اشتباههایی مثل عکس برگردان یانگوم روی کیف مدارس، صندوقهای صدقه کمیته امداد و اتومبیلهای مدل بالایی که به ناچار روی آنها چادر کشیده بودند. اما ضمن اینکه نمیتوان این اشتباهات را نادیده گرفت، باید به این نکته اشاره کرد که این ضعف تنها مختص به سریال در چشم باد نیست و در اکثر سریالهای تاریخی ما اعم از تاریخ معاصر و تاریخ باستان دیده میشود چون اصولا سینما و تلویزیون ما دارای حافظه تاریخی نیست و فیلم و سریال ساختن درباره 20سال پیش کاری بسیار مشکل است؛ البته اگر نسبت به مقوله فضاسازی حساسیت داشته باشیم.
فضاسازی ترکیبی از عوامل مختلف سینمایی و تلویزیونی است. صحنهپردازی و آکسسوار و حتی نوع اطلاق دیالوگها و سلوک و منش اجتماعی افراد در فضاسازی، مؤثر و مفید است. بسیاری اوقات با وجود دقت عوامل در گزینش آکسسوار مناسب و صحنه پردازی وطراحی لباس باز هم فضا آنطور که باید در نمیآید و محدود بودن دوربین و آزادنبودنش در ارائه نماهای بازتر کاملا مشخص و در عدمالقای فضای مناسب به بیننده مؤثر است. اما چه عواملی باعث ایجاد ضعف مفرط محصولات تصویری ما در فضاسازی شده است؟ بهنظر میرسد نخستین و مهمترین عامل، ضعف حافظه تاریخی ماست چرا که ما مردمی تاریخ گریزیم.
طبیعتا بسیاری از هنرمندان ما هم که پشت دوربین میروند یا قلم به دست میگیرند با همین ضعف حافظه تاریخی نمیتوانند بر تاریخ مورد ارائه خود از زبان هنر اشراف داشته باشند و در هر کدام از عوامل فضاسازی با آسانگیری و وسواس کم، کار را به پیش میبرند و در نهایت حاصل کار نمیتواند از لحاظ دیداری و شنیداری مخاطب را در فضا قرار دهد.
ما مردمی هستیم که خانههای کلنگی خود را یا میفروشیم که تبدیل به یک عمارت چندطبقه شود یا خودمان این کار را میکنیم، ما اتومبیلهای قدیمی خود را خیلی زود رد میکنیم تا اتومبیلهای جدیدتری بخریم و کمتر کسی پیدا میشود که محض جمعآوری کلکسیون هم که شده چند تا از این اتومبیلهای قدیمیتر را نگه دارد.
این نکته در مورد اکثر محصولات فرهنگی اعم از پوشاک، موسیقی و فیلمها و نوارهای درون آرشیو هم صدق میکند، در حالی که این اتفاق در کشورهای صاحب حافظه تاریخی نمیافتد. در اینگونه کشورها مردم عادت میکنند ضمن استفاده از مظاهر مدرنیسم و تکنولوژی نوین، آثار کلاسیک خود را نیز دوست داشته باشند و به تاریخ هر پدیده فرهنگی احترام بگذارند.
از دل چنین احترامی، فرهنگی متولد میشود که در آن یک کارگردان برای خلق فضای مثلا دهه 60 یا 70 میلادی مجبور نمیشود تمام آکسسوارفروشیهای اطراف خیابان فردوسی و نادری را از پاشنه در بکند! در همین ارتباط باید عنوان کرد که هیچ متولی خاصی در ساختار سینما و تلویزیون ما برای حفظ فضاها یا خلق دوباره آنهادر شهرکهای خاص و هدفمند برای بازنمود فضاهای تاریخی معاصر تعریف نشده است. حتی شهرک سینمایی غزالی ساخته مرحوم حاتمی نیز با چنگ و دندان حفظ شده است.
این در حالی است که در شهرهای اروپایی مثل رم، لندن و استکهلم اصلا بافت قدیمی شهر از بافت جدید آن جدا شده و انسان حتی با قدم زدن در پیادهروهای آن میتواند خود را در چند دهه قبلتر احساس کند چرا که در آنجا قدیمی مساوی با دور ریختنی و خرابشدنی نیست و جالب اینکه در استکهلم خانههای قدیمی از نو سازها قیمت بیشتری دارند. لذا بروز چنین اشتباهاتی مثل به کار بردن اتومبیل دهه 60میلادی برای دهه 40 در سریالهای ما چندان نباید مخاطره آمیز باشد چراکه اصلا سینما و تلویزیون ما متأسفانه بضاعت بازتولید فضاهای 20سال پیش را ندارند چه برسد به سالیان پیش از انقلاب.