تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۳۸۸ - ۱۲:۵۹

علی مولوی: ترقه جان، سلام! خوبی؟ دستت درد نکند ترقه‌جان! چنترگو [نام یکی از غذاهای خوشمزه جزیره]ی مامان شپلق رسید.

البته به شدت ماسیده بود و چند قسمتش سبز شده بود. یکی از همکارانم می‌گفت آن سبزها را نباید خورد، اما برای درمان بیماری‌های مختلف کاربرد دارد که با یک سوزن به چه گند‌گی به آدم فرو می‌کنند!

ما که سر از کار این شهری‌ها در نیاوردیم. می‌گویند نخورش، مریض می‌شوی، از آن طرف می‌گویند بخورش، مریضی ات خوب می‌شود! آخر انسانی با عقلی به اندازه تو هم می‌فهمد که یک جای این حرف می‌لنگد دیگر!

بگذریم... یادت هست در نامه قبلی درباره طلای کثیف برایت نوشتم؟ راستش این طلای کثیف بدجوری روی مخم تاب‌بازی می‌کند و در این مدت حسابی در موردش تحقیق کرده ام.
آن عمل کیمیاگری که برای تبدیل طلای کثیف به چیزی تمیز استفاده می‌شود و دفعه قبل اسمش را دقیق نمی‌دانستم، «بازیافت» بود. تازه بعد از این همه تحقیق فهمیدم این بازیافت کار من و تو نیست. کاری است کارستان!

این کیمیاگری این‌قدر دنگ و فنگ دارد که به نظر من اصلاً به زحمتش هم نمی‌ارزد. الآن برایت کاملاً توضیح می‌دهم تا حسابی روشن شوی. (راستی به نظرم بهتر است از اینجا به بعد نامه را در شب بخوانی که لااقل از روشن شدنت بقیه اهالی جزیره هم سود ببرند.)
برای کیمیاگری بازیافت به مواد زیر احتیاج داریم:

یک یا چند انسان با نام خانوادگی مصرف‌کننده (اگر کسی به این نام به جزیره آمد، نگهش‌ دار تا من بیایم؛ خیلی کاربرد دارد.)

این شخص باید در طول هفته برای خودش هی مصرف بکند. بعد از مصرف، باید زباله‌های خشک مصرفش را در کیسه‌هایی آبی رنگ بریزد. (شنیده‌ام اگر کیسه‌هایش از این کیسه آبی‌ها نباشد کیمیا اثر نمی‌کند!) بعد باید منتظر شود که شخصی با موتور یا وانت به منزلش بیاید و موسیقی پخش کند. آن وقت آن شخص کیسه آبی‌های پُر را می‌برد و کیسه آبی‌های خالی را به آن انسان جایزه می‌دهد. آن شخص کیسه‌آبی‌ها را به کارخانه‌ای می‌برد و در آنجا با دستگاه‌هایی گنده و بزرگ اول زباله‌های خشک  مصرف‌کننده را جدا و بعد بازیافت می‌کنند. در واقع این‌جوری است که آن‌جوری می‌شود.

خب دیگر هر چه روشن شدی بس است. خودت را خاموش کن تا در مصرف انرژی صرفه‌جویی شود!

قربانت، جرقه

برچسب‌ها