گرچه جنگی واقعی در میان نیست اما صداهای گوشخراش، نورهای رنگی و آتش افروخته نشان از یک جنگ تمامعیار دارد که شرکتکنندگان در آن قصد دارند جشن و سرور چهارشنبهسوریشان را به هیجانانگیزترین شکل ممکن تجربه کنند.
رسم پریدن از روی شعله آتش اینروزها جایش را به نورافشانی آسمان داده؛ سبز و قرمز و نارنجی توی آسمان دود میکنند و صدای قهقهه حاضران همهجا را پر میکند. کوچهها پر میشود از گروه گروه جوانانی که چهارشنبهسوری را شبی برای ابراز حضور و وجود میدانند و با هر آنچه میتوانند به جنگ سکوت و اعتدال میروند.
جشن چهارشنبهسوری سالهاست که در کشورمان برگزار میشود و عبارت است از روشن کردن آتش و پریدن از روی آن با نیت ترک بیماری و درد و آرزوی بهروزی و سلامتی برای سال آینده؛ زردی را که نشان از بیماری است به آتش میدهند و سرخی و سلامتی را از آتش طلب میکنند.
در گذر روزگار خانوادههای ایرانی تنپوش زندگی سنتی را کنار گذارده و رخت مدرن تن کردهاند. عبور از زندگی سنتی سبب شد تا بسیاری رسمها فراموش شده یا تغییر شکل دهد. دوری از این تغییر همانقدر ناممکن بود که زندگی ملوکالطوایفی. مردم ایران که روزگاری نه چندان دور در خانواده هستهای و به شکلی کاملا سنتی زندگی میکردند با قدم گذاشتن به دور جدیدی از زندگی در پی ایجاد تغییر و هماهنگ شدن با روشهای تازه زندگی صورت ظاهری زندگیشان را نیز تغییر دادند. این تغییرات به تمامی بخشهای زندگی سرایت کرد و جشن چهارشنبهسوری نیز از این رهگذر بینصیب نماند.
جمعکردن پشته خار و افروختن آتش در باغ یا کوچه کمکم به آتش بازی از نوعی جدید بدل شد که در آن به جای اینکه اعضای خانواده در شب چهارشنبهسوری از روی آتش بپرند به آتش بازی از نوعی جدید روی آوردند.این روزها کمتر کسی را در تدارک جمع کردن چوب برای برپایی آتش در شب چهارشنبهسوری میبینیم. گسترش آپارتماننشینی در شهرهای بزرگ و حذف حیاط از خانهها جایی را برای برپایی آتش باقی نگذاشته و خانواده ایرانی به روشی جدید برای برپایی چهارشنبهسوری تن داده است.
قاشقزنی
قاشقزنی نوعی تفریح مخصوص شب چهارشنبهسوری است که هنوز هم کمابیش در این شب اجرا میشود. در این شب کسی که معمولا روی سر و صورتش را با چادر پوشانده، کاسه به دست دم در خانهها میرود و با کوبیدن قاشق به کاسه از صاحبخانه میخواهد که کاسهاش را با خوراکی پر کند. کسی که برای قاشقزنی میرود تمام سعیاش را میکند که از سوی صاحبخانه شناخته نشود و معمولا صاحبخانهها هم تلاش زیادی برای شناختن صاحب کاسه به خرج نمیدهند.
صاحبخانه گاهی بهراحتی تسلیم میشود و کاسه را با خوراکی پر میکند اما برخی صاحبخانهها حاضر نیستند در مراسم قاشقزنی شرکت کنند و حتی گاهی در را هم روی قاشقزن باز نمیکنند. بسته به سماجت و اصراری که فرد قاشق زن دارد آنقدر با قاشق برکاسهاش میکوبد تا صاحبخانه را مجبور به عکسالعمل کند. برخی صاحبخانهها که از این کار کلافه میشوند روی پشت بام کمین میکنند و برای دور کردن قاشق زن سطلی آب رویش میریزند.
فالگوش
رسم بوده شب چهارشنبهسوری مردم به قصد آگاهشدن از آینده جای خلوتی میایستادند و به نجواهایی که به گوش میرسید گوش میدادند. آنها معتقد بودند که در شب چهارشنبهسوری ارواح به زمین میآیند و در میان خانواده خود وارد میشوند و آنان را به نجوا از آیندهشان آگاه میسازند چون بر آن بودند که ارواح از آینده با اطلاع هستند.
گاهی نیز فالگوش نیت میکرد و توی کوچه پشت پنجره خانهای مخفیانه به انتظار میماند. صدای اعضای خانواده معمولا به گوش میرسید و فالگوش از روی جملههای بریدهبریدهای که از خانه میشنید به سرنوشت نیت خود پی میبرد.
