قدیمیترین سلاحهای هستهای آمریکا که میراث قرن بیستم هستند، نه تنها منسوخ شدهاند و کسی خواهان آنها نیست، بلکه این روزها به کانون مبارزات سیاسی تبدیل شدهاند و میتوانند همبستگی ناتو در قرن21 را سست کنند. مسئله اصلی مربوط میشود به بمبهای بی– 61 که تخمینزده میشود 200 عدد از آنها در پایگاههای هوایی در اروپا مستقر باشند.
سؤال این است که آن بمبها اصلا به چه علت هنوز باید وجود داشته باشند و تا چه اندازه ایمن هستند؟ نگرانی بر سر امنیت این پایگاهها از آنجا ناشی میشود که پیش از این القاعده، پایگاه هوایی بلژیک را که در 84کیلومتری شمال شرقی بروکسل قرار داشت، مورد هدف قرار داد. از سوی دیگر، بازرسان نیروی هوایی آمریکا، امنیت 6 سایت را کافی ندانستهاند، چنانکه 3ماه قبل، گروهی از فعالان مخالف انرژی هستهای به یک کیلومتری پایگاه کلین بروگل در بلژیک نفوذ کردند و به عمیقترین مخازن این پایگاه راهیافتند.
تئو کلچترمانس، شهردار شهری که در همسایگی این پایگاه قرار دارد، این اتفاق را یک شوک دانست و حرف پایانیاش این بود که امیدوارم این بمبها ناپدید شوند. این آرزو خواسته دولتهای بلژیک، آلمان و هلند (3 عضو ناتو ) و ایتالیا و ترکیه نیز هست که همگی میزبان یادگارهای جنگ سرد هستند.
با گذشت دو دهه از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، حتی دبیرکل سابق ناتو نیز معتقد است که روزگار این بمبها بهسر آمده است.
ویلی کلائس بلژیکی رئیس سابق ناتو،در گفتوگو با آسوشیتدپرس درباره این بمبها چنین اظهارنظر کرده است: از دیدگاه نظامی، حضور سلاح هستهای تاکتیکی در اروپا دیگر بیمعنی بهنظر میرسد.
در مقابل، سرهنگ ناوبان روجر لامس، معتقد است، این بمبهای قدیمی از کیفیتی جادویی برخوردارند و اگر روزگاری جنگ سرد به جنگ گرم تبدیل شود، سلاحهای کوتاهبرد آمریکایی میتوانند مانند چسب عمل کنند و همرزمان اروپایی را به یکدیگر متصل نگه دارند.
لامس بلژیکی که زمانی خلبان جنگنده بوده است، به تأسیس موزه هوایی در کلین بروگل کمک کرده است. به عقیده این خلبان بازنشسته 73ساله، بساط بمبها برچیده نخواهند شد. او که زمانی برای انجام یک ماموریت هستهای مشترک از طریق جنگنده استارفایتر اف-104 آموزش دیده بود، میگوید: آنها نباید جمع شوند و گمان نمیکنم این اتفاق بیفتد.
نخستین منازعهای که بر سر این موضوع رخ داد، در اجلاس وزرای امور خارجه ناتو در تالین استونی بود و دست کم تا زمان برگزاری اجلاس ناتو در لیسبون در ماه نوامبر، ادامه خواهد یافت؛ یعنی هنگامی که این همپیمانان پس از سال1999 نخستین سند موسوم به مفهوم استراتژیک را منتشر کنند.
در اجلاس تالین، هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، ناتو را بهعنوان یک اتحادیه هستهای که خطرات و مسئولیتهای هستهای را بهشکل گسترده سهیم میشود، تحسین کرد. طبق گفته او، هرگونه کاهش بمبهای آمریکایی در اروپا مستلزم این است که روسیه نیز تسلیحات هستهای تاکتیکی خود را کاهش دهد.
آنطور که تخمین زده شده است، آمریکا در داخل و در سطح اروپا، هزار و 100 سلاح هستهای تاکتیکی دارد و تعداد سلاحهای روسی به 2هزارعدد میرسد و شاید بیشتر نیز باشد.
گرچه، آمریکا و روسیه روز هشتم آوریل برای کاهش تسلیحات هستهای خود، معاهدهای امضا کردند، بهنظر نمیرسد که مسکو برای معامله بر سر این سلاحهای کوتاهبرد، آمادگی داشته باشد.
دیمیتری روگوزین، سفیر صریحالهجه روسیه در ناتو، در بروکسل موضع روسها را چنین اعلام کرد: درحالیکه آمریکا هنوز در کشورهای دیگر سلاح هستهای دارد، ما تسلیحات تاکتیکی هستهای خود را از قلمرو متحدان سابق اروپای شرقی و جمهوریهای سابق شوروی خارج کردهایم و حالا منتظریم آمریکا گام بعدی را بردارد؛ گامی که بازگرداندن داوطلبانه بی- 61ها به خاک آمریکا خواهد بود.
روگوزین بر این عقیده است که این گرفتاری آمریکاییها برمیگردد به دهه 50 و زمانی که آنها تلاش کردند برای استفاده از سلاح هستهای در میدان نبرد با اروپاییها به توافق برسند؛ تلاشهایی که برخی از آن بهعنوان ماموریتی برای ترغیب اروپاییها برای استفاده از تسلیحات اتمی مقابل شوروی، نام میبرند.
تا سال1971، شمار سلاحهای تاکتیکی هستهای آمریکا در بیش از 100پایگاه در سطح اروپا به 7هزار و 300 رسیده بود. این سلاحها تنها شامل بمبهایی نظیر بی- 61 نمیشد بلکه مینهای زمینی هستهای، گلوله توپ و موشکهای کوتاهبرد را نیز شامل میشد. پیش از آنکه دیوار برلین فروریزد، تعداد این زرادخانهها در حال کاهش یافتن بود و با آغاز قرن جدید، تنها بی– 61 ها باقی ماندند؛ بمبهایی با اثرات ویرانگر متغیر. این بمبها در سطحهای متفاوت ساخته شدهاند و میزان تیانتی بهکار رفته در آنها از 300 تن تا 170هزار تن متغیر است؛ یعنی 11برابر بمبی که در سال 1945، هیروشیما را ویران کرد.
البته در سالهای اخیر نیز تعدادی از این بمبها از 7پایگاه هوایی ناتو، جمعآوری شدهاند، تا جایی که در حال حاضر، تنها 6پایگاه باقی مانده است؛ پایگاه هوایی ولکل در هلند، بووشل در آلمان، گدی توره و اویانو در ایتالیا، اینسیرلیک در ترکیه و کلینبروگل در بلژیک.
با وجود اینکه دولتهای عضو ناتو در مورد بعضی مسائل مربوط به شراکت هستهای سکوت اختیار کردهاند اما این مسئله یک راز فاش شده است و حتی در موزه هوایی لامس درباره آن بحث شده است. به هر حال از آن زمان که این خلبان پیر، پس از بهصدا درآمدن هشدار آماده باش، 30دقیقه برای خالی کردن بمبهایی که در دل جنگندهاش جای داده شده بود، صبر میکرد، بسیاری چیزها تغییر کرده است. حالا دیگر از اهداف قدیمی لامس نیز خبری نیست زیرا کشورهایی مانند لهستان، آلمانشرقی و سایر مسیرهای حمله در ارتش سرخ اینک همگی خود عضو ناتو هستند.
پس از اینکه اکتبر گذشته، دولت جدید در آلمان بر سر کار آمد، گویدو وسترول، وزیر امور خارجه، این بمبها را بقایای جنگ سرد نامید. پس از ائتلاف با آنجلا مرکل و دمکراتهای مسیحی، وسترول بر جمعآوری بی– 61ها تأکید کرد و گفت: آلمان باید از تسلیحات هستهای خالی شود. او در اجلاس تالین به وزرای خارجه بلژیک، هلند، نروژ و لوکزامبورگ پیوست تا بر سر مسائل هستهای گفتوگو کند.
کلائس و سایر رهبران سابق بلژیکی برای جمعآوری سلاحهای هستهای بیانیهای صادر کردند. همچنین بهتازگی، 200عضو 5پارلمان ملی اروپایی نامهای به باراک اوباما نوشته و اعلام کردهاند که این آرزوی واقعی اکثریت مردم اروپاست که بمبها جا به جا شوند.
این در حالی است که 3کشور سابق شوروی بالتیک که اکنون همگی عضو ناتو هستند اعلام نگرانی کردهاند از اینکه در همسایگی روسیه باشند و سلاحهای اتمی آمریکا را در اختیار نداشته باشند. اما روسها از بمبهای آمریکایی واهمهای ندارند و روگوزین در واکنش به این نگرانی کشورهای بالتیک میگوید: ترساندن روسیه جدید در جهانی که نسبت به جنگ سرد، تغییرات شگرفی داشته است، کاری بیمعنی و ابلهانه است زیرا از نظر او بمبهای آمریکایی اسباب بازیهایی هستند که نه به درد اروپا میخورند و نه آمریکا، بلکه تنها به کار بوروکراسی ناتو میآیند.
بهنظر میرسد علاوه بر مسائل استراتژیک که مانع شراکت هستهای هستند، مسائل مالی نیز دخیل باشد زیرا جایگزینکردن جنگندههای قدیمی و استفاده از جتهایی با قابلیت هستهای، هزینههای گزافی برای متحدان آمریکا بهبار خواهد آورد. بهعنوان نمونه آلمان برای جایگزینی تورنادوهایش به بودجهای بالغ بر 300میلیون یورو نیاز دارد که بعید بهنظر میرسد به تصویب برسد.
البته آمریکا نیز برای تداوم شراکت هستهای باید بهای سنگینی بپردازد و چشمانداز روشنی نیز برای آینده این برنامه ندارد زیرا علاوه بر پرداخت هزینههای گزاف برای نیروهای مستقر در اسکادرانهای حمایت مهمات، از خطر حملات گروههای تروریستی نیز در امان نیست.
برای نمونه در دادگاه بلژیک در سال2003، نزار ترابلسی، یکی از اعضای تونسی القاعده به برنامهریزیشان برای بمبگذاری در پایگاه هوایی کلین بروگل اعتراف کرده بود و با اینکه اعلام کرده بود هدف آنها نیروی هوایی آمریکا بوده است نه مخازن بمبهای هستهای، اما این موضوع نشان داد که این پایگاهها در معرض دید افراطیهاست.
در سال2008، بازرسانی که از 6سایت هستهای دیدن کردند خواستار سیستم امنیتی قویتر و نورپردازی و حصارکشی بهتر شدند. اتفاقی که در 31ژانویه رخ داده بود نیز نشان داد که پایگاه کلین بروگل از امنیت کافی برخوردار نیست و نمیتواند سد مقاومی باشد مقابل مخالفان انرژی هستهای که به دل این پایگاه نفوذ کرده بودند.
با اینکه پس از این حادثه، سیمهای خاردار جدید، ضریب امنیت پایگاه را بالا برد اما بازهم در اول آوریل، مخالفان بمب هستهای از پاسگاه مرزی عبور کردند و بیش از 300 نفر بازداشت شدند. تون ون اوپتردیک 22ساله که یکی از بازداشت شدگان بود درباره این بمبها گفت: مسئله این نیست که چرا بمبها باید جابهجا شوند مسئله این است که اصلا چرا باید وجود داشته باشند.
آسوشیتدپرس