ایده درمان نارسایی قلبی به کمک سلولهای بنیادی در ایران در سال 1382 برای نخستین بار توسط شادروان دکتر سید حمید میرخانی در بیمارستان امام خمینی مطرح و پس از بررسی کارشناسی، پروژه مشترکی میان بیمارستان امام خمینی و مرکز پیوند مغز استخوان بیمارستان شریعتی طراحی شد و این تیم تحقیقاتی توانست نخستین پیوند سلولهای بنیادی به قلب را در خردادماه سال 1383 در بیمارستان امام خمینی به انجام برساند. دکتر مسعود قاسمی، رئیس کنگره تازههای قلب و عروق در مورد پیوند سلولهای بنیادی و مطالعاتی که در مورد آن در کشور ما انجام شده، در این گفتوگو بیشتر توضیح میدهد.
- در مورد سلولهای بنیادی و نقش تعیینکننده این روش درمانی با توجه به تحقیقاتی که در سراسر دنیا با توجه به آینده بشر انجام میشود، تردیدی وجود ندارد و ما باید منتظر نتایج درخشان تحقیق روی این روش باشیم. اینطور نیست؟
قطعا، ما البته در زمینه بیماریهای قلبی در 3 یا 4دهه اخیر پیشرفتهای شگرفی داشتیم بهطوری که الان همه بیماریهای قلبی- عروقی قابل درمان هستند. تنگیهای عروق کرونر، با تکنیکهای جراحی یا با گذاشتن استنت و آنژیوگرافی و استفاده از لیزر، درمان بیماریهای عضلانی قلب و بیماریهایی که مربوط به کارکرد قلب هستند، برای پیشرفت محسوس در زمینه درمان بیماریهای قلب و عروق راه را هموار کردهاند. اما نکته قابل توجه این است که گاهی ما با وجود همه این درمانها با عضلهای از قلب بیمار مواجه میشویم که توان خود را از دست داده یا سلولهای عضلانی قلب که باید کار انقباض و انبساط را انجام بدهند، در قسمتهایی از قلب این توانایی را از دست داده و به نسج مرده تبدیل شدهاند؛ نسجی که دیگر توانایی کار عضلانی ندارد و فقط قلب را حفظ کرده است. در این شرایط ما باید از روشهای درمانی کنونی استفاده کنیم.
- امیدی که در مورد سلولهای بنیادی ایجاد شده، آیا میتواند در آینده در این زمینه بسیار مؤثرتر از روشهای دیگر باشد؟
بله، در حال حاضر ما برای بیمارانی که دچار مشکلات عضلانی قلب هستند، در درجه اول سعی میکنیم مشکلات عروقی که وظیفه خونرسانی به این نواحی را دارند از طریق آنژیوپلاستی یا جراحی قلب رفع کنیم تا جریان خون طبیعی را به بستر قلب برسانیم. در این شرایط تا حدی موفقیت حاصل میشود، به شرطی که نسج عضلانی زنده کافی برای پاسخدهی به جریان خون وجود داشته باشد. از طرف دیگر با تکنیکهایی مثل درمانهای دارویی مدرن سعی میکنیم عروق کرونر را به حرکت بیشتری وادار کنیم تا کارایی کلی عضله قلب قابلقبول شود. روشهای دیگر مثل استفاده از پیس میکرهای جدید است که میتواند تا حدی در افزایش قدرت انقباضی قلب مؤثر باشد اما اگر با تمام این روشها هنوز قسمتی از عضله قلب بیمار قادر به پاسخگویی به هیچیک از این روشهای درمانی نباشد از سلولهای بنیادی کمک میگیریم.
- این روش چه برتری نسبت به پیوند قلب دارد؟
ببینید، در حال حاضر ما پیوند قلب به روشهای مورد قبول از بدن یک اهداکننده را به بدن کسی که قلبش از کار افتاده، داریم. این روش در تمام دنیا مشکلات خود را دارد حالا از پیدا کردندهنده گرفته تا پسزدن پیوند و مراقبتهای سنگین بعد از عمل و مسائل اقتصادی. اما روش پیوند سلولهای بنیادی روش واقعی درمان نارسایی عضلانی قلب به واسطه از بین رفتن سلولهای قلب بهدلیل سکته قلبی محسوب میشود.
- اصلا این سلولها کجا هستند؟
ما در داخل مغز استخوان و در بافتهای چربی سلولهایی داریم که این سلولها در واقع تغییر شکل مربوطه را که باید در کجای بدن قرار گیرند، پیدا نکردهاند. اصطلاح سلولهای بنیادی هم به همین دلیل روی آنهاست؛ یعنی سلولهایی که آماده تغییر و تحول هستند که در محلی که بدن به آنها دستور داده قرار بگیرند و کار آن عضو را انجام بدهند؛ مثلا سلولهایی که در مغز استخوان ساخته میشوند یا در دوران جنینی آمادگی پیدا میکنند که کار بینایی را در نسج چشم انجام دهند، همان سلولهایی هستند که در مغز استخوان در جای دیگری باید کارایی قلب را انجام دهند یا نسج عروقی را درست کنند یا مثلا در تشکیل زبان دخالت کنند. این یعنی اینکه همان سلولهای بنیادی پایه به واسطه پیچیدگی خلقت تغییر شکل میدهند و در واقع این سلولها دستوراتی دارند که در حافظه آنها باقی میماند. در یک مرحله هم این دستورها وارد حافظه شده و این سلولها شروع به اجرای آنها میکنند. یعنی از مغز استخوان مهاجرت کرده و به سمت نواحی مورد نظر حرکت میکنند.
- این مهاجرت بهطور طبیعی در بدن ما اتفاق میافتد؟
بله، بهطوری که حتما دیدهاید در برخی از دوزیستان قسمتهایی از بدنشان که جدا میشود، عین آن ناحیه بعدا در بدن آن حیوان ساخته میشود. این اتفاق در بدن همه موجودات میافتد اما در انسانها شاید بهدلیل تخصصیتر شدن ارگانهای بدن محدودتر است. ما هم این اتفاق را در ترمیم اعضای بدنمان میبینیم؛ یعنی جایی از بدن زخم میشود و آن ناحیه بعد از مدتی به حالت اولیه بر میگردد. پس این کار سلولهای بنیادی است.
- پس این محدودیت بدن انسانها باعث شده که ما در موردبیماریهای مهمی مثل بیماریهای قلبی-عروقی نتوانیم از این مکانیزم بهطور طبیعی استفاده کنیم؟
دقیقا همینطور است، با این حال ما با شناسایی این توانایی خلقتی، سلولهای بنیادی را از طریق مغز استخوان خود فرد با روشهای آزمایشگاهی مدرن جداسازی میکنیم و آن سلولها را در محلی که نیاز به بازگشت دوباره دارد، در موتور موضعی قرار میدهیم.
- تزریق این سلولها به چه صورت است؟
در تکنیکی که ما الان در حال انجام آن هستیم، از مغز استخوان بیمار نمونهگیری انجام میشود. سلولهای بنیادی جدا شده و بعد از آن ما در تکنیک آنژیوپلاستی وارد رگهای قلب میشویم و سلولهای بنیادی را در بستر رگهای منطقهای که عضله خود را از دست داده تزریق میکنیم. با این ذهنیت و ارزش علمی که نشان داده شده ما این سلولها را در لابه لای سلولهایی که دیگر نسج عضلانی ندارند میکاریم تا کمکم این سلولها آن ناحیه را ترمیم کنند.
- بعد از اتمام این عمل بیمار تحت مطالعه مشخص و واضح قرار میگیرد؟
صددرصد، بیمار تحت مطالعه بهصورت اکوکاردیوگرافی قرار میگیرد و همچنین مطالعات بالینی هر چند وقت یکبار بهصورت تلفنی یا حضوری از بیمار به عمل میآید تا مشخص شود نحوه تاثیر این درمان چقدر بوده است، بیمار چقدر بهتر میتواند فعالیتهای روزانهاش را انجام دهد و توان کاریاش چقدر بالا رفته است؟ همچنین وسایل پاراکلینیک مثل اکوکاردیوگرافی یا تستهای خاص نسج زنده را بعد از تزریق در لابهلای عضله قلب به ما نشان میدهد؛ یعنی در قسمتهایی که قبلا به هیچ وجه نسج زنده نداشتند، ما بهتدریج بعد از عمل این نسج زنده را در بیماران میبینیم.
- آقای دکتر تا به حال با این روش چند بیمار را مورد ارزیابی قرار دادهاید؟
ما با این روش جدید تا به حال 10بیمار را مورد ارزیابی قرار دادهایم. نتایج ما تا الان جالب بوده، اگرچه باید این جمله را بگویم که هر کسی که در دنیا از این روش استفاده میکند، باید منتظر نتایج طولانیمدت آن باشد.