دوشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۶:۲۷
۰ نفر

دکتر شروین وکیلی: جوک‌ها و لطیفه‌ها- برخلاف ظاهرشان- سازوکارهای پیچیده جامعه‌شناختی و روانشناختی‌ای هستند که در هنگامه‌های خاصی از زندگی اجتماعی در یک جامعه معین نفوذ و رواج می‌یابند.

از این حیث، جوک‌ها هم روزنه‌هایی جهت تخلیه روانی به شمار می‌روند و هم هسته نقد وضعیت موجود را درون خود دارند. در مطلب حاضر که اختصاص به بررسی ساختار جوک و لطیفه دارد، نویسنده با نگاه به‌ نظریه منش‌ها (الگویی سیستمی از پویایی فرهنگ) به آن می‌پردازد. در این نظریه، فرهنگ به‌عنوان شبکه‌ای خودزاینده و خودارجاع از عناصر همانندساز اطلاعاتی (منش‌ها) به تحلیل گذاشته می‌شود. این مطلب را می‌خوانیم:

در نظریه منش‌ها، هر عنصر فرهنگی (منش) به‌عنوان سیستمی اطلاعاتی در نظر گرفته می‌شود که به‌صورت یک همانندسازِ یکپارچه و واحد در جریان کنش ارتباطی و در قالب نظام‌های نشانگانی/معنایی تکثیر می‌شود. بر مبنای مدلی که از این عناصر اطلاعاتی در دست داریم، می‏توان منش‌های گوناگونِ متعلق به یک حوزه فرهنگی خاص را به کمک شاخص‌هایی رسیدگی‏پذیر و تجربی رده‏بندی کرد و با تحلیل زیرواحدهای نشانگانی و معنایی موجود در هریک، برداشتی دقیق و ساختارشناسانه در مورد آن پیدا کرد. بر مبنای این تحلیل‏ها، دستیابی به پیش‏بینی‏هایی در مورد الگوی پویایی منش در سپهر فرهنگی ممکن می‌شود و می‏توان قواعد رفتار منش در زمینه اجتماعی‏اش را براساس قوانین حاکم بر سیستم‌های پیچیده خودزاینده، استنتاج کرد.

منش و برآیند رفتار منش‌ها -یعنی فرهنگ- نظامی پیچیده است که رفتاری بسیار بغرنج را از خود نشان می‏دهد. برای دستیابی به قواعدی تحلیلی در زمینه فرهنگ و محک‌زدن ارزش نظریه منش‌ها به‌عنوان دیدگاهی نو، به منش‌هایی کوچک و ساده با ساختارهایی تحلیل‏پذیر نیازمندیم که در عین حال به شکلی گسترده رواج داشته باشند و پویایی‏شان را بتوان در لایه‌های چهارگانه فراز –یعنی سطوح زیستی، روانی، اجتماعی و فرهنگی- ردیابی کرد. منش‌هایی که برای وارسی تجربی نظریه منش‌ها مورد نیازند، باید کوچک‌ترین واحدهای تکثیرپذیر در سپهر فرهنگی باشند و مستقل از منش‌های دیگر تکثیر شوند. کوچک‌ترین منش‌هایی که می‏شناسیم، عبارتند از شایعه‌ها، جوک‌ها و نامه‌های زنجیره‏ای. جوک‌ها، به‌دلیل گره‌خوردنشان با کنش متقابل نمادین، فراگیر‌بودنشان در بخش عمده فضاهای تبادل فرهنگی و پیوند مستقیمشان با سیستم لذت/ پاداش، بهترین نامزد برای وارسی تجربی نظریه منش‌ها هستند.

اهمیت جوک از دید نظریه منش‌ها

جوک، از زاویه دید نظریه منش‌ها، شکلی بسیار ویژه از عناصر فرهنگی تکثیر‌شونده است.
آنچه جوک را به عنصر فرهنگی (منش) خاصی تبدیل می‌کند، این ویژگی‌های آن است:
الف) جوک متنی خودبسنده و مستقل از زمینه معنایی پیرامون خویش است. این استقلال از محیط در 2 بعد معنا دارد:  نخست: جوک‌ها به لحاظ پاداشی که به مخاطب انسانی‏شان منتقل می‏کنند، خودبسنده‏اند؛ یعنی بر خلاف خبرهای مهم، نظریه‌های علمی، و منش‌های مربوط به عملکردها و فنون، جوک به چیزی خارج از خود اشاره نمی‌کند. 91/2درصد از جوک‌ها بدون اینکه با رخدادهای محیطی مربوط باشند، می‏توانند تعریف شوند. این بدان معناست که این جوک‌ها تاریخ مصرف ندارند و به اتفاقات گذرا و خاصی در جهان خارج اشاره نمی‏کنند.

از سوی دیگر، پاداش‏دهنده بودن جوک به امکاناتی که برای تغییر جهان و تسلط بر من/دیگری/جهان ایجاد می‌کند بستگی ندارد. هیچ‌کس جوک را برای آنکه بعدها استفاده‏ای عملی از آن بکند یاد نمی‏گیرد و به سودای آنکه روزی به درد مخاطب بخورد آن را منتقل نمی‏کند. ما به‌سادگی برای این جوک می‏شنویم که بخندیم و برای آن جوک می‏گوییم که دیگران را بخندانیم. این خندیدن و خنداندن، جدای از کارکردهای جامعه‏شناختی پیچیده‏ای که برشمردیم، بر حضور نوعی اتصال کوتاه میان سیستم پاداش/ لذت و دستگاه رمزگشایی معنایی ما دلالت دارد. جوک منشی است که بلافاصله باعث سرخوشی و خنده می‌شود. بنابراین تأثیر آن فوری و بی‌درنگ است و به نقطه نامعلومی در آینده وکاربردی نامشخص در شرایطی خاص اشاره نمی‌کند.

دوم: جوک از نظر ساخت معنایی هم خودمختار است. البته هر جوکی در زبانی ویژه و در زمینه‌ای از اطلاعات پایه و دانسته‌های اولیه معنا می‌شود اما آنچه یک منش را به جوک تبدیل می‌کند، چرخه‏ای بسته از ارتباطات معنایی است که به درون خودِ جوک منحصر می‌شود. معنای پایه و هدف، مانند یین و یانگی سرخوشانه در هم تنیده می‏شوند و از دیالکتیک این دو، خنده‌ زاده می‌شود. دانسته‌های زمینه‌ای شرکت‌کنندگان در جوک‏گویی، بستری را فراهم می‌کند که این رخدادِ معنایی ممکن شود اما صورت و ساخت آن را معین نمی‌کند.  به این ترتیب، جوک منشی است که نظامی خودارجاع از ارتباطات معنایی را در دل خود نهفته و در تار و پود همین شبکه ارجاعات است که‌ گذار از معنای پایه به هدف ممکن می‏شود.

ب) جوک منشی کوتاه است. اندازه متوسط آن حدود هزار بیت است که یک‌دهم این مقدار به کلید تعلق دارد. منش‌های دیگری که بتوانند همچون جوک‌ها مستقل و فارغ از زمینه‌های اطلاعاتی پیرامونی تکثیر شوند و با موفقیت جوک مرزهای سنی، طبقاتی و جمعیتی را درنوردند، بسیار اندکند. تنها منش‌های مشابه دیگری را که می‏شناسیم، شایعه و- در سطوحی پایین‌تر- نامه‌های زنجیره‏ای هستند.  اما در مورد شایعه و اندازه آن شرح چند نکته ضروری است. چنین می‏نماید که کوتاه‏ترین منش‌های موجود در سپهر فرهنگی، شایعه‌ها باشند. شایعه‌ها عناصر فرهنگی بسیار کوچکی هستند که مرتبا در زمینه تحولات فرهنگی ‌زاده می‏شوند و پس از مدتی کوتاه منقرض شده و جای خود را به نسخه‌هایی جدید و نوظهور می‏سپارند.

به هر برش زمانی از هر نظام اجتماعی که بنگریم، مجموعه‏ای از منش‌ها را بازمی‏یابیم که در اطراف رخدادهای تعیین‌کننده توزیع لذت و قدرت در آن جامعه تمرکز یافته‏اند. آن رخدادها، جذب کننده‌های پویایی سیستم را در برش زمانی مورد نظر ما تشکیل می‏دهند؛ یعنی گرانیگاه رفتاری سیستم اجتماعی در آن لحظه خاص، در این رخدادها خلاصه می‌شود. این جذب‌کننده‌ها، مانند آنچه در هر سیستم پیچیده‏ای رواج دارد، در طول زمان تغییر می‏کنند و متحول می‏شوند، اما همواره الگویی قانونمند و نظامی با قاعده از تحولات را رقم می‏زنند.
منش‌های متصل به این رخدادها، تفسیرهایی متنوع و معمولا متعارض را شامل می‏شوند که معنای منسوب به آن رخدادِ مهم را به شیوه‏ای رقابتی در ذهن اعضای آن جامعه تعیین می‌کنند. اخبار، تحلیل‌های علمی و اظهار نظرهای رسمی، مشهورترین منش‌های سازمان‌یافته در اطراف این رخدادها هستند.

شایعه منشی کوتاه است که معمولا ساختار معنایی‏اش به قطب علمی نزدیک‌تر است و معناهایی روشن و دقیق (و معمولا نادرست) را منتقل می‌کند. شایعه‌ها به شکلی پیوسته و همیشگی در اطراف جذب‌کننده‌های معنایی یک نظام فرهنگی تولید می‏شوند و با تغییر مکان این جذب‌کننده، اهمیت و ارزش خود را از دست می‏دهند. شایعه، در واقع نوعی انگل نرم اطلاعاتی است که در زوایای نادیده‌انگاشته‌شده سپهر دانایی افراد نشو و نما می‌کند و گسست‌ها و شکاف‌های ناشی از نادانی افراد درباره مسائل مهم را پر می‏کند.

پویایی شایعه را با ابزارهای نظری گوناگونی مورد بررسی قرار داده‏اند (آلپورت و پستمن، 1372). به کمک نظریه منش‌ها می‏توان بسیاری از الگوهای یافت‌شده در این مدل‌ها را به شکلی کاربردی‏تر بازتعریف کرد. از آنجا که بحث ما در اینجا به شایعه‌ها مربوط نمی‌شود، تنها در مقام مقایسه به گوشزد کردن این نکته بسنده می‏کنیم که کوچک بودن شایعه‌ها از این وابستگی‏شان به گرانیگاه‌های معنایی و سوارشدنشان بر اخبار رسمی ناشی می‌شود و مانند جوک‌ها ساختی خودبسنده، چندپهلو و خودارجاع ندارند.

این دو ویژگی، یعنی خودبسندگی و کوچکی، شاخص‌هایی هستند که جوک‌ها را به موضوعی بسیار مناسب برای تحلیل‌های فرهنگی تبدیل می‏کنند. نظریه منش‌ها، مدلی سیستمی از پویایی فرهنگ است که عناصر فرهنگی (منش‌ها) در آن نقشی کلیدی را ایفا می‏کنند. برای وارسی تجربی کاربرد این مدل، به ساختاری پایه و کمینه از عناصر اطلاعاتی نیاز داریم تا به کمک آن مفهوم منش را تعریف کنیم و باقی تحلیل‌های خود را بر مبنای آن طرح‌ریزی کنیم؛ به این ترتیب نیاز به رده‏ای از عناصر فرهنگی داریم که بتوان با تحلیل‌کردنشان به این ساختار کمینه دست یافت.2 ویژگی به ظاهر متناقضِ جوک، آن را به نامزدی شایسته برای این کار تبدیل می‌کند. جوک از سویی آن‌قدر پیچیده است که بتواند به‌عنوان یک واحد همانندسازی مستقل عمل کند و از سوی دیگر چنان ساده است که به‌سادگی می‏تواند مورد وارسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

با این تفاصیل، تصویری روشن‌تر از جوک به دست می‏آید.  جوک، منشی است کوچک، عاطفی، روادار و نوشتنی که در پیوند با سیستم رمزگشایی معنا بدون آنکه شانس بقا را افزایش دهد، لذتی راستین به‌طور مستقیم تولید می‌کند و به این ترتیب با راهبردی کمی در سطح توده عوام به‌صورت افقی تکثیر می‌شود.

کد خبر 101220

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز