سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۴:۵۳
۰ نفر

توسعه، امری چندجانبه است. امروزه برنامه‌ریزان و جامعه‌شناسان توسعه از توسعه متوازن سخن می‌گویند.

 توسعه متوازن توسعه‌ای است که ناظر به همه ابعاد وجودی انسان باشد. در این میان اقتصاد نقشی برجسته در میان دیگر ابعاد توسعه دارد. در ادبیات مرسوم توسعه، بر نقش عوامل اقتصادی بیش از حد تاکید می‌شود؛ اما در یک توسعه اسلام‌محور یا الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، اقتصاد در کنار عوامل دیگر توسعه مطرح می‌شود. با این حال اسلام در باب اقتصاد، آموزه‌ها و رهنمودهایی بر محور اصل عدالت دارد. در گفت‌وگوی حاضر دکتر عبدی به تمایزات نگاه اقتصادی اسلام با دیگر مکاتب می‌پردازد و بر این اساس الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را از الگوی لیبرال متفاوت می‌بیند.

  • پارادایم «توسعه» حاوی نظریه‌ها و دیدگاه‌های زیادی درون خودش است و کشورهایی که راه توسعه را دنبال کرده‌اند، هر یک بر مبنای یکی از این نظریه‌ها یا آمیزه‌ای از چند نظریه به تناسب زیست‌بوم فرهنگی خویش در آن راه (توسعه) قرار گرفته‌اند. در میان نظریه‌های توسعه، نظریه و الگوی توسعه اسلامی که هم‌اکنون تحت عنوان «الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت» از آن یاد شده، مدعی نوع دیگری از توسعه است. آیا می‌توانید نقاط متمایز این توسعه را با نمونه‌های لیبرال و غیره به بحث بگذارید؟

وقتی از الگوی اسلامی، اقتصاد اسلامی و سیاست اسلامی سخن می‌گوییم، باید ببینیم که دنبال چه چیزی هستیم و چه چیزی را قرار است، اسلامی کنیم. مدت‌ها در جامعه ما یک بحث کلیدی این بود که برخی احزاب با صراحت اعلام می‌کردند که ما در عین اینکه خود را مسلمان می‌دانیم، خود را لیبرال مسلمان هم می‌دانیم؛ یعنی مکتب ما لیبرالیسم است ولی دین ما اسلام. بعدش هم معتقد بودند که اقتصاد، یک علم جهان‌شمول است و نیز می‌گفتند، اگر مسلمانان رعایت کنند، درست می‌شود.

باید بحث را باز کنیم که آیا اینگونه است؛ یعنی باید ببینیم که آیا اقتصاد در نگاه ما یک علم فراگیر مثل فیزیک و ریاضیات است یا چیز دیگری است و اصلا کجای اقتصاد باید اسلامی شود. باز اگر کمی به عقب‌تر بازگردیم، یادم است که بحثی بود با این عنوان که بیاییم در دانشگاه‌ها ریاضیات اسلامی را پایه‌گذاری کنیم. در آن زمان علاقه‌ای به دیدن اسلامیت در همه وجوه زندگی وجود داشت- کما اینکه امروزه هم اینگونه است- اما این علاقه درست تبیین نشد و پس از مدتی به‌فراموشی سپرده شد که بی‌شک باید دلایل این فراموشی ریشه‌یابی شود؛ اینگونه بود که این بحث اسلامی‌کردن علوم به‌تدریج از ذهن‌ها خارج و به جای آن نظریه‌ها و الگوهای علمی متداول در غرب جاری شد. آثار این مسئله را همین امروز داریم می‌بینیم. امروزه مشاهده می‌کنیم که خیلی با آن نگاه (اسلامی) فاصله داریم.

  • دلایل این امر چه بوده و شما آن را چگونه ریشه‌یابی می‌کنید؟ آیا اساسا برای اندیشمندان ما در آن دوران امر توسعه - آنگونه که هم‌اکنون مطرح است - قابلیت طرح داشت؟

آن زمان بیشتر اقتصاد اسلامی مطرح بود؛ اما توجه داریم که وقتی اقتصاد اسلامی طرح می‌شود، در دل آن توسعه قرار گرفته است. این بحث را به این دلیل مطرح می‌کنم که اگر بخواهیم تکلیف خود را با مباحثی چون اقتصاد اسلامی و الگوی اسلامی- ایرانی توسعه روشن‌سازیم، باید دید چگونه می‌توانیم این امر را صورت دهیم. نخستین سؤال در این رابطه این است که آیا اقتصاد، علمی مثل فیزیک و ریاضی است؟ من فکر می‌کنم که علم اقتصاد با علوم فیزیک و ریاضی تفاوت ماهوی دارد یا بهتر است بگوییم که علوم انسانی اساسا متفاوت از علوم دیگر است. مبانی علوم ریاضی در همه عالم مشترک است و مسلمان و غیرمسلمان ندارد. حاصل 2 به اضافه 2 همیشه و هرجا 4 است. در علومی مثل فیزیک و شیمی که با مواد سروکار دارد، اسلامی‌بودن یا اسلامی‌نبودن دخیل نیست.

