بعد از پایان جنگ سرد و بهخصوص پس از واقعه یازده سپتامبر، تأثیرپذیری منطقه خاورمیانه از تحولات گسترده بینالمللی در حوزههای امنیتی، اقتصادی و سیاسی، بیش از گذشته مورد توجه آمریکا و قدرتهای منطقهای قرار گرفته است.
برخی از تحلیلگران معتقدند گسترش ناامنی و تروریسم، نتیجة اصرار آمریکا بر تداوم سیاستهای غلط یکجانبه در حمایت از اسرائیل و رویکردهای تبعیضآمیز و دوگانه در سالهای گذشته در قبال مسائل مختلف منطقهای است.
ایالات متحده و کشورهای غربی برای سرپوش نهادن بر برخی ناکامیها و تثبیت موقعیت خود و مدیریت بحرانهای منطقهای، دموکراسیسازی و اصلاحات در کشورهای خاورمیانه را طرح نمودهاند. در زمینة دموکراسیسازی و اصلاحات در خاورمیانه، بحثهای زیادی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
دموکراسی به عنوان یکی از دستاوردهای بشر در ادارة سیاسی جوامع بشری، بسیار ارزشمند است. ملل اروپایی و آمریکایی در یک فرایند زمانی طولانی توانستند مشارکت مردم در تعیین سرنوشت حکومتها را در کشورهای خود نهادینه کنند. اما برخی از ملل خاورمیانه از این حقوق طبیعی و مشروع خود به دلایل مختلف که طرح آن به زمان مناسب احتیاج دارد، بیبهره بودهاند.
سؤالاتی در زمینه دموکراسیسازی و اصلاحات در خاورمیانه مطرح است که به بعضی از آنها اشاره میکنم. برای نمونه، آیا الگوی لیبرال دموکراسی اصلاحات به سبک کاملاً غربی، در خاورمیانه عیناً قابل اجرا است؟
آیا ارزشها و هنجارهای غربی را میتوان به ملتهای خاورمیانه تحمیل کرد؟ با توجه به اصرار غرب بر دموکراسیسازی و اصلاحات در خاورمیانه چنانچه نتیجه آن در جهت منافع آمریکا و غرب نباشد، غرب کدامیک را ترجیح میدهد؟ اساساً فرایند مطلوب دموکراسیسازی در خاورمیانه چیست؟ شرایط مطلوب برای تحکیم دموکراسی در منطقه و تسریع در روند آن چیست؟
در اینجا در پاسخ به این پرسشها نکات زیر مورد بررسی قرار میگیرد:
فرایند دموکراسیسازی
دموکراسی فرایندی است که ملتها باید با تلاش و آگاهی خود طی زمان لازم به آن نائل آیند و نمیتوان به آن به عنوان یک پروژه نگاه کرد که میتوان در زمان کوتاه به یک کشور صادر نمود. ریچارد هاس1 در مقالة اخیر خود در مجلة فارین افیرز، یکی از اشتباهات آمریکا را تکیه بر پدیدآوردن دموکراسی2 در خاورمیانه میداند که با شکست مواجه شده است.
برای مثال، میتوان به تحولات سالهای اخیر در عراق بهویژه پروژه دموکراسیسازی اشاره کرد که به دلایل مختلف، از جمله بیتوجهی به برخی از مسائل قومی و بومی، با مشکلاتی مواجه است. آمریکا در ابتدا امیدوار بود از حکومت عراق به عنوان یک حکومت نمونه در منطقه بهرهبرداری کند که متأسفانه تاکنون حاصل آن، بیثباتی و ناآرامی در عراق و منطقه بوده است.
بسترسازی برای دموکراسی
فرایند دموکراسیسازی، مستلزم فراهم آوردن زمینههای لازم است، از جمله توسعه آموزش، رفاه، فرهنگسازی، ایجاد فضای سیاسی برای فعالیت و رقابت نخبگان و گروههای سیاسی و نیز گسترش فضای چندصدایی که زمینههای آن باید توسط حکومتها در داخل کشور فراهم آید. تجربه ثابت کرده است که این فرایند، با فشار خارجی و استفاده از تهدید در کشورها قابل اجرا نیست.
