلی با قطعه خزان شما تفاوت دارد.
در ادامه علیزاده درباره موسیقی توصیفی و تصویرسازی در موسیقی با اشاره به کارهای استاد ابوالحسن صبا گفت:من اولین کسی نبودم که با موسیقی به تصویرسازی پرداختم و بزرگانی چون صبا که من به او سجده میکنم این کار را کردهاند. متاسفانه به دلیل سیاه وسفید کردنهایی که بعد از انقلاب اتفاق افتاد ، تا امروز حتی جامعه موسیقی ما امثال صبا و و استاد علینقی وزیری را آنگونه که باید و شاید نشناسد.
این موسیقیدان در ادامه گفت: شما وقتی در برابر یک درخت 200- 300 ساله میایستید ناخودآگاه حس احترام عجیبی در درون شما نسبت به آن درخت به وجود میآید؛ آن حس به دلیل وجود ریشههای 200 - 300 ساله به وجود میآیند. در موسیقی و فرهنگ نیز اینگونه است و ما نمیتوانیم بدون توجه به ریشههایمان و با حذف آنها حرکتی داشته باشیم.
هومان اسعدی در این بخش به ادامه مباحث خود درباره منظرهای مختلف نقد پرداخت و گفت: نقد بازنمودی یکی دیگر از منظرهایی است که در نقد مورد بررسی قرار میگیرد. در این نقد آثار هنری با توجه به بازنمایی که از طبیعت دارند مورد بررسی قرار میگیرند. در قطعه"خزان" و موسیقی فیلمهایی که علیزاده ساخته مانند موسیقی فیلم"آواز گنجشکها" این بازنمایی طبیعت را میتوان مشاهده و بررسی کرد. جنبههای تصویری آثار علیزاده بسیار قوی است.
در این بخش برنامه قطعه"باران" که از آلبوم"ازاعصار" انتخاب شده بود به عنوان نمونه دیگری از بازنمایی طبیعت در آثار حسین علیزاده برای مخاطبان پخش شد. علیزاده درباره این ویژگی آثارش گفت: مانند دیگر جاهای دنیا که فیلم و موسیقی فیلم دارند در ایران نیز به واسطه ساخته شدن فیلم ما شاهد ساختهشدن موسیقی فیلم هستیم. من نیز در این عرصه تجربیاتی داشتهام و برای خودم این ماموریت را تعریف کردهام که از تمامی فرهنگهای موسیقایی ایران در این آثار استفاده کنم.
علیزاده همچنین افزود: من در فیلم"نیوه مانگ"(نیمه ماه ساخته بهمن قبادی) از موسیقی کردی بسیار بهره گرفتم و در طول کار به یاد عزیزی بودم که موسیقی کردی را از او یاد گرفتم و او بسیار زود از میان ما رفت.
در این بخش از برنامه نیز قطعه "مرثیه" که علیزاده به آن اشاره کرده بود پخش شد.
علیزاده همچنین با اشاره به لالاییهای مادران ایرانی گفت: نمیدانم چقدر لالاییهای مختلف در ایران داریم اما میدانم که تنوع و گستردگی بسیاری در ایران از این منظر وجود دارد. من برای ضبط بخشی از موسیقی فیلم"گبه"از خانواده گرگینپور که در حفظ موسیقی قشقایی تلاش بسیاری کردهاند کمک گرفتم. من در این موسیقی از صدای کشیده شدن شانه بر روی دار قالی و همچنین تنبورنوازی استفاده کردهام که همراه با لالایی شنیده میشود.
اسعدی نیز در این بخش به منظر دیگری از نقد اشاره کرد و گفت: نقد فیمنیستی به نقد و بررسی آثار موسیقایی با توجه به تفاوتهای جنسیتی می پردازد. شکلگیری گروه هم آوایان را میتوان از این منظر مورد نقد و بررسی قرار داد.
علیزاده با اشاره به این منظر از آثار خود گفت: در هیچ کجای دنیا نمیتوان لالاییها را به مردان داد تا آنها را اجرا کنند. لالاییها جزو مقدسات موسیقایی ما هستند و وقتی من درباره لالایی و آواز مادران صحبت میکنم قطعا سخنم با سخن یک مطرب تفاوت میکند و مطلبی جدی است. به گمانم حتی ایران میتواند در این زمینه در میان کشورهای اسلامی پیشتاز باشد و بگوید چه ایرادی دارد که لالایی با صدای مادران ضبط و پخش شود؟ اصلا مگر میشود لالایی را با صدای مردان ضبط کرد؟ نمیدانید شنیدن لالاییهای مادران در جامعه چه آرامشی ایجاد خواهد کرد.
