آمریکا بهعنوان تنها ابرقدرت چهاربعدی (اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی) همواره سیاستهای تهران را در فضای بینالملل با چالش مواجه کرده است. تحریم، جنگ نیابتی و تلاش برای به انزوا کشاندن از جمله سیاستهای ضدایرانی است که در دستور کار واشنگتن قرار داشته است. البته ایران بهدلیل موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئوکالچر از توان بازیگری بالایی برخوردار است.
وجود چنین موقعیتهایی سبب شده است تا دیگر قدرتهای برتر جهان که ساخت تکقطبی نظام بینالملل را قبول ندارند به سمت ایران متمایل شده و در برخی موارد از تهران در برابر فشارهای واشنگتن حمایت کنند.
مسئله هستهای ایران که بحث تحریمها به آن سنجاق شده است از جمله مواردی است که میتوان جنگ قدرت بین کشورهای برتر جهان را درآن شاهد بود. شکی در این نیست که جمهوری اسلامی به خاطر نوع رفتار متفاوت خود در نظام بینالملل نیازمند حمایت کشورهایی است که از قدرت چانهزنی بالایی در برابر آمریکا برخوردار باشند جمهوری خلق چین یک نمونه از آنهاست. با نیم نگاهی به کنشها و واکنشهای بینالمللی میتوان این تعامل رفتاری را بین ایران و چین مشاهده کرد.
اما سؤال این است که چرا چین به خاطر ایران در برابر فشارهای آمریکا ایستادگی میکند؟ به چه دلیل دستگاه دیپلماسی چین مدام تأکید میکند که در بحث هستهای باید تحریم را کنار گذاشت و با ایران وارد گفتوگو شد؟ آیا چین نیازمند ایران است یا دلایل دیگری برای ایستادگی خود در برابر تحریمهای مورد نظر باراک اوباما دارد؟ این تعامل و نزدیکی بین تهران- پکن را میتوان دست کم از 3 منظر سیاسی، امنیتی و اقتصادی مورد ملاحظه قرار داد.
1- نگاه سیاسی: با فروپاشی شوروی، آمریکا بهعنوان تنها قطب بزرگ جهان قد کشید اما نظام بینالملل در این زمان دورهگذار را سپری میکرد. اشتباههای رفتاری ایالات متحده و همچنین قدرتیابی دیگر کشورها همچون چین و دیگر قطبهای کوچک و بزرگ این اجازه را از آمریکا گرفت که بهعنوان تنها رهبر جهان باقی بماند. بنابراین نظام بینالملل از حالت عمودی به سمت ساخت افقی یا دست کم سلسله مراتبی مشاورتی سوق پیدا کرد. در این میان چین که از اواخر دهه1970 بخشی از نگاه ایدئولوژیک خود را کنار گذاشته بود، کمکم بهدنبال ارائه مدل رفتاری جدید بود تا بر خلاف آنچه در نظام بینالملل حاکم است الگو و هویت نوینی را از خود ارائه دهد. بنابراین خود را به لحاظ ملی، منطقهای و فرامنطقهای تقویت کرد. چین برای این کار نیازمند کشورهایی بود که نگاه دستوری آمریکا را نپذیرفته و منتقد وضع موجود هستند.
چین میداند که با نزدیک شدن به کشورهایی مانند ایران و برخی از کشورهای در حال توسعه مثل ونزوئلا، برزیل، بولیوی و... به او این امکان را میدهد که مدل رفتاری جدید خود را در نظام بینالملل تبیین کند. چین در شورای امنیت از امتیاز حق وتو برخوردار است و میتواند از این امتیاز در برابر فشارهای آمریکا علیه کشورهای نام برده استفاده و آمریکا را به تغییر رفتار مجبور کند. این مسئله را میتوان در بحث تحریمهایی که برای ایران ترتیب داده شده، مشاهده کرد.
چین همچنین برای تعمیق رفتار خود جدای از روابط دوجانبه با کشورهایی که میتوانند به کمکش بیایند از سیاست منطقه گرایی و بلوکبندیهای سیاسی بهره میبرد که سازمان همکاری شانگهای و گروه بریک از جمله آنهاست.
2- نگاه امنیتی: خیز اقتصادی چین که به ابزاری کارآمد در تصمیمگیریهای بینالمللی برای این کشور تبدیل شده منافع ملی آمریکا را تهدید میکند. ایالات متحده از زمان خروج از انزوای 200ساله مونروئه منافع ملی خود را بسیار وسیع تعریف کرده و حاشیههای امنیتی خود را تا مرزهای دیگر کشورها میکشاند، از اینرو محیط امنیتی چین را در 2 سطح داخلی و خارجی مورد هدف قرار میدهد.
در سطح داخلی بحث حقوق بشر بهترین ابزار است که آمریکا از آن علیه چین و دیگر کشورهای مخالف استفاده میکند. واشنگتن در آخرین گزارش خود که حدود یک ماه پیش منتشر شد، کشورهای چین، روسیه، ایران، افغانستان، برزیل و برمه(میانمار) را به نقض حقوق بشر متهم کرد. این مسئله در هر کشوری میتواند بهانهای به دست مخالفان دهد تا با مانور در این زمینه امنیت داخلی کشور مخدوش شود.
البته چین نیز به لطف قدرت خود آمریکا را از حملاتش بینصیب نگذاشته است. شورای اطلاعرسانی دولت چین درباره اوضاع حقوق بشری آمریکا گزارشی منتشر کرد که در آن از مداخله آمریکا در امور دیگران از طریق اینترنت، دخالت در امور داخلی ایران پس از انتخابات، تحریم شبکههای ماهوارهای عرب زبان، بیثباتسازی در دنیا و نقض حقوق زندانیان در این کشور یاد میکند. در این گزارش به امور داخلی آمریکا نیز از جمله نقض حقوق مدنی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و تبعیض نژادی اشاره شده است.
اگر بحث دالایی لاما و همچنین تایوان را– پکن آن را جزء امور داخلی خود میداند- به سطوح امنیت داخلی چین بیفزاییم میبینیم که هر چه حمایت آمریکا از این دو بیشتر میشود، چین بازیهای ضدآمریکایی را در تصمیمگیریهای بینالمللی پررنگتر میکند.
به لحاظ خارجی نیز آمریکا بدش نمیآید که کشورهای اطراف همسایه چین را با خود همپیمان کند. بهعنوان مثال هند اگر چه در 2 گروه بریک و شانگهای عضویت دائم و ناظر دارد اما از آنجا که از جمله رقبای منطقهای چین به شمار میآید، آمریکا با وعدههای پرپیمان سعی میکند آن را به سمت خود بکشاند. قرارداد هستهای واشنگتن – دهلی نو تنها یک نمونه از آن است که هم میتواند برای چین و هم پاکستان مسئله ساز باشد. شاید به همین واسطه است که چین برای به نتیجه رساندن خط لوله صلح اعلام آمادگی کرده است تا در مخالفت با آمریکا همپیمانان منطقهای برای خود ایجاد کند.
چین برای دور کردن آمریکا از مرزهایش و بالابردن حاشیههای امنیتیاش، برای جلوگیری از سیاست گسترش ناتو به شرق، سازمان شانگهای را به همراه روسیه به راه انداخته است. برای افزایش توان مانور خود در بین کشورهای در حال توسعه که یکی از سیاستهای اصلیاش به شمار میرود وارد گروه بریک شد و حتی گامهای خود را تا مرزهای ایالات متحده در آمریکای لاتین کشاند.
نزدیکی به ایران نیز از نظر امنیتی برای چین بسیار پر اهمیت است زیرا ایران به مثابه دالانی برای ورود این کشور در خاورمیانه است که سیاستهای آمریکا در این منطقه را با چالش روبهرو میکند. ایران به لحاظ موقعیت ژئوکالچر از توان، نفوذ و تأثیرگذاری بالایی در کشورهای عراق، افغانستان، فلسطین، لبنان، سوریه، یمن و حتی کشورهای بزرگتر این منطقه و بهطور کل در روند تحولات خاورمیانه برخوردار است. خاورمیانه منطقهای است که ایران به راحتی میتواند قدرت آمریکا را به چالش بکشاند و این به نفع چینی است که میخواهد در قرن جدید پا جای پای آمریکا بگذارد. بنابراین هر رویکردی که سیاست آمریکا را تضعیف کند مورد استقبال و حمایت چین قرار میگیرد. ایران میتواند این نقش را در بسیاری از کشورهای منطقه و فرامنطقه ایفا کند. بنابراین در این باره حاشیههای امنیتی ایران و چین به هم گره خوردهاند.
بحث دیگر مسئله دخالت آمریکا در امور دیگران است. یکی از دلایلی که پکن از فعالیتهای هستهای تهران حمایت میکند به سیاست کلان این کشور درباره عدممداخله در امور داخلی دیگران مربوط میشود. چین معتقد است که آمریکا مباحث هستهای را بهانه قرار داده و در امور داخلی آن دخالت میکند. چین با حمایت از ایران میخواهد به آمریکا بقبولاند که نباید در امور دیگر کشورها که خودش هم جزو آنهاست، دخالت کند و اگر واشنگتن به این سیاست خود ادامه دهد حمایتهای خود را از ایران بیشتر کرده و برای سیاستهای ضدایرانی آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل موانع بیشتری میتراشد.
3- نگاه اقتصادی: چین به لحاظ برنامههای اقتصادی که بخش رویی سیاستهای چین در برابر بخشهای سیاسی و امنیتی آن است به منابع مطمئنی مثل نفت و گاز نیازمند است که ایران میتواند در این زمینه تکیه گاه مناسبی برای چین باشد. براساس آمار رسمی حجم تجاری ایران و چین در سال2009 به 23میلیارد دلار رسید.