عدم توفیق الگوی وارداتی
با توجه به ساختار متفاوت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشورهای خاورمیانه، دموکراسیسازی نیازمند ارائه الگوی مطلوب و مناسب و سازگار با ساختارهای موجود در هر یک از کشورها است.
چنانچه دموکراسی، فرایند نهادسازی و فرهنگسازی را طی نکند و تحت فشارهای خارجی، یک الگوی خاص از دموکراسی تحمیل شود، بیم آن میرود که فقط ظاهری از دموکراسی که از محتوا خالی است، در این کشورها پیاده شود. لذا نتایج مطلوب به بار نخواهد آمد.
به طور مثال، در سالهای اخیر، برگزاری بعضی از انتخابات در کشورهای منطقه، به تغییرات اساسی حکومتها براساس خواست مردم و نخبگان منجر نشده است و یا همة اقشار و طبقات مردمی به صورت برابر در انتخابات شرکت نکردهاند.
برای مثال، در انتخابات شورای شهر در عربستان، بسیاری از افراد و خصوصاً زنان، به دلیل نداشتن کارت هویت امکان حضور نداشتهاند. البته دولت عربستان قول داده است که تا سال 2009 شرایط شرکت را برای زنان فراهم آورد.
اسلام و دموکراسیسازی
الگوی لیبرال دموکراسی غربی تأکید بر سکولاریسم دارد. در سنت لیبرال، ارزشهای دینی و سنتی، جزء لازم مدرنیته و نوسازی تلقی نمیشوند ولی سکولاریزه شدن، جزء اصلی دموکراتیزه شدن است.
از نظر تاریخی، در اروپا ظهور دموکراسیهای جدید، همزمان با کاهش اقتدار دینی و ضرورتهای حکومتهای سلطنتی خودکامه بود و به ظهور دولت- ملتهای سکولار و پیروزی انقلابهای دموکراتیک لیبرال منجر شد. یک ویژگی این گذار، جدایی کلیسا از دولت بود.
دستور منسوب حضرت عیسی ع که کار قیصر را به قیصر و کار خدا را به خدا بسپارید، مشروعیت دینی برای جدایی کلیسا از دولت را فراهم ساخت.
برخلاف تاریخ مسیحیت، در 40 سال نخست تاریخ اسلام از 622 تا 661 میلادی قدرتهای دنیوی و اخروی به هم متصل و یکپارچه بودند. تحت رهبری پیامبر و خلفای راشدین، جامعه اسلامی تولد یافت و به وسیله رهبران سیاسی و دینی هدایت میشد.
تمدن اسلامی دستاوردهای مثبتی برای ملل منطقه داشته است. در مبارزات ضدامپریالیستی و ضداستعماری در کشورهای منطقه، گروههای مسلمان همواره حضور فعال داشتهاند و بسیاری از این نهضتها را رهبری میکردهاند و میتوان گفت تمدن، فرهنگ، قوانین و تاریخ منطقه با اسلام عجین شده است.
لذا الگوی دموکراسی لیبرال غربی، تنها برای قشر کوچکی از روشنفکران سکولار در کشورهای منطقه جذابیت دارد و مورد پذیرش روشنفکران مذهبی و مردم مسلمان منطقه نیست. لذا سازگاری دموکراسی با فرهنگ و تاریخ تمدن مردم در این کشورها ضرورت دارد و رویکرد دموکراسی دینی میتواند مطلوب باشد.
بیاعتمادی و سوء ظن بین مردم
سابقه استعماری فرانسه و انگلیس در منطقه، سیاستهای حمایتی آمریکا از برخی رژیمهای اقتدارگرا در دوران جنگ سرد، استمرار سیاستهای متناقض آمریکا بعد از جنگ سرد و نهایتاً حمله نظامی به افغانستان و اشغال عراق با هدف مبارزه با تروریسم و تغییر رژیم، بیاعتمادی و سوء ظن نسبت به سیاستهای آمریکا و غرب را در میان مردم منطقه ایجاد کرده است.
