سفر تابوت سرگردان از چالدران تا تهران

ساعت 2و30 دقیقه نیمه‌شب دوشنبه ، هنگامی‌که ماموران کلانتری 104 تهران  در حال گشت‌زنی در خیابان عباس‌آباد بودند ، با دیدن خودرو پیکان قراضه‌ای که تابوت بزرگی روی سقف آن قرار داشت، به راننده دستور ایست دادند. پس از توقف خودرو، هنگامی که ماموران پلیس در تابوت را گشودند، در نهایت تعجب با چند تکه استخوان انسان که در زیر خاک پنهان شده بود روبرو شدند. از آنجایی که  احتمال یک ماجرای جنایی وجود داشت،  موضوع به سرعت به بازپرس شاملو، رئیس شعبه یکم دادسرای جنایی پایتخت گزارش شد، با آغاز بازجویی ها راننده پیکان که یک جوان افغانی 30 ساله بود مدعی شد که جسد متعلق به برادر جوان او به نام سلمان است که 3ماه قبل توسط قاچاقچیان انسان در چالدران به قتل رسیده است.
این مرد افغانی که تابوت حاوی جسد را از چالدران تا پایتخت بدون آنکه پلیس به وی مظنون شود ،بر روی سقف خودرواش حمل کرده بود، در توضیح ماجرا به بازپرس شاملو گفت: 5‌ماه قبل برادرم که ساکن ولایت  نینگرهار افغانستان بود، پس از آشنایی با چند واسطه قاچاق انسان، با وسوسه یافتن کاری پر درآمد در ترکیه خانه وزندگی خود را ترک کرده و با40 مرد افغانی دیگر راهی ایران شد، تا از آنجا به ترکیه انتقال داده شود ، قرار بود قاچاقچیان پس از دریافت چند هزار دلار سلمان و همسفران او را سالم به ترکیه انتقال داده و برای آنها کاری پیدا کنند، اما ساعاتی بعد از رسیدن به ترکیه مهاجران غیرقانونی از سوی پلیس این کشور شناسایی شده و به ایران بازگردانده شدند.
این مرد در ادامه افزود: بعد از بازگردانده شدن به ایران، برادرم برای پس گرفتن پولش به اقامتگاه یکی از قاچاقچیان در چالدران رفت، اما قاچاقچیان در حالیکه حاضر به پس دادن پول او  نبودند با گروگان گرفتن سلمان با خانواده‌ام در افغانستان تماس گرفته و آنها را تهدید کردند اگر 4000دلار برای آنها ارسال نکنند،  سلمان را خواهند کشت و سرانجام پس از چند روز تهدید خود را عملی کرده وبا شلیک گلوله به کمر وی او را کشتند،  بعد از چند ماه بی خبری، به ایران آمدم و  از طریق یکی از همسفران برادرم،  از سرنوشت سیاه او اطلاع پیدا کردم و پس از آنکه توانستم قبر او را در چالدران پیدا کنم، با دستور قضایی  اقدام به نبش قبر کردیم اما به دلیل گذشت زمان جسد فاسد شده بود و من تنها از روی دندان مصنوعی برادرم  او را شناسایی کردم.
این مرد در ادامه گفت : در حالیکه از مرگ برادرم بسیار ناراحت بودم ، تصمیم گرفتم حالا که او در غربت کشته شده است،  لااقل جسد او را به افغانستان بازگردانم و به همین دلیل، جسد را داخل تابوتی قرار دادم  و با پیکان قدیمی ای که تهیه کرده بودم به سمت تهران آمدم، تا  با هواپیما همراه جسد به افغانستان پرواز کنم، اما در خیابان عباس آباد تهران دستگیر شدم.
با دستور بازپرس شاملو، استعلام لازم از دادستانی چالدران صورت گرفت و هنگامیکه صحت ادعاهای این مرد ثابت  گردید، وی آزاد شد و دستور انتقال جسد به افغانستان صادر شد.