فال کوزه
رسم دوران کهن بر این بوده که دختربچهای کوزه خالی یا پر از آبی را دور مجلس میگردانده و هر کس به نیتی که داشت چیزی در کوزه میانداخت. این کوزه را به خانهای که درخت مورد دارد میبردندو پارچه سبزی روی کوزه میانداختند و آیینهای روی در کوزه گذاشته و کوزه را زیر درخت مورد میگذاشتند. عصر روز بعد همان دختر بچه کوزه را برمیداشت و سر گذرمینشست. کسانی که در مراسم روز پیش چیزهایی در کوزه انداخته بودند میآمدند و دختر دست در کوزه میکرد و هر دفعه چیزی به آنها میداد. بسته به اینکه نصیب فرد از کوزه چه باشد میتوان نیت را تعبیر کرد.
امروز در برخی نقاط ایران رسم فال کوزه به شیوهای مختصرتر برگزار میشود؛ به این ترتیب که دختر بچه در همان میهمانی دست در کوزه کرده و به هرکس چیزی میدهد تا فالاش را تعبیر کند.
آش چهارشنبهسوری
در شب چهارشنبهسوری آشی ویژه میپزند که نوعی آش رشته است. ممکن است که میهمانها در تهیه ملزومات این آش شرکت کنند و هر کدام بسته به خواستهشان نخود، لوبیا، آرد، رشته و دیگر ملزومات آش را تهیه کنند و آش را بپزند. غذای دیگر شب چهارشنبهسوری رشتهپلو است که معمولا در این شب هر یک از اعضای خانواده باید حتما از آن بخورد. رشتهپلو نشان از به دست گرفتن سررشته کار دارد و مردم معتقدند هر کس شب چهارشنبهسوری رشته پلو بخورد سر رشته تمامی کارهای سال آینده به دستش خواهد بود. این خوراک نشانی از خوشیمنی در سال نو را به همراه دارد.
آجیل
آجیل چهارشنبهسوری این روزها دیگر رونق سابق را ندارد. هر چند آجیل از مهمترین ملزومات برپایی شب یلداست اما بهنظر میرسد که مردم در برگزاری جشن چهارشنبهسوری دیگر اهمیت چندانی به آجیل نمیدهند. اما رسم بر این بوده که در این شب آجیل نیز از جمله خوراکیهایی بوده که مردم برای شب چهارشنبهسوری تهیه میکردند.
زمستانهای سرد و طولانی
جشنهای زمستانی در ایران بسیار بیشتر از جشنهایی بود که در بهار و تابستان برگزار میشده. سرمای زمستان و بیرونقی کشاورزی و دامپروری در این فصل سبب شده تا مردم ایران برای رهایی از ملال زمستانی و خانهنشینی و تنهایی، به برگزاری جشن و سرور روی آورند. این جشنها را گاهی اعضای یک خانواده برپا میداشتند و گاه نیز با به هم پیوستن افراد چند خانواده یا اهالی آبادی به جشنی بزرگتر بدل میشده است. انگیزه برپایی این جشنها هر چه بوده یافتن راهی برای غلبه بر شبهای سخت و طولانی زمستان یکی از دلایل عمده آن است، چرا که با کم شدن فعالیت اعضای خانواده رخوت و سستی در میان آنان سبب بروز مشکلاتی بوده است.
سید ابوالقاسم انجوی شیرازی که کتابی با عنوان «جشنها و آداب و معتقدات زمستان» دارد در مقدمهای بر کتابش به تاریخ بهمن 1354 مینویسد: ملت ایران از جمله ملتهایی است که زندگیاش با جشن و شادمانی پیوند فراوان داشتهاست، به مناسبتهای گوناگون جشن میگرفته و با سرور و شادمانی روزگار را میگذرانده است، به طوری که مطالعه تاریخ این ملت و بررسی آداب و سنتهای وی - لااقل از این حیث - نه همین اندوه زای و تأثیرگذار نیست بلکه خشنودکننده و نشاطآفرین نیز هست.
در ضمن این فایده را در بر دارد که نحوه زندگی، خلقوخو، فلسفه حیات و دنیانگری او را هم نشان میدهد. او آورده که این جشنها بر چندگونه بوده است: یک دسته جشنهای باستانی است که بیشتر جنبه دینی داشته، مانند فروردگان و گهنبارها که جشنهای ششگانه و ششگاهه مربوط به آفرینش عالم و آدم باشد. یک دسته جشنهایی است که به مناسبت مصادف شدن نام روز با نام ماه برگزار میشده است. دسته دیگر جشنهای ملی و عمومی است که در سراسر ایران مملو بوده و بعضی از آنها هنوز هم مرسوم است؛ مانند جشن مهرگان، سده، چهارشنبهسوری، نوروز و سیزده بهدر.