لذا طرحهای دموکراسیسازی و آزادسازی آمریکا و اروپا از دید مردم خاورمیانه با سوء ظن و ابهام توأم است.
تهدید موجودیت حکومتها
حکومتهای کشورهای منطقه نیز دموکراسیسازی وارداتی را تهدیدی بزرگ برای موجودیت نظامهای سیاسی خود میدانند. اکثریت نظامهای سیاسی موجود به هیچ وجه ظرفیت پذیرش روند دموکراسیسازی را به گونهای که در نهایت موجب بقای نظام به صورت اصلاحشده باشد، ندارند.
همچنین اکثریت نخبگان دولتی کشورهای منطقه محصول شرایط موجود هستند و قابلیت پذیرش و مدیریت فرایند دموکراسیسازی را ندارند، زیرا برای این نخبگان، این نکته کاملاً روشن است که نخستین نتیجه دموکراسیسازی، الزام به ترک قدرت و سپردن آن به نخبگان سیاسیِِِ معتقد به دموکراسی است که از راه انتخابات آزاد برگزیده میشوند.
اصلاحات اقتصادی
از نظر اقتصادی، آن دسته از کشورهای خاورمیانه که از درآمدهای نفتی برخوردارند، در سالهای اخیر با بالا رفتن قیمت نفت، درآمدهای سرشاری کسب کردهاند که به حکومتهای آنها اجازه میدهد تا حدودی معیشت مردم را بهبود بخشند و لذا از این اقدامات رفاهی به عنوان سوپاپ اطمینانی در برابر فشار برای مشارکت سیاسی مردم استفاده میکنند.
رهبران این کشورها معتقدند اصلاحات سیاسی، دموکراسیسازی و پاسخگویی سیاسی، تقاضای ضروری مردم کشورشان محسوب نمیشود. هرچند اصلاحات از نظر اقتصادی در راستای استقرار و تحکیم دموکراسی ضرورت دارد و باید بخش خصوصی در عرصه اقتصادی مشارکت فعال داشته باشد، اما اصلاحات اقتصادی در این کشورها کمتر در مسیر فرصتسازی جهت مشارکت اقتصادی مردم بوده و همواره در راستای تأمین منافع قشر خاصی بوده است.
تناقض بین موضع و عمل
فنآوری ارتباطات و گسترش شبکههای مختلف خبری و اینترنت، آگاهیهای مردم منطقه خصوصاً قشر تحصیلکرده را افزایش داده است.
همچنین پرسشهایی را در میان نخبگان و روشنفکران این کشورها مطرح کرده، بدین مضمون که اگر دموکراسی در جوامع توسعهیافته نهادینه شده و به عنوان هنجار مطلوب جهانی شناخته شده است، پس چرا آمریکا و کشورهای غربی در خارج از مرزهای خود و در صحنة بینالمللی به آن پایبند نیستند و در نظام بینالمللی، اقتدارگرایی حکمفرما است و ارزشهای حقوق بشر با رفتار نظامیان آمریکایی در زندانهای گوانتانامو و ابوغریب و در مواجهۀ نظامیان (نیروهای ائتلاف) با غیرنظامیان در سرزمینهای اشغالی زیر پا گذاشته میشود؟
مشاهدة جنایات نظامیان آمریکا، انگلیس و اسرائیل در عراق، افغانستان، فلسطین و لبنان از طریق شبکههای خبری و ماهوارهای، مردم منطقه را متقاعد کرده است که شعارهای آزادیخواهی و دموکراسیسازی خیرخواهانه از سوی غربیها صرفاً ابزاری برای تأمین منافع آنها در منطقه است.
