در واقع وقتی خودمان را ناراحت کرده یا برخلاف میل و خواسته خود عمل میکنیم، خواستههای صحیح و سالم خود را به بایدها و نبایدهای غیرمنطقی و ناسالم تبدیل میکنیم، بنابراین بهتر است بدانیم که چگونه میتوانیم این باورهای غلط را تشخیص دهیم و در جهت از بین بردن آنها گام برداریم. به عنوان یک اصل ساده و آسان برای پیبردن به این باورهای نامعقول، میتوانیم تمام باورهای خشک و متعصبانه خود را در 3عنوان اصلی زیر قرار دهیم. در اینجا به این 3باور اصلی که وقتی احساس ناراحتی میکنیم باید به دنبال آنها بگردیم، اشاره میکنیم:
- احساس افسردگی شدید، ترس، نگرانی و خودکمبینی؛ «من حتما باید همه کارها را درست انجام دهم و دیگران هم باید مرا تایید کنند، در غیر این صورت دوست داشتنی نیستم و ارزشی ندارم!»
- احساس عصبانیت شدید و دائمی، خشم، بیقراری و رنج؛ «همه آدمها- بهویژه آنهایی که برای من مهم هستند- باید رفتار خوب و منصفانهای با من داشته باشند، در غیر این صورت آدمهای بدی هستند که ناراحتیشان برای من اهمیتی ندارد!»
- احساس بدبختی و کمتحملی در برابر شکست؛ «شرایط و موقعیتهای زندگی من باید آسان، خوشایند و دلپذیر باشند، در غیر این صورت دنیا جایی غیرقابل تحمل است که من هیچگاه نمیتوانم در آن احساس خوبی داشته باشم!»
اگر شما هم هر یک از این احساسات مزاحم و ناخوشایند را دارید و رفتار و اعمالتان برخلاف علایقتان هست، باید حتما به دنبال این بایدهای اساسی در خودتان باشید.
این را بپذیرید که ممکن است بعضی از این موارد در شما وجود داشته باشند بنابراین مستعد هستید که این خواستهها را به راحتی به بدبختیهای زندگی خود پیوند دهید.
با خود بیندیشید چرا اینقدر به بایدهایی که خودتان ایجاد میکنید اهمیت میدهید زیرا طبیعتا شما هم مثل دیگران خواستههای بزرگی دارید و جاهطلب هستید. شما یکبار متولد میشوید و میل زیادی به شادبودن و زندهماندن دارید اما خیلی راحت برای خود گرفتاری به وجود میآورید. بعضی وقتها با تغییر باورهایی مثل «من واقعا میخواهم موفق شوم» به «من باید موفق شوم» یا «واقعا امیدوارم که دوستم داشته باشی» به «تو باید مرا دوست داشته باشی» یا تبدیل این خواسته که «آرزو میکنم شرایط راحتی در زندگی داشته باشم» به «من باید زندگی راحتی داشته باشم» برای خود گرفتاریهای زیادی به وجود میآورید.
آیا شما همیشه آرزوهای بزرگ خود را به حکمهای بلندپروازانه تبدیل میکنید؟ آیا اگر آرزوهای معقولتان برآورده نشوند، میتوانید بدون اینکه زیاد ناراحت شوید، باز هم به مبارزه ادامه دهید؟ اما اگر میل و اشتیاق زیادی برای قهرمانشدن دارید یا دلتان میخواهد همیشه برنده باشید، نباید زیاد به برندهشدن وابسته باشید. در واقع آرزوهای بزرگ شما، هم ذاتی و هم اکتسابی هستند. شما به طور طبیعی آرزوها و تمایلات شدیدتان را به خواستهها و نیازهای مطلق و بلندپروازانه تبدیل میکنید. برای اینکه این کار را نکنید لازم است وقت و انرژی زیادی صرف کنید.
اما بهتر است با خودتان رورواست باشید! همه ما هنوز با خواستهها و آرزوهای دوران کودکیمان زندگی میکنیم. اگر دقت کنیم میبینیم این آرزوها در بسیاری مواقع باعث ناراحتی ما میشوند؛ چون بایدها و نبایدهایمان با واقعیتهای اجتماعی تناقض دارند. ما نمیتوانیم در تمام مراحل موفق شویم چون معمولا اشتباهاتی مرتکب میشویم.
اگر انتظار دارید دیگران دائم شما را راضی و خشنود کنند، دوستتان داشته باشند و به درخواستهایتان پاسخ دهند، آنها همیشه این کار را نخواهند کرد، بنابراین اینگونه تفکرات و توقعات را فراموش کنید.
آیا شما میخواهید همه کارها را درست انجام دهید؟ دوست دارید دیگران با شما مهربان باشند و شرایط زندگی مناسبی داشته باشید؟ خب، ادامه دهید و همچنان بخواهید که اینگونه باشید! اما مراقب باشید خواستههایی که خودتان به خودتان تحمیل میکنید، ممکن است به نارضایتی، ناامیدی و ترس منتهی شوند.
اما برای کاهش این بایدها و نبایدها و خود تخریبی ناشی از آن، چه باید بکنیم. هرگاه احساس بدی داشتید میتوانید به دنبال بایدهایتان بگردید، آنها را پیدا کرده و راه دیگر و مؤثرتری را انتخاب کنید.
اگر واقعا نتوانیم شکست در مسائل عاطفی، کار یا رفتارهای ناعادلانه را تحمل کنیم، مسلما هیچ وقت شاد نخواهیم بود و نمیتوانیم از هیچ چیز به خوبی لذت ببریم. مهم نیست چه شرایطی داریم؛ حتی با وجود فقر یا بیماریهای مهلک، اگر بخواهیم و سعی کنیم باز هم قادر هستیم سرگرمی و کارهای لذتبخشی پیدا کنیم، بنابراین میتوانیم هر چیزی را که واقعا دوست نداریم تحمل کرده و با آن کنار بیاییم.
ایجاد تغییر در خود
این جمله را فراموش نکنید که همه ما خودمان مسبب ناراحتیها و شادیهایمان هستیم و این از تفکرمان ناشی میشود، بنابراین باید ببینیم چگونه میتوانیم با متفاوت فکرکردن در زندگیمان تغییر ایجاد کنیم. با این کار میتوانیم احساسات مخرب خود را بهخوبی بشناسیم. فرض کنید که خواستههای سالمی دارید اما باورها و بایدها و نبایدهایتان ناسالم است. مثلا هنگامی که در کاری موفق نمیشوید، فورا با خود میگویید: «تقاضای من به هیچ وجه نباید رد میشد!
من به دنبال یافتن کار خوبی بودم اما آن را از دست دادم!» بنابراین نتیجه میگیرید که آدم بیلیاقتی هستید و دیگر نباید در این راه تلاش کنید. اما شما میتوانید این باورهای نامعقولتان را به گونهای واقعبینانه، منطقی یا عملی زیرسؤال ببرید. مثلا از لحاظ منطقی هیچ دلیلی وجود ندارد که اگر شما یکبار شکست خوردید، دفعات بعد هم با شکست مواجه شوید و نتیجه بگیرید که آدم ضعیفی هستید!در واقع وقتی دائم احساسات و باورهای نامعقول خودتان را زیرