پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۰۴:۵۳
۰ نفر

زینب‌السادات افتخاری: سریال «آشپزباشی» قصه یک خانواده رستوران‌دار است که حالا برحسب یک اتفاق، پدر و مادر خانواده دچار سوءتفاهم شده‌اند و بچه‌ها این میان سعی می‌کنند رابطه آنها را صمیمی کنند.

بازیگر نقش «سعید»، پسر بزرگ خانواده، محمدرضا غفاری است. غفاری متولد 1364 است و گرافیک خوانده و بعد از بازی در فیلم سینمایی «رؤیای خیس» و تله فیلم «ستاره‌های سوخته» که هر کدام دنیای متفاوتی با همدیگر داشتند این بار در این سریال به ایفای نقش پرداخته و خودش از این اتفاق خیلی راضی است. در یکی از این روزهای بهاری، غفاری مهمان دفتر دوچرخه‌ای‌ها (نشریه کودک و نوجوان) شد تا درباره بازیگری و سعید «آشپزباشی» گپ بزنیم.

  • چه‌طور شد که رفتی سراغ  بازیگری؟ چه چیزی در آن دیدی که باعث شد در این راه قدم برداری؟

به انتخاب خودم به کلاس‏های بازیگری رفتم و در مؤسسه کارنامه در سال 81 آغاز به آموختن کردم. سال 84 خانم درخشنده مرا برای فیلم سینمایی «رؤیای خیس» انتخاب کردند و وارد این عرصه شدم. بعد از آن  سال 86 با سیروس الوند« ستاره‌های سوخته» و سال 87 هم «آشپزباشی» را کار کردم. خیلی خوشحالم که با آدم‏هایی آشنا شدم که از آنها کتاب خواندن و تئاتر دیدن را یاد گرفتم و شیوه زندگی‌ام تغییر کرد.

  •  تو با کارگردان‏های بنامی کار کردی و روند رو به جلویی داشتی. چه‌قدر این انتخاب‌ها مربوط به خودت بود؟

من سه کار در کارنامه خودم دارم. در بین این کارها شاید یک سال یا بیشتر کاری نکردم در صورتی که پیشنهاد هم داشتم و می‌توانستم بیشتر کار کنم، ولی ترجیح دادم کار خوب انجام دهم. در انتخاب‌هایم نه به صرف کارگردان خوب، بلکه به صرف کار خوب جلو رفتم و بین آنها بهترین  پیشنهاد را انتخاب کرده ام.

  • در مجموعه «آشپزباشی» از اول این نقش به تو پیشنهاد شد؟

زمانی که در کلاس‏های بازیگری شرکت می‌کردم، آقای پرستویی مدیر مرکز بودند و مرا می‌شناختند و برای این کار به آقای هنرمند معرفی شدم و از اول هم شخصیت سعید پیشنهاد شد.

  • چه‌طور به شخصیت سعید رسیدی؟  چه‌قدر این نقش به خودت نزدیک بود؟

اتفاق خیلی خوبی که در این سریال افتاد این بود که برای اولین بار در سن و سال خودم بازی کردم. من در «رؤیای خیس» در سن 20 سالگی نقش یک نوجوان 16 ساله را بازی کردم و بر عکس در سن 21 سالگی در« ستاره‌های سوخته» نقش یک جوان 30 ساله را پذیرفتم. با وجود این‌که آن کارها برایم جذابیت داشتند، در این کار در سن و سال خودم بازی کردم. ضمن اینکه خود داستان برایم جذابیت داشت؛ داستان خانواده‌ای که با وجود همه اتفاقاتی که پشت سر می‌گذارند، انسجام دارند. الان که کار را می‌بینم، بودن در این خانواده را دوست دارم و حس می‌کنم خانواده شیرینی است. کارم خیلی زیاد به راهنمایی های آقای هنرمند، آقای پرستویی و خانم معتمدآریا بستگی داشت، چون کاری کردند که همه چیز برای ما باورپذیر شود وخودشان  به قدری حرفه‌ای و درست بازی می‌کنند که نا‌خودآگاه آدم‌هایی که در کنارشان بازی می‌کنند هم درست رفتار و هم درست بازی می‌کنند.

  • چه‌قدر این گروه چهار نفره در پشت دوربین با هم انسجام داشت؟

خیلی، از یک جایی به بعد قصه درونمان حل شد و حس می‌کردیم که کاملا اعضای یک خانواده هستیم و همه خواهر و برادرها با هم یکی هستیم و چون  زمان کار هم بالا بود این حس باورپذیرتر می‌شد.

  • اولین باری که جلوی دوربین رفتی چه حسی داشتی؟

حس خیلی عجیب و غریبی بود. از 5 صبح تا نیمه‌های شب کارمی‌کردیم. نمی‌دانستم که زمان چه‌طور می‌گذرد. خیلی استرس داشتم. به تدریج این فضا برایم عادی شد؛ ولی روز دوم استرس بیشتری داشتم چون تازه فهمیده بودم چه کاری انجام می‏دهم.

  • نهایت چیزی که در دنیای بازیگری برای خودت در نظر گرفته‌ای چیست؟

 جدا از دنیای بازیگری زندگی خوبی داشته باشم و اگر حتی در این عرصه هم نماندم زندگی قشنگی داشته باشم و از روزهای خودم راضی باشم. هیچ سقفی برای بازیگری نگذاشته‌ام به این دلیل که آدم از یک ساعت دیگر خودش هم خبر ندارد، ولی امیدوارم به جاهای خوبی ختم شود و اگر هم نشد هیچ وقت غصه‌اش را نمی‌خورم .

  • در کارنامه‌ات، هم فیلم سینمایی، هم تله‌فیلم و هم سریال داری. با کدام راحت‌تری؟

 بازی در فیلم‌های سینمایی را خیلی ترجیح می‌دهم ولی باید کار خوب را انتخاب کرد چرا که مردم کار خوب را می‌پسندند. قبول دارم که سینما ویترین خوبی دارد، اما کاری که من از آن لذت بردم سریال «آشپزباشی» بود به این دلیل که احساس کردم هر روزش به اندازه یک فیلم سینمایی در حال آموختن هستم و در کنار آدم‌هایی بودم که در این حرفه بزرگ‌ترین هستند.

کد خبر 107180

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز