او در این مصاحبه به صراحت تاکید کرده که علم و فناوری در کشور محور برنامهها و زیربنای اقتصاد کشور نیست. اینکه چه دلایلی باعث طرح این دیدگاهها از سوی فردی شده که روزی معاون رئیسجمهور بوده در نوع خود جالب توجه است.
اما اشاره به این نکته کفایت میکند که کسانی که خارج از گود وعدههای بزرگ میدهند در صحنه اجرایی با مشکلاتی مواجه میشوند که آنها را مجبور میکند خواسته یا ناخواسته از آن شعارها عدول کنند.
دکتر واعظزاده در این مصاحبه گفت: مشکل از آنجا ناشی میشود که برنامه را دولت قبل تدوین میکند و به تصویب مجلس میرساند و دولت دیگری میآید که باید آن را اجرا کند و احتمالا در این بین مجلس هم عوض شده است.
دولت جدید معمولا با شعارهایی روی کار میآید که با شعارهایی که برنامه 5 ساله براساس آن تدوین شده است، همخوانی ندارد.رفع این مشکل باید از مرحله تهیه و تدوین برنامههای 5 ساله آغاز شود.
وی گفت: در سال 87 برای نخستین بار سهم منابع پژوهش و فناوری از تولید ناخالص داخلی کشور از یک درصد فراتر رفت که یک اقدام مثبت بود اما برای اینکه به اهداف چشمانداز 20 ساله برسیم، باید اولا سهم بیشتری به پژوهش و فناوری اختصاص یابد و ثانیا سهمی که اختصاص مییابد عملا محقق شود. امروز اقتصادی پیشتاز است که بر مبنای علم و فناوری شکل بگیرد.
وی افزود: اما مشکل ما این است که علم و فناوری در کشور بهرغم کارهای خوبی که انجام شده، محور برنامهها و زیربنای اقتصاد کشور نیست و این تلقی وجود دارد که اگر سهم بیشتری از تولید ناخالص داخلی و سهم بیشتری از بودجه سالانه به علم و فناوری اختصاص یابد، سهم اقتصاد کم میشود؛ درحالیکه این برداشت اساسا نادرست است.
متأسفانه برنامه طوری طراحی میشود که محورش اقتصادی است یعنی برنامه خودمحور است؛ مثل یک درخت بیریشه که وقتی آن را در زمینی کاشتید مدتی سرسبز باقی میماند اما چون ریشه درستی ندارد منابع لازم را نمیتواند جذب کند و درست تغذیه نخواهد شد؛
بنابراین رشد آن مختل شده و خشک میشود؛ از اینرو چون علم و فناوری در جای خود که زیربنای برنامه هاست قرار ندارد، نمیتوان منابعی که برای آن لازم است یعنی 3 درصد تولید ناخالص داخلی را محقق کرد واعظزاده تصریح کرد: وقتی برنامه 5 ساله توسعه تنظیم میشود در آنجا باید علم و فناوری زیربنا قرار گیرد
و سپس اقتصاد و بازرگانی را روی آن بنا کنیم و تامین اجتماعی را با محوریت علم و فناوری سامان دهیم، اگر این کار را نکردیم، علم و فناوری به یک حوزه جدا افتاده تبدیل میشود و دولت نمیتواند 3 درصد تولید ناخالص داخلی را به آن اختصاص دهد و آن را جداگانه دیده و سهم آن را مانند پولی میبیند که باید به یک بخش بدهد تا برای فربه شدن خودش هزینه کند.
وی افزود: اگر میخواهیم به اهداف سند چشمانداز برسیم سهم 3 درصد پژوهش از تولید ناخالص داخلی را لازم داریم اما اینکه محقق نمیشود ناشی از این است که ما این حوزه را در جایگاه خودش قرار ندادهایم.
واعظزاده افزود: البته متأسفانه دیدگاهی که الان بر برنامهریزی کلان کشور حاکم است، این دیدگاه نیست که برنامه باید محور، مبنا و ریشه و بدنه و شاخ و برگی داشته باشد و در عمل این دیدگاه در برنامهریزی کشور حاکم نیست بنابراین منابع لازم تامین نمیشود.
اگر علم و فناوری محور است باید منابع بیشتری اختصاص یابد. این امر احتیاج دارد که ساختار برنامه و فرایند برنامهریزی تغییر کند. شرط لازم برای همه این تغییرات، متحول شدن بیشتر دیدگاهی است که از پیشرفت کشور داریم.
وی ادامه داد: در مقابل اگر تسهیلات به مشاغلی که ارزش افزوده بالایی داشته باشند اختصاص یابد، تامین منابع برای حوزه علم و فناوری آسان خواهد شد؛
یعنی اگر طرح بنگاههای زودبازده یک طرح اشتغال زایی دانش بنیان تلقی شده و حداقل بخشی از منابع آن به این حوزه اختصاص مییافت، منابع حوزه علم و فناوری بهشدت افزایش پیدا میکرد و در نهایت باعث رسیدن سهم پژوهش به 3درصد تولید ناخالص داخلی میشد.
بنابراین اگر طرحهای توسعه کلان کشور دانش بنیان شود، منابع بخشهای علمی و اقتصادی همافزا میشود و به سهولت تامین خواهد شد.