در ادامه بخشهایی از لالاییهای سه منطقه مهم ایران پخش شد و نیز بخشی از موسیقی فیلم گبه هم برای حاضران پخش شد.
وی همچنین با انتقاد از سردرگمی که در مورد موسیقی خوب و بد در جامعه ایران وجود دارد گفت: یکی از دلایلی که هرگز بحث موسیقیدانها و سیاستگذاران به جایی نرسیده این بوده که در تعریف موسیقی خوب و بد تعریف مشخصی وجود نداشته است. در خارج، وزارت ارشاد وجود ندارد اما مردم هم حق انتخاب دارند و هم به شناخت مناسبی برای انتخاب رسیدهاند. برای رواج موسیقی خوب نیز ابتدا باید جامعه اصلاح شود و به بینش و تشخیص برسد.
در ادامه برنامه هومان اسعدی درباره یکی دیگر منظرگاههای نقد گفت: نقد روانشناسانه به بررسی کهنالگوها ونمادها و پنداشتهایی میپردازد که در ناخودآگاه شخص به خلق یک اثر هنری منجر شده است. برای مثال من به یاد میآورم که آقای علیزاده میگفت من همواره در کلاسهای استاد شهنازی به این فکر میکردم چگونه میتوانم مانند شهنازی ساز نزنم و نوازندگی دیگری داشته باشم؟
حسین علیزاده در این قسمت از برنامه به شرح نقش کهنالگوها در ذهن خود پرداخت و گفت: من"ترکمن" را بدون اینکه به ترکمن صحرا رفته باشم ساختم. ترکمن حاصل تصویری تخیلی بود که در ناخودآگاه من از موسیقی ترکمن وجود داشت و این نشان می دهد که در ناخودآگاه ما چه فرهنگهای دیگری وجود دارند که حتی خودمان نیز از آنها بی خبر هستیم.
این آهنگساز همچنین گفت: من برای اجرای"ترکمن" آواز ترکمنها و سلحشوری آنها را تخیل کردم. نوع سازی هم که در این کار زدهام شاید مورد قبول خیلیها نباشد اما من از ساز به عنوان یک ابزار برای بیان تفکرات و احساساتم استفاده کردهام. همانطور که یک کارگردان از تمام ابزارهای موجود برای بیان منظورش استفاد میکند من نیز اینگونه رفتار کردهام.
اسعدی نیز در ادامه گفت: یکی دیگر از منظرهای نقد، به نقد مارکسیستی مربوط میشود که در آن اثر هنری با توجه به طبقه اجتماعی و اقتصادی مورد بررسی قرار میگیرد. همچنین در نقد تعلیمی که گونهای دیگر از نقد محسوب میشود از نظر آموزندگی و پیامهای مورد نظر هنرمند اثر او مورد بررسی قرار میگیرد.
پیش از پایان نشست سید ابوالحسن مختاباد گفت که برخلاف سایر برنامههای نقد و بررسی موسیقی در این نشست پرسش و پاسخ را به برنامه آخری که با آقای علیزاده خواهیم داشت موکول میکنیم و یا این که نحوه پرسش و پاسخها را باید در برنامه بعدی تنظیم کنیم گفت:این برنامه اگر اندکی بههم ریختگی و بینظمی در ارائه مطلب داشت به این دلیل بود که خواستیم شنوندگان و بینندگان با کلیت کارهای آقای علیزاده آشنا شوند و امید که در برنامه بعدی این نشست بتوانیم با انسجام و هماهنگی بهتری به نقد و بررسی آثار آقای علیزاده بپردازیم.
در پایان این جلسه همچنین با تقاضای مجری برنامه و تشویق برخی حاضران حسین علیزاده برای دقایقی به بداهه نوازی سه تار در دستگاه نوا پرداخت.
به گزارش همشهریآنلاین از جمله حاشیههای مهم این نشست حضور شوقانگیز علاقهمندان به آقای علیزاده بود که کل سالن نشست و لابی همجوار را پرکرده بودند و از طریق تلویزیون و در سالن برنامه را مشتاقانه پیگیری میکردند.