پس کجا مبحث اقتصاد، سیاست و کلا علوم انسانی از وجه اسلامی برخوردار می‌شوند؟ هر کجا که پای انسان به وسط کشیده می‌شود. اگر بخواهیم مجموعه ادبیاتی را که از غرب به ما رسیده طبقه‌بندی کنیم، می‌توان به چند طبقه‌بندی اشاره کرد؛ یک بخش آن فرمول‌هایی است که در واقع تکنیک‌های ریاضی است. این تکنیک‌ها برای اندازه‌گیری شاخص‌ها به کار می‌رود. روی این تکنیک‌ها بحثی نداریم. بخشی از آنچه تحت عنوان علم از غرب به ما رسیده، قرارداد و تعریف است.

وقتی که عنوان قرارداد و تعریف به کار می‌رود، اسلامی بودن یا اسلامی نبودن برای آن نمی‌توان قائل شد چون می‌توان تعریف‌ها را پذیرفت یا نپذیرفت یا اصلا تعریف‌های دیگری ایجاد کرد. اسلامی‌بودن در جایی خود را نشان می‌دهد که رابطه انسان با طبیعت، انسان با انسان، انسان با دولت، انسان با جامعه و بالعکس مطرح می‌شود. از این‌رو وقتی صحبت از اقتصاد اسلامی می‌شود، تکنیک ریاضی نیست که ما نگرانش باشیم بلکه آن شاخصی است که می‌خواهد حداکثری شود و اینجاست که می‌پرسیم چرا این شاخص انتخاب شده؟ ما چه می‌خواهیم بکنیم؟ مثال ساده‌ای بزنم.

وقتی به اقتصاد غرب نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که در آنجا هیچ‌گاه نگرانی از بابت ثروت‌اندوزی وجود ندارد. عبارت «از کجا آورده‌ای؟» برای آنها معنا ندارد. این نشان می‌دهد که ورودی سیستم برای آنها اهمیتی ندارد، فرایندش هم خیلی اهمیت ندارد. نیز درباره نحوه توزیع و مصرف آن هم دغدغه‌ای وجود ندارد. اما در نگاه اسلامی، هم ورودی سیستم، هم فرایند و هم نحوه توزیع و مصرف اهمیت دارند و اسلام در این باره حرف دارد. از نگاه اسلام حق تصرف در هر ثروتی مجاز نیست؛ یعنی تصرف در ثروتی که ناشی از ربا، کلاهبرداری، کم‌فروشی، خیانت در امانت یا حبس مال باشد حرام است. همه این موارد مستند به آیات قرآن است.

  • مبنای این مسئله (اسلامی‌بودن اقتصاد) چیست؟

مبنا، عدالت است یا بهتر است گفته شود که نزاع بر سر نحوه توزیع عادلانه است. از نظر قرآن، خداوند برای انسان‌ها درآمدهای متفاوتی قرار داده است؛ اما در کنار این مسئله نیز آمده که از نظر من (خداوند) دیگران نیز حقی مساوی در بهره‌مندی از طبیعت دارند. از نظر خداوند همه حق بهره‌برداری از مواهب طبیعی را دارند. می‌پرسیم چرا خداوند این درآمدها و روزی‌ها - به تعبیر قرآن - را اینگونه متفاوت توزیع کرده است؟ پاسخ این است: دلیل، این است که آن‌ کسی که ثروت در اختیارش هست، بدهد تا رشد کند و آن‌کس که نادار است، تلاش ورزد تا رشد کند و توکلش به خداوند باشد.

خب! اسلام سیستم را اینگونه ترسیم کرده است. حرفم این است که مبانی اعتقادی در تولید، نگهداری و توزیع ثروت مؤثر است. در قرآن آیات متعددی در این زمینه هست. حبس مال از نظر قرآن مطرود است و ثروت باید در جامعه بچرخد تا تولید ثروت بیشتر کند. مثل آبی است که اگر بماند تبدیل به گنداب می‌شود. قوام جامعه به ثروت است؛ لذا نحوه ورود، خرج‌کردن و نگهداری آن از نظر اسلام مهم است و چون باید همه از این موهبت خدادادی منتفع شوند، نگاه عدالت‌محور، بنیان تمام اینها را شکل می‌دهد. همه حق دارند رشد کنند و از امکانات طبیعت بهره‌مند و از حمایت دولت برخوردار شوند تا رشد کنند.

  • با توجه به آنچه در مورد حساسیت اسلام نسبت به اندوختن و توزیع ثروت گفتید، این مسئله حاکی از عنایت ویژه اسلام به اقتصاد است. در بحث توسعه غربی، اقتصاد جایگاه بالایی دارد. آیا با توجه به رویکرد خاص اسلام به اقتصاد، می‌توان گفت که در توسعه اسلامی هم چنین نقشی برای اقتصاد متصور است؟

 انسان اقتصادی‌ای که اسلام تعریف می‌کند، هم «یقیمون الصلوه» دارد و هم «یؤتون الزکوه». در آیات قرآن این‌دو همه‌جا با هم هستند. «یقیمون الصلوه» رابطه انسان با خداوند است اما «یؤتون الزکوه» یک وظیفه اجتماعی و اقتصادی است. پس برای خداوند همان اندازه که بعد عبادی مهم است، بعد اقتصادی هم اهمیت دارد. از خود قرآن مثال می‌آورم: «أرأیت الذی یکذب بالدین؟» (آیا کسی که دین را تکذیب می‌کند، دیده‌ای؟) «فذلک الذی یدع الیتیم» (او کسی است که یتیم را می‌راند)؛ به فکر کمک به بیچارگان و یتیمان نیست. «ولایحض علی طعام المسکین». پس از نظر قرآن هرکس که می‌خواهد مسلمان باشد، باید همان‌قدر که نگران نمازش است، نگران مردم و بیچارگان هم باشد. در نهایت در آخر سوره می‌خوانیم: «فویل للمصلین الذین هم فی صلوتهم ساهون و الذین هم یراعون و یمنعون الماعون». باز در نهایت می‌بینیم که قرآن به نمازگزاران و مسلمانان اشاره می‌کند و اهمیت توجه به دیگران را به آنها گوشزد می‌سازد.

اصلا از نشانه‌های کفر از نظر خداوند، بخل و عدم‌انفاق است. از نظر خداوند شیطان است که به انسان وعده فقر می‌دهد. خداوند به انسان می‌گوید تو به دیگران کمک کن، من چند برابر آن را به تو می‌دهم. هدف از این دستورالعمل‌ها این است که ایثار، کمک به دیگران، دل‌کندن از مال و رشد‌دادن جامعه، در انسان ملکه شود و به تبع آن خداوند هم جبران می‌کند و از راهی که انسان فکرش را نمی‌کند، چند برابرش را جبران می‌کند. تقوا که فقط نماز‌خواندن و گناه‌نکردن نیست؛ تقوا انفاق و کمک به دیگران هم هست. این نوع تقوا از نظر خداوند تقواست. ما از دیدگاه اسلام، انسان تک‌بعدی نداریم. از این مقدمه مفصل می‌رسیم به «الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت» و اینکه این الگو چه ویژگی‌هایی دارد. در باب اسلامی‌بودن تا حدودی صحبت کردیم؛ اما ایرانی به چه معناست؟

به این معناست که ما در شرایط جغرافیایی و سرزمینی خاصی به‌عنوان یک ملت مسلمان زندگی می‌کنیم که از شرایط جغرافیایی کشورهای مسلمانی مثل افغانستان و لبنان متفاوت است. بنابراین الگویی از توسعه که ما به‌عنوان ایرانی انتخاب می‌کنیم، ممکن است از الگوهایی که دیگر کشورهای مسلمان در این جهت برمی‌گزینند، متفاوت باشد. با این حال، جهت ما (جهان اسلام) به‌عنوان مسلمان یکی است و آن، پیشرفت و بهبود زندگی در زمینه‌های علمی و رفاه زندگی است. البته بستر این حرکت هم عدالت است. وقتی در اینجا از عدالت صحبت می‌شود، به این معناست که نکته کلیدی ما در بحث توسعه، شکستن انحصار است؛ (انحصار) در اختیار هر کسی که باشد.

  •  بر این اساس، الگوی توسعه اسلامی- ایرانی را چگونه می‌توان تعریف کرد؟

 الگوی توسعه اسلامی- ایرانی یعنی مجموعه تلاش‌هایی - براساس منابع دینی و قرآنی - که کمک می‌کند تا هم تولید ثروت باشد و هم تولید علم و توزیع مناسب ثروت. همه اینها برای آن است که انسان‌ها به آرامش و به آن هدفی که خداوند برای آنها قرار داده راحت‌تر برسند و نیز از قید نگرانی‌ها نسبت به تأمین معاش آزاد و رها شوند.

کد خبر 108184

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز