سه‌شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۸ - ۰۶:۵۸
۰ نفر

حمیدرضا شعیری: این‌بار، در آسمان آبی، انتظامی خودش را بازی کرد.

به این دلیل می‌گویم بازی که به هر حال ما با شرایط متنی یعنی دوربین، پلان، نور، بافت، صحنه، رنگ، سایه روشن‌ها و... مواجه هستیم. اما این بازی، هم بازی واقعیت است و هم بازی تخیل. علاوه بر این، ما با بازی بازی هم مواجه هستیم و این یعنی سنتز همه‌ بازی‌های دیگر انتظامی که در یک بازی توسط خود او انجام شده است. زبان‌شناسان چنین امری را متابازی می‌نامند؛ متابازی یعنی بازی‌ای که همه بازی‌های دیگر یک هنرمند به‌نحوی در آن نهفته باشد.

اگر چه انتظامی در همه فیلم‌هایش به‌خودش خیلی نزدیک است اما در آسمان آبی او به جای اینکه به‌خودش نزدیک باشد، هم خودش است و هم همه دیگران. خودش است چون خودش را بازی می‌کند و دیگران است چون سنتزی از حضور همه است؛ یعنی همه را در خود خلاصه می‌کند. صحنه‌هایی که انتظامی در بازار، در مراسم‌های مختلف، در مکان‌های هنری یا عمومی ‌ یا در حال مصاحبه حضور می‌یابد، او را در حالی نشان می‌دهد که گویا متعلق به‌خودش نیست.

او حتی زمانی که در منزل است هم خیلی متعلق به‌خودش به‌نظر نمی‌رسد؛ فقط خودش را بازی می‌کند. این عدم‌تعلق به‌خود در ساختار فیلم به خوبی نمایان است: شکسته شدن زمان به واسطه سرعت جابه‌جایی آن (زمان سیال)، شکسته شدن مکان با کنار هم چیدن مکان‌هایی که تو در تو می‌شوند و ارتباطشان با هم از نوع ارتباط منطقی نیست بلکه ارتباط عاطفی است. مکان‌ها حس مکانند نه خود مکان، همان‌طور که زمان حس زمان است نه خود زمان و این از مادیت زمان و مکان می‌کاهد و به این ترتیب انتظامی متعلق به زمان‌ها و مکان‌های حس‌دار‌ی است که متعلق به همه هستند.

اگر چه آسمان آبی به‌عنوان فیلمی مستند در پی به تصویر کشیدن واقعیت است اما موفق‌شده برای لحظاتی به خوبی مرز بین واقعیت و تخیل را بردارد. در واقع، بیننده بین واقعیت و تخیل شناور است؛ یعنی درست آنجایی که واقعیت می‌خواهد خود را تثبیت کند تحت هجوم تخیل مجبور به عقب‌نشینی می‌شود. و هر بار که تخیل می‌خواهد حرف خود را به کرسی بنشاند و خود را تثبیت کند، واقعیت قد علم می‌کند  تا تعادل حفظ شود و تعامل بین واقعیت و تخیل تا پایان فیلم باقی بماند. 

آسمان آبی بیش از اینکه روایت یک واقعیت باشد، روایتِ یک روایت است. روایت واقعیت در لحظاتی رخ می‌دهد که پاکت شیر خریده می‌شود، نان سنگکی سفارش داده می‌شود  یا ما با صحنه‌ای از تعمیر لامپی قدیمی حتی با ذکر هزینه این تعمیر (2هزار و500 تومان) مواجه‌ایم؛ این چیزهای جزئی و ملموس روایت عینی واقعیت است. حتی همین روایت واقعیت، خود حکایت از فراواقعیت یعنی قضاوت در مورد خود یا نوعی نقد خود نیز دارد؛ آنجا که انتظامی می‌گوید تو برای تعمیر قیمت خوبی پرداخت کرده‌ای، من اگر بودم 5هزار تومان می‌دادم. اما روایت زمانی رخ می‌دهد که انتظامی از سنگلج صحبت می‌کند، از بازی در فیلم گاو می‌گوید یا از شوقش برای درس خواندن و به دانشکده رفتن و...؛ اینها روایت است.

در این حالت زمان و مکان باز‌تولید می‌شوند و به همین دلیل زمان و مکان پویا هستند و مادی نیستند. آسمان آبی حرکت خطی مشخصی از ابتدا به انتها ندارد. فیلم با صحنه‌ای از اکنون آغاز می‌شود؛ صحنه‌ای از گفت‌وگو با یک عروسک که این خود مرزهای واقعیت و تخیل را در هم ‌می‌شکند؛ و این صحنه چند بار در طول فیلم تکرار می‌شود. به‌دلیل همین رفت‌وآمدهاست که می‌گویم فیلم خطی نداریم. صحنه‌هایی هم داریم که مونولوگ هستند و بسیار عمیق هم از کار درآمده‌اند.

کد خبر 102628

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز