وی که در «ری» به دنیا آمده بود در خراسان خاوری درگذشت. به نوشته برخی از تاریخنگاران، سامانیان- عامل احیای زبان فارسی و فرهنگ ایرانی- از نسل بهرام چوبین بودهاند.
مخالفت بهرام چوبین با پادشاهشدن خسروپرویز از فصول آموزنده تاریخ عمومی است چرا که ضعف شخصیت و مدیریت ضعیف خسرو دوم از جمله دوراندیش نبودن و بیاعتنایی به اندرز دانایان مآلا به پایان عمر امپراتوری ایران در عهد باستان انجامید.مولف تاریخ نوابغ نظامی، جنگ بلخ در سال588 را که فاتح آن بهرام چوبین بود، نبردی بیسابقه توصیف کرده است زیرا در آن، نوعی موشک (نفتانداز- نفت خام فوران در ساحل باکو) بهکار رفت و به علاوه، یک سپاه کوچک از لحاظ شمار افراد، یک ارتش بسیار بزرگ را شکست داده بود.
اشتباهات مشابه تیتو، لنین و استالین که به فروپاشی دو جماهیریه انجامید
پنجم می سال 1980 و یک روز پس از درگذشت «یوسیپ بروز تیتو» بانی تیتوئیسم (نوعی سوسیالیسم ملی) و رهبر کنفدراسیون یوگسلاوی، مورخان و اصحاب نظر متفقالقول پیشبینی کرده بودند که پس از او، کنفدراسیون یوگسلاوی هم دیری نخواهد پایید. در آن روز، این نظرات از سوی مقامات بلگراد رد شد و دهندگان نظر، مغرض و عامل بازار مشترک اروپا (که در حال تبدیل شدن به اتحادیه بود) و ناتو (بازوی نظامی خارجی آمریکا) خوانده شدند، ولی دیدیم که در دهه بعد پیشبینی آنان (به هر صورت) درست از کار درآمد.
تیتو مرتکب همان اشتباه «لنین و استالین» شده بود و آن، ایجاد اتحادیهای از جماهیر خودمختار (کنفدراسیون) به جای ایالتهای متحد (فدراسیون) بود. دشواریهای ناشی از این دو فروپاشی بهتدریج ابعاد بیشتری بهخود خواهد گرفت و امنیت جهان را به مخاطره خواهد افکند. برای مثال: سران ساده اندیش مسکو، سواستوپل روسیه را به اوکراین دادند که مسئله 2کشور و وسیله سوءاستفاده قدرتهای دیگر شده است و... . اشتباه دیگر تیتو و لنین این بود که مانند آتاترک (بنیادگذار ترکیه نوین)، ارتش را پاسدار قانون اساسی قرار نداده بودند که در لحظه خطر، بتواند دولت را کنار بگذارد و موقتا زمام امور را به دست گیرد تا قانون اساسی و یکپارچگی وطن محفوظ بماند و آرامش برقرار شود.
ریگان: گورباچف، مذاکرهکننده باهوشی نبود و زود کوتاه میآمد
«دکتر داگلاس برینکلی»، تاریخدان بنام و 50 ساله آمریکایی که خاطرات رونالد ریگن (ریگان) را تنظیم و ادیت کرده، در مقالهای که پنجم ماه می 2007 همزمان در دهها روزنامه جهان انگلیسی زبان انتشار یافت، با ذکر چند مثال مطالعه این خاطرات را نه تنها برای دولتمردان- سیاستمداران، بلکه افراد عادی پند آموز دانسته بود. یکی از این مثالها این بود: گورباچف همیشه ترس داشت که ما (آمریکا) شوروی را مورد حمله اتمی غافلگیرانه قرار دهیم و برای کسب اطمینان که چنین حملهای صورت نخواهد گرفت حاضر بود امتیاز بدهد.
او حتی نمیتوانست حساب کند که در یک جنگ اتمی غافلگیرانه هم چند بمب هستهای به آمریکا اصابت خواهد کرد و مردم آمریکا اجازه نمیدهند که حتی یکنفرشان به این صورت جزغاله و دود شود. مثال دیگر: گورباچف مذاکرهکننده باهوشی نبود و زود کوتاه میآمد. کوتاهآمدنهای او نه تنها به ما (آمریکاییان) قوت و جسارت بیشتری میداد بلکه ثابت میکرد که مشاور خوب ندارد یا اینکه با کسی مشورت نمیکند. حتی جزوههای چگونگی مذاکرات سیاسی را که در کیف دستی هر دانشجوی رشته حکومت یافت میشود نخوانده بود، سریعا قانع میشد و قول قطعی میداد.
حال آنکه طبق آن جزوهها، یک دولتمرد باید اتخاذ تصمیم نهایی را به بعد از بررسی مشاوران، پارلمان و... موکول کند، به مقاله نگاران بگوید که موضوع را تأیید و رد کنند تا راه برای تجدید نظر باز باشد و پس از دریافت امتیاز، تازه آن را قطعی کند.