سه‌شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۶:۱۳
۰ نفر

کامران محمدی: اگر بخواهیم به معاون سینمایی وزارت ارشاد، یک لقب بدهیم که وجه بارز عملکرد او را در این 7-6 ماه به خوبی نشان دهد، شاید مناسب‌ترین، معاون فیلم‌های توقیفی باشد.

جواد شمقدری حتی خیلی پیش از آنکه به‌عنوان معاون سینمایی کار خود را آغاز کند، دریافته بود که فیلم‌های توقیفی، دنیای شیرینی دارند؛ دنیایی که نه تنها سرشار از زوایای کشف‌نشده برای رشد محبوبیتند، بلکه پاشنه آشیل رقیب هم هستند؛ او با یک تیر 2 نشان زد.

مشاور سابق رئیس‌جمهوری - شاید بی‌آنکه خود حتی بخواهد- این تیر را درست وقتی که وقتش بود پرتاب کرد و چنان به قلب هدف زد که معاونت سینمایی‌اش‌ قطعی شد؛ وقتی که «درباره الی» با حضور هنرپیشه پرحاشیه‌اش، گلشیفته فراهانی، برای درو کردن جوایز و تحسین‌های دوست و دشمن، دورخیز بلندی کرده و خود را آماده موفقیت‌های پی در پی کرده بود و سر از دنیای فیلم‌های توقیفی درآورد.

شمقدری، درست وقتی که وقتش بود، دست به کمان برد و تیر را از چله رها کرد که نه تنها پاشنه رقیب (نه معاون سینمایی وقت، که خود محمدحسین صفار هرندی) را درید، بلکه معاونت سینمایی را برای خود مسلم کرد. صفار هرندی که سفت و سخت تا بحث‌های لفظی علنی با شمقدری پیش رفته بود، بازی را وقتی واگذار کرد که شمقدری، دنیای کشف‌نشده فیلم‌های توقیفی را کشف کرد.

اما این تنها ابتدای راه بود. معاون سینمایی جدید به خوبی می‌دانست که این تیر حتی توان برخورد به هدف سوم را هم دارد؛ تبلیغات. تبلیغات تنها متعلق به دوران نبرد نیست؛ حتی بیش از آن، زمانی ضرورتش را بیشتر به رخ می‌کشد که ناگهان دریابی همانجایی قرار گرفته‌ای که حریف نشسته بود و با اندکی غفلت، سلاح سابق پرقدرت ات را دیگری به دست می‌گیرد. شمقدری، زیرک‌تر از این حرف‌هاست. پیش از آنکه دیر شود، دوباره دست به کمان شد. هدف، این بار، بیش و پیش از همه: تبلیغات. دنیای فیلم‌های توقیفی، هنوز زوایای ناشناخته زیادی دارد و درست وقتی که وقتش است باید به سراغش رفت و چه وقتی مناسب‌تر از جشنواره؟!

نمایش محدود فیلم‌های توقیفی در جشنواره، تنها برای اهالی رسانه،  تنها به شرط و شروط‌های سفت و سخت و البته تنها با بوق و کرنای فراوان، چه خطری داشت؟ بدون شک، هیچ. اما بدون شک می‌توانست بسیاری از خبرنگارها را که پیش از جشنواره زمزمه تحریم‌شان شنیده می‌شد و سرناسازگاری گذاشته بودند، وسوسه کند. چه فرصتی بهتر از این برای تماشای «به‌رنگ ارغوان» بعد از 6 سال بر پرده بزرگ سالن برج میلاد؟

به‌رنگ ارغوان از دنیایی آمده بود که زوایای ناشناخته‌اش، هر کسی را غلغلک می‌داد. نمایش به رنگ ارغوان بعد از این همه سال، برای آن همه خبرنگار، چه چیزی جز فراهم کردن زمینه لازم برای انجام اصلاحات ضروری را به‌دنبال داشت؟ هیچ. «هیچ» با همه تعبیرهای نمادگرایانه و تفسیرهای سیاسی و سیاهی که از آن شد، چه کرد جز داغ‌تر کردن این بحث که سانس آخر کاخ جشنواره، بالای 18 سال است، در حالی که حتی اگر در دنیای رویاگونه توقیف خود می‌ماند، اتفاقی نمی‌افتاد؛ اتفاق، جای دیگری است.

شمقدری تیر را دوباره وقتی پرتاب کرد که از هر نظر بهترین زمان بود، اما این بار قلب هدف را سوراخ کرد و گذشت و جایی نشست که هیچ‌کس نمی‌دانست حیات اصلی جشنواره آنجاست؛ جایی که فیلم‌های بی‌ادعا، بی‌هیچ بوق و کرنا و بی‌هیچ تبلیغاتی در سکوت و سرد به‌نمایش درمی‌آیند و خبرنگارها، بیرون سالن، چای می‌نوشند و گپ می‌زنند و سانس بالای 18‌سال را انتظار می‌کشند.

شمقدری شاید خود نیز می‌دانست که تمرکز فراوان بر نمایش پرسروصدای فیلم‌های توقیفی تا حد زیادی به قیمت نادیده گرفته شدن باقی فیلم‌ها تمام می‌شود، اما چه می‌شود کرد وقتی که دیگر جشنواره، جشنواره سابق نیست، فیلم‌ها، فیلم‌های سابق نیستند. دیگر هیچ کس زیر برف برای دیدن فیلم‌های جشنواره، حتی آنها که به زبان چینی و فرانسوی و بلغاری، بدون زیرنویس به‌نمایش درمی‌آیند، ساعت‌ها در صف نمی‌ایستد.

تنها وقتی که توفان فرومی‌نشیند می‌توان خرابی‌ها را محاسبه کرد. وقتی که توفان فرونشست می‌توان دریافت که دنیای کشف‌نشده فیلم‌های توقیفی، دست‌کم آن‌طور که تصور می‌شد چیزی برای کشف‌شدن نداشته است و زندگی، جای دیگری جریان داشته است؛ جایی «حوالی اتوبان» یا «پرسه در مه» یا حتی «طلا در مس» و... .

کد خبر 100814

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز