درباره روش دادن گفتیم محیطهایی که انسان در آنها ساخته میشود و روش میگیرد، ابتدا محیط خانوادگی است. لذا بحث را در این محیط مطرح کردیم و گفتیم فرزند از پدر و مادر - در ابعاد دیداری، شنیداری، گفتاری و کرداری - روش میگیرد و بالاخره بحث ما به اینجا رسید که تربیت از ظاهر شروع میشود و بعد به باطن رخنه میکند.
چند مطلب را میخواهم در باب تربیت و عواملی که در آن مدخلیت دارند عرض بکنم. نخستین عامل که در تربیت مؤثر است، عامل رابطه شخص با شخص است. اینکه محیط خانوادگی را مطرح کردم، بهدلیل این بود که در این محیط، رابطه اشخاص، تنگاتنگ است؛ محدود به گاهی اوقات نیست؛ شبانهروزی است و تقریباً در همه حالات است. این رابطه است که هم به انسان روش میدهد و هم باعث میشود که طرف مقابل روش بگیرد. رابطه تنگاتنگ میان اشخاص این اقتضا را دارد؛ بهخصوص که فرزند هم سریع میگیرد و هم عمیق.
لذا اگر ما بحث را دایرمدار رابطه تنگاتنگ خصوصا رابطه پدر و مادر با فرزند قرار بدهیم و آن را فقط متمرکز در این کنیم، درست نیست. این رابطه تنگاتنگ، هرچند که معمولاً در روابط خانوادگی هست، اما گاهی اوقات دایرهاش یک مقدار وسیعتر میشود. مسئله بهطور غالب، خویشاوندی است (نزدیکان مثل خواهر، برادر و...) ولی ممکن است نسبت به کسانی که از نظر نَسَب با انسان رابطهای ندارند نیز مطرح باشد.
یعنی این نوع رابطه مؤثر در تربیت، درباره تمام کسانی است که انسان در زندگی با آنها آمیخته باشد و یک نوع آمیختگی داشته باشد. اینها هم از نظر تربیت، همین حکم را دارند. لذا گفتیم اصلا انبیاء بعثتشان برای روش دادن و آموختن روش اخلاقی به بشر بوده است؛ چه در بعد انسانی و چه در بُعد الهیشان. پیغمبر اکرم وقتی به رسالت مبعوث شد فرمود: «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ»؛ من برای تمامکردن مکارم اخلاق مبعوث شدم. خداوند خطاب به پیغمبر میگوید: «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ»؛ و اقوام نزدیکت را انذار بده!
اول خویشاوندانت را انذار بده. البته خویشاوندان نزدیک؛ آنها مقدماند. ماده عشیره از نظر لغت «عشرت» است. معاشرت از عشرت است؛ یعنی معاشرت نوعی ارتباط زیاد و آمیختگی با یکدیگر است لذا عشیره که گفته میشود، از همین باب است و مسئله خانواده را مطرح میفرماید. لغت عشیره را هم که به کار میگیرد، معنایش آن است که از نظر خانوادگی آنهایی را که با تو رابطه تنگاتنگ دارند را انذار بده! حتی قید أقربین را هم میگذارد که اشاره به نزدیکان دارد.
لذا در باب تربیت آنچه را که میتوان بهعنوان عامل ابتدایی معرفی کرد، مسئله رابطه تنگاتنگ است که این عامل موجب میشود که شخص به دیگری روش بدهد و شخص دیگر از او روش بگیرد. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که حضرت فرمودند: « لَا یَزَالُ الْمُؤْمِنُ یُورِثُ اهلبیتهِ الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ الصَّالِحَ حَتَّی یُدْخِلَهُمُ الْجَنَّهَ [جَمِیعاً]»
مؤمن همیشه اینگونه است که برای خانواده و اهلبیتش، علم و ادب صالح و شایسته، به میراث میگذارد تا اینکه آنها را به بهشت میبرد؛ «حَتَّی لَا یَفْقِدَ فِیهَا مِنْهُمْ صَغِیراً وَ لَا کَبِیراً وَ لَا خَادِماً وَ لَا جَاراً» بهطوری که وقتی در بهشت رفت، هیچکدام از اینها را مفقود نمیبیند. همه آنهایی که تربیتشان کرده است، هستند؛ کوچکشان هست، بزرگشان هست. بعد میگوید «وَ لا خادِماً»؛ این را اضافه میگوید؛ حتی خدمتکاری را که رابطه تنگاتنگ و روزانه با او داشت و در متن زندگی او بود نیز همراه او هست. «وَ لا جاراً» حتی همسایههای او هم، بهواسطه تربیت او و ارثی که برای آنها گذاشته است، در بهشت هستند.