پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۵ - ۰۸:۲۷
۰ نفر

فؤاد سنیوره که اینک قانونی بودن دولتش در معرض تردید قرار گرفته است، وقتی با انبوه تظاهرکنندگانی روبرو شد که در برابر کاخ نخست وزیری لبنان گرد آمده بودند، فوراً با سعدحریری تماس گرفت و خطرناک بودن شرایط به وی ابلاغ کرد.

سنیوره گفت وزرای من نمی‌توانند از کاخ خارج شوند و عملاً امکان هرگونه اقدامی از من گرفته شده است. سعدحریری نیز به نوبه خود فوراً با ملک‌عبدالله ‌سعودی تماس گرفت و ناتوانی خودش و سنیوره در ادارۀ امور را به وی ابلاغ کرد.

گویی می‌خواست به ملک‌عبدالله بگوید که اصرار شما بر ادامه موضع ما، وضعیت را به اینجا رسانیده است و حال چه باید کرد؟ ملک‌عبدالله که در هرحال، خود را مسؤول سنیوره و کابینه‌اش می‌داند، فوراً با سنیوره تماس تلفنی گرفت و پس از تأکید بر حمایت از وی و کابینه‌اش، از او خواست که گوشی تلفن را به تک‌تک 17 وزیر باقی‌مانده در کابینۀ لبنان بدهد تا شاید بتواند به آنان قوت قلب داده و عزم متزلزل شدۀ آنان را مجدداً راسخ سازد.

سعدحریری در تماس تلفنی مشابهی با حسنی‌مبارک رئیس‌جمهور مصر به مددجویی از او شتافت. حسنی‌مبارک نیز در پاسخ به تماس حریری، علاوه بر حرکات دیپلماتیک، شخصاً به صحنه آمد تا به مخالفان دولت لبنان هشدار دهد و از غیرحکیمانه بودن تظاهرات سخن به میان آورد.

البته پیش و پس از آغاز تظاهرات و تحصن مستمر علیه دولت لبنان، حمایت‌های بی‌دریغ آمریکا، انگلیس، فرانسه و اتحادیه اروپا به‌طور مکرر به رخ کشیده می‌شود.

در حالی‌که جریان 14 مارس که اینک حکومت لبنان را در دست دارد، خود را جریان لبنان مستقل می‌خواند، مخالفان این حکومت می‌گویند که حاکمان لبنان از خود استقلالی ندارند و همه تصمیمات را باید با آمریکا و دیگر قدرت‌های خارجی هماهنگ کنند.

در اینجا باید گفت که تکرار مواضع آمریکا، انگلیس، فرانسه، عربستان سعودی و مصر در حمایت از دولت سنیوره که ظاهراً به‌تنهایی قادر به مقابله با جریان‌های مخالف خود است، نظر مخالفان دولت را تقویت می‌کند و به درستی آن گواهی می‌دهد.

صف‌بندی کنونی، یادآوری آرایش قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی در روزهای آغازین جنگ اخیر اسرائیل علیه حزب‌الله‌لبنان است. در آن هنگام نیز شاهد بودیم که عربستان سعودی و مصر با ماجراجویانه خواندن اقدام حزب‌الله در به اسارت درآوردن دو سرباز اسرائیلی به موج حمایت‌های جهانی از اسرائیل پیوستند که در بیانیه سران گروه 8 کشور صنعتی جهان در پترزبورگ متجلی بود.

گویی اکثریت قریب به اتفاق قدرت‌های درجه اول جهان و همچنین مهم‌ترین کشورهای عربی، حداقل در گفتار، در مورد یک هدف اجماع نظر داشتند و آن نابودی حزب‌الله توسط اسرائیل است.

اما با سپری شدن چند روز از جنگ و روشن‌شدن ناتوانی اسرائیل در محقق ساختن این هدف، آرام آرام مواضع کشورهای عربی تغییر کرد تا مقدمه‌ای برای تغییر موضع فرانسه و روسیه باشد. آری، اجماع جهانی علیه حزب‌الله با «مقاومت» جوانان جان‌برکف این حزب که به تنهایی توانستند بیش از مجموع جنگ‌های اعراب و اسرائیل در برابر رژیم صهیونیستی ایستادگی کنند، شکسته شد.

برای درک دقیق معادله کنونی ابتدا باید دید مجموعه ابزارهایی که هر یک از دو طرف در اختیار دارند چیست؟ جریان 14 مارس تا این لحظه اکثریت پارلمان را در اختیار دارد، از حمایت بین‌المللی و عربی برخوردار است و از نفوذ نسبتاً خوبی به‌ویژه در میان طایفة سنی بهره‌مند است. در عمل نیز این جریان، دولت لبنان را ولو در حالتی که مشروعیت و قانونی بودن آن در معرض تردید قرار گرفته، در اختیار دارد.

در مقابل، جریان معروف به 8 مارس یا به دیگر تعبیر، مخالفین دولت کنونی، پست ریاست جمهوری، ریاست پارلمان و حدود 47 درصد از اعضای پارلمان را به خود اختصاص می‌دهد. این جریان در مقایسه با جریان 14 مارس، توان بسیار بالاتری در بسیج مردم دارد و به تعبیر مخالفانش از «سلاح مردم» استفاده می‌کند.

آن‌ها به راحتی می‌توانند مردم را به صحنه بیاورند و این توان را دارند که برای چند هفته یا حتی چند ماه از حمایت مردم بهره‌مند شوند. در حالی‌که نیروهای امنیتی در اختیار سنیوره و جریان 14 مارس قرار دارد، می‌توان ادعا کرد که ارتش اگر بیشتر به جریان 8 مارس تمایل نداشته باشد حداقل بی‌طرف است.

در مقابل، تشکیلات بسیار نیرومند حزب‌الله و برخورداری این حزب از یک اعتبار ارزشمند در میان توده‌های عرب و مسلمان، نقطه قوت مخالفان دولت لبنان به‌حساب می‌آید. میشل‌عون که اینک به یکی از سه ضلع اصلی مخالفان تبدیل شده است، بیشترین نفوذ را در میان مسیحیان لبنان دارد و به تنهایی، بزرگ‌ترین فراکسیون مسیحی مجلس را در اختیار گرفته است.

در تحلیل شرایط باید به این نکته توجه داشت که نیروهای مخالف دولت با مهارت تمام، از همان ابتدای کار کوشیده‌اند تا نقاط قوت دولت را یکی پس از دیگری به نقاط ضعف آن مبدل سازند.

وقتی سید حسن نصرالله دولت سنیوره را دولت فیلتمن – سفیر آمریکا در لبنان – خطاب کرد، در حقیقت مهم‌ترین نقطة قوت دولت کنونی یعنی حمایت بین‌المللی را به نقطة ضعف آن مبدل ساخت.

اکنون دولت در شرایطی قرار گرفته است که ادامه حمایت‌های بین‌المللی از آن در واقع ادعای سیدحسن نصرالله را تأیید می‌کند و به‌طور طبیعی از مشروعیت مردمی آن می‌کاهد. حمایت کشورهای عربی به‌ویژه مصر و عربستان سعودی نیز این اتهام را بیشتر تقویت می‌کند.

به‌ویژه آن‌که ملت لبنان، خاطرات جنگ 33 روزه را از یاد نبرده‌اند و نیک به یاد دارند که در ابتدای جنگ، مصر و عربستان نیز در کنار آمریکا و اسرائیل قرار داشتند. در این ارتباط باید به این نکته نیز اشاره کرد که حزب‌الله لبنان با تجربه‌ای که در جنگ 33 روزه کسب کرده است، به خوبی می‌داند که اگر بتواند آرایش نیرو در داخل را به نفع خویش تغییر دهد، عامل بین‌المللی نمی‌تواند تأثیر تعیین کننده‌ای در روند تحولات داشته باشد.

مشروعیت و قانونی بودن دولت، ابزار دیگری است که در اختیار سنیوره قرار داشت. با استعفای دسته‌جمعی وزرای شیعة کابینه، شرایط به‌گونه‌ای شد که حداقل، قانونی و مشروع بودن آن در معرض تردید قرار گرفت.

استدلال مخالفین دولت، این است که طبق قانون اساسی و میثاق مشترک، آن چه به حاکمیت مشروعیت می‌بخشد، توافق سه طایفة اصلی یعنی شیعه، سنی و مارونی است. لذا عدم حضور یکی از این سه طایفة اصلی، صفت قانونی بودن را از دولت سلب می‌کند. بنابراین می‌توان گفت حداقل دیگر دولت نمی‌تواند از قانونی بودن خود به عنوان سنگر استفاده کند.

شاید تنها ابزار باقی‌مانده برای دولت، همان طرفدارانی باشد که بیشتر در میان سنی‌ها و به میزان کمتری در میان مسیحیان وجود دارند. اما مشکل دولت این است که در صورت استفاده از طرفداران سنی خود، باید در مسیر دامن زدن به درگیری مذهبی در لبنان گام بردارد.

امری که اگرچه گاه به عنوان تهدید به آن اشاره می‌کنند، لیکن در عمل، زیان آن برای دولت و طایفه سنی به مراتب بیش از آسیبی خواهد بود که از این طریق بر مخالفان وارد خواهد شد.

استفاده از طرفداران مسیحی نیز فقط اختلافات میان مسیحیان را افزایش خواهد داد و عملاً کارایی دیگری نخواهد داشت. البته درگیری گسترده در میان جریان‌های مختلف، بیش از آن‌که به زیان مخالفان باشد، به زیان دولت است، زیرا کشور را از حالت عادی خارج کرده و خود، گواهی دیگر بر ناتوانی دولت در اداره امور خواهد بود که قادر نیست امنیت و آرامش را در کشور برقرار سازد.

بدین ترتیب، این درگیری‌ها فاصله دولت با حذف شدن از صحنه را کاهش می‌دهد. افزون بر آن‌که تا این لحظه، مخالفان صرفاً خواستار تعدیل در کابینه هستند و به هیچ‌وجه از حذف جریان سنیوره از حاکمیت سخن نگفته‌اند. اما اگر جریان حاکم، اوضاع را به سمت درگیری سوق دهد، آن‌گاه در واقع تیر خلاص را به گزینه همزیستی شلیک کرده است.

دقت در ابزارهایی که هر یک از دو طرف رو در رو، در اختیار دارند، نشان می‌دهد که روند امور در جهت تضعیف جناح حاکم و قدرت گرفتن جناح مقابل جریان دارد. به‌ویژه آن‌که اصلی‌ترین متحد جناح حاکم یعنی آمریکا قادر نیست هیچ اقدامی در حمایت از آنان به عمل آورد.

حمایت اسرائیل نیز حتماً به زیان جناح حاکم خواهد بود. به همین دلیل، علی‌رغم حمایت علنی برخی رسانه‌ها و مقامات اسرائیلی از سنیوره، او در تلاش است تا خود را دشمن اسرائیل نشان دهد.

عربستان سعودی و مصر نیز باید موضع حمایتگر خود از جناح حاکم را تغییر دهند. در غیر این‌صورت، اوضاع را به سمت‌وسویی سوق خواهند داد که خود و متحدانشان در لبنان، بیشترین زیان را متحمل خواهند شد.

البته جریان حاکم در تلاش است تا به هر ترتیب ممکن، صحنة بازی را  تغییر دهد و به جای رویارویی در خیابان آن‌هم با انبوه مردم پرانگیزه‌ای که با پذیرش همۀ دشواری‌ها به صحنه آمده‌اند، رقابت را به داخل پارلمان بکشاند و با استفاده از اهرم فشار اکثریت شکننده‌ای که در اختیار دارد، مخالفان را به تسلیم وادارد.

جریان حاکم در تلاش است که هرچه سریع‌تر، حمایت‌های بین‌المللی و عربی خود را به کار اندازد تا شاید مخالفان، تغییر در صحنة بازی را بپذیرند، امری که جریان مخالف به شدت از آن پرهیز دارد و هرگز به آن تن درنخواهد داد.

می‌توان گفت لبنان در شرایط بسیار پیچیده‌ای قرار گرفته است و نمی‌توان انتظار داشت به سرعت به یک راه‌حل سیاسی نزدیک شود. لذا احتمالاً باید منتظر بود تحولات سیاسی در لبنان با سرعت، روند نسبتاً طولانی‌مدت خود را طی کند. بحران کنونی، چند هفته و شاید چند ماه به طول می‌انجامد.

کد خبر 10961

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار غرب آسیا

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز