تصور اولیه آن بود که بر خلاف اصلاحطلبان که مدتهاست دچار بیماری مزمن اختلافات و رقابتهای درونی شدهاند و اینبار هم همچون انتخابات گذشته نخواهند توانست صف واحدی تشکیل دهند، اصولگرایان یک بار دیگر با جبهه واحدی وارد میدان خواهند شد.
معضل بعدی اصلاحطلبان آن بود که آیا «فرشته» اقبال عمومی مردم که مدتهاست از آنان رخت بر بسته همچنان ادامه پیدا خواهد کرد یا آنکه قمر از عقرب به درآمده و دستکم شماری از مردم به نفع آنان به پای صندوقهای رأی خواهند رفت.
باور دیگر عمومی آن بود که صف واحد اصولگرایان از یکسو، چنددستگی اصلاحطلبان به همراه تداوم سردی مردم به آنها از سویی دیگر، همچون دفعات گذشته پیروزی دیگری را برای اصولگرایان رقم خواهد زد.
اما با نزدیکشدن به روز برگزاری انتخابات، بخش عمدهای از این حدس و گمان ما نقش بر آب شد. بخت آنکه اصلاحطلبان برخلاف انتظار توانستند صف واحدی ارایه دهند. تجربه تلخ بازتاب اختلافات در انتخابات گذشته بالاخص در انتخابات ریاست جمهوری تابستان 84، اصلاحطلبان را مجاب کرد تا کمترین شرط پیروزی را که انسجام سیاسی است بتوانند تحقق بخشند.
اما آنچه شگفتانگیزتر از اتحاد اصلاحطلبان بود، ظهور شکاف و اختلاف در صف اصولگرایان بود. تلاشهای گسترده، پیگیر و نفسگیر مهم بین جبهه محافظهکاران نیز نتوانست کاری از پیش برده و همچون اصلاحطلبان در گذشته، اینبار اصولگرایان در چند فهرست مجزا وارد انتخابات شدند.
تجزیه و تحلیل اسباب و علل بروز اختلافات میان اصولگرایان در ورای این نوشتار قرار میگیرد. فقط به ذکر این مختصر بسنده کنیم که غرور حاصل از پیروزی، تبختر سیاسی و خودمحوری در میان شماری از بزرگان اصولگرا بدون تردید در زمره مهمترین دلایل بروز اختلافات است.
هدف اصلی این یادداشت نیز همانطور که اشاره شد پرداختن به این موضوع نیست بلکه بیشتر به دنبال بررسی وضعیت اصلاحطلبان و اینکه اگر طرفداران آنان همچنان در ابهام و دودلی درخصوص شرکت در انتخابات باقی بمانند، عدم شرکتشان چه تبعاتی برای آینده کشور دربر خواهد داشت.
اتحاد اصلاحطلبان به قول اصحاب منطق «شرط لازم اما کافی» برای پیروزی اصلاحطلبان نیست. معضل اساسی اصلاحطلبان آن است که بسیاری از رأیدهندگان بالقوه اصلاحطلبان، چندان میل و رغبتی برای رفتن به پای صندوقها ندارند.
برخی از آنان استدلال میکنند که اصلاحطلبان با دردستداشتن قوه مجریه، مجلس و شوراها چندان نتوانستند کاری از پیش برند. حال صرف حضورشان در شورای شهر که چندان هم نهاد قدرتمند و مؤثری نیست، چه دستآوردی میتواند به همراه آورد؟
پاسخ این پرسش مقولهای مطول است که از حوصله یک یادداشت کوتاه خارج است. اولاً این پیشفرض که اصلاحطلبان نتوانستند کاری از پیش برند خود محل اشکال است. ثانیاً، جدیترین و اساسیترین اشکال آن عدم شرکت در انتخابات و تعیین سرنوشت است.
به هر حال شرکت در انتخابات و اعلام نظر از طریق آرایی که به صندوقها ریخته خواهد شد در تغییر یا اصلاح روندی که به آن منتقد یا معترضیم یقیناً مؤثر خواهد بود.