این را اولاً تفسیر کردند، بعد آمدند این را تغییر دادند؛ فرمودند چه فرد یا جامعهای مریض است، چه فرد یا جامعهای سالم! آنها را که« فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» بود درمان کردند، به جایگاه «إذا جآءَ رَبهُ بِقَلبٍ سَلِیمْ» (1) رساندند، یا «إلا مَنْ أتَیالله بِقَلْبٍ سَلِیمْ» (2) رساندند و مانند آن. این کار انبیاء باعث میشود که جهان و انسان درست تفسیر شود و درست تغییر پیدا کند. برای مثال وجود مبارک یعقوب(ع) از فاصله چندین فرسخی میگوید: «إنی لَأجِدُ رِیحَ یوسُفَ لُولا أَن تُفَندونْ»(3).
من بوی یوسف را از چند فرسخی میشنوم اما او با این شامه که نمیشود! انبیاء آمدند و گفتند: «مَنْ ذَالذِی ذاقَ حَلاوَهَ مَحَبتِک فَلا مِنک بَدَلاً». خدایا! آنکه لذت مناجات تو را چشید، آن را با چه چیز عوض میکند؟ آنکه لذت مناجات با خدا را در کامش مزمزه کرد، او هرگز این لذت را به چیز دیگر تبدیل نمیکند. و این اختصاصی به انبیاء ندارد چون شاگردان انبیاء هم به جایی رسیدند که میگفتند: «کأنی اَنظُرُ إلی عَرشِ الرحمنِ بارِزاً».
قرآن کریم میفرماید اگر این مردم درست حرکت کردند، ذات أقدس إله نظام آفرینش را به سود انسانها تغییر میدهد. و اگر خدای ناکرده مردم درست حرکت نکردند، خداوند نظام آفرینش را به سود اینها تغییر نمیدهد. اینکه فرمود «وَ لُو أَن اَهلَ القُری آمَنُوا وَاتقُوا لِفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السماء وَالأرض»(4)، یعنی اگر جامعه درست تفسیر شد و درست تغییر پیدا کرد، درست در مسیر حرکت کرد، کل نظام عوض میشود... .
جامعه بیمار را داروی شفابخش درمان میکند. تشخیص داروی شفابخش و تشخیص بیماریِ بیماران و تشخیص کیفیت مصرف این دارو بهعهده یک پزشک حاذق است. در قرآن کریم از وحی بهعنوان «شِفاء» یاد شده است که «وَ نُنَزلُ مِنَ القُرآنِ مَا هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَه وَ لا یَزیدُ الظالِمینَ إلا خَساراً»(5). ما برای مردم داروی شفابخش فرستادهایم. در تعبیر امیرالمؤمنین(ع) از وجود مبارک پیغمبر(ص) آمده است: «طَبیبٌ دَوارٌ بِطِبه»(6)؛ یعنی وجود مبارک پیغمبر(ص) یک طبیبی است که با داشتن همة مبانی طب، در مراحل گوناگون دور میزند؛ جایی که جای مرهم است، مرهم مینهد و جایی که جای اعمال شدت است، با شدت رفتار میکند؛ .
درباره گناه هم اینچنین است. گاهی از گناه بهعنوان شعله یاد میشود، گاهی بهعنوان سم و گاهی هم بهعنوان رِین و چرک یاد میشود. کار طبیب آن است که هم محیط را آلوده نکند و از آلودگی محیط بپرهیزاند و به بهداشت توجه کند که پیشگیری باشد؛ و اگر هم یک وقتی کسی بیمار شد، داروی شفابخش عطاء کند. چه اینکه کار قاضی این است که بکوشد جامعه تن به فساد ندهد؛ اگر یک وقتی فسادی در جامعه رخنه پیدا کرد، قاضی حق مظلوم را از ظالم بگیرد.
در بیانات رسول خدا(ص) آنطوری که در نهجالبلاغه امیرالمؤمنین(ع) آمده است، این است که «لَنْ تُقَدسُ اُمهٌ حَتی یُؤخَذُ لِلضعیفْ حَقها»(7). هیچ امتی مقدس و منزه نیست، مگر اینکه حق ضعیف در آن جامعه از ظالم گرفته شود. پس همانطوری که یک طبیب وظیفه بهداشتی و پزشکی و درمانی دارد و همچنین همانطوری که یک قاضی وظیفه تأمین امنیت دارد و قبل از حکم و قبل از قضا باید راهنمایی کند و بعد از قضا وظیفه اجرای حد بهعهده اوست، وجود مبارک پیغمبر(ص) هم از این جهت هم جنبه طبی دارد که پزشک دوار است و هم جنبه قضایی.
(1) صافات / 84، (2) شعراء / 89، (3) یوسف / 94، (4) اعراف / 96، (5) اسراء / 82، (6) نهجالبلاغه / خطبه 108 ، (7) نهجالبلاغه / نامه 53