تضاد منافع با دموکراسیسازی
پرسش اساسی دیگری که پیش روی مردم و تحلیلگران منطقه قرار دارد، این است که اگر نتیجة دموکراسیسازی و برگزاری انتخابات آزاد، حضور همه گروههای سیاسی از جمله اسلامگرایان باشد و اسلامگرایان به نهادهای قدرت سیاسی دست یابند، آیا هنوز هم این روند از سوی غرب و آمریکا به رسمیت شناخته میشود یا خیر و آیا تجربة الجزایر، ترکیه و حماس تکرار میشود؟
آنچه مسلم است، تاکنون آمریکا در منطقه به دنبال نوعی دموکراسی کنترلشده در راستای حفظ منافع خود بوده است. به همین دلیل نیز اصلاحات ظاهری و آزادسازی، تأثیری بر ثبات و امنیت منطقه و کنترل بحرانهای داخلی نداشته و حتی به دلیل ناامید شدن گروههای فعال سیاسی مسلمان از رقابتهای سالم سیاسی، گرایشهای رادیکال در منطقه افزایش یافته است.
زنان و دموکراسی
هرچند در طرحهای آمریکا و غرب، آموزش زنان به عنوان بستر دموکراسیسازی پیشنهاد شده است، اما موضوع دموکراسی و حقوق و آزادیهای زنان در منطقه از جمله مسائل پیچیده و مورد بحث در میان نخبگان و علمای مذهبی و سیاستمداران و زنان است و در عمل در روند دموکراسیسازی و اصلاحات، به مسائل زنان اولویت لازم داده نمیشود.
لذا به نظر میرسد زنان دیرتر از بقیه اقشار در تعیین سرنوشت سیاسی و حقوقی خود مشارکت خواهند یافت.
هرچند نهاد خانواده در این منطقه هنوز اهمیت خود را حفظ کرده است، اما در برخی از کشورهای منطقه نظامهای مردسالار در ایجاد تعادل میان نقش و جایگاه و حقوق زن در خانواده و اجتماع، افزایش مشارکت زنان در توسعه، و رفع تبعیض در کشور، دچار تناقض و ابهام هستند.
همانگونه که گفته شد، در خصوص آزادیهای زنان، الگوهای غربی کارایی چندانی نداشتهاند و گاه روندهای اصلاحی موجود را نیز کند کردهاند. از اینرو، برداشتی بومی و سازگار با آزادی و دموکراسی برای زنان در خاورمیانه از جمله ضروریات است.
نتیجهگیری
در خصوص شرایط تحقق دموکراسی مطلوب در خاورمیانه که میتواند زمینهساز کاهش بحرانهای داخلی و منطقهای و تضمین صلح و امنیت جهانی باشد، مطالب زیر ضروری به نظر میرسد:
- طراحی الگوی مناسب و سازگارِ دموکراسی و اصلاحات برای هریک از کشورهای منطقه متناسب با ساختارهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آنها، توسط نخبگان و نظریهپردازان و سیاستمداران داخلی؛
- جلوگیری از اعمال نفوذ و فشار قدرتهای خارجی در روند سالم دموکراسیسازی و اصلاحات در کشورها؛
- متقاعد شدن حکومتهای موجود در منطقه نسبت به منافع کوتاهمدت و بلندمدت روند دموکراسیسازی در کشور و ایجاد فضای رقابت سالم سیاسی و اقتصادی و تبعیت از انتخاب مردم؛
- قطع حمایتهای یکجانبة آمریکا و قدرتهای فرامنطقهای از اسرائیل و رژیمهای اقتدارگرا؛
- حل و فصل منصفانه بحرانهای منطقه به ویژه در فلسطین و عراق به منظور جلوگیری از رادیکال شدن شرایط در منطقه؛
- به رسمیت شناختن و احترام به حقوق طبیعی و هویتهای ملی و مذهبی مردم منطقه خصوصاً زنان؛
- ایجاد زمینههای رشد اقتصادی و گسترش رفاه عمومی و عدالت اجتماعی و نیز ارتقای آگاهیهای سیاسی و رشد و بالندگی مردم منطقه؛
- تقویت روابط و همکاریهای اقتصادی و فنی و کارکردی میان کشورهای منطقه؛
- توسعه مشارکت سازمانهای بینالمللی و اقتصادی در اجرای طرحها و برنامههای آموزشی و اقتصادی با رعایت فرهنگ و سنتهای مردم منطقه.
پانوشت:
1. R.N. Haass, The New Middle East, Foreign Affairs, Nov/ Dec 2006.
2. The Emerge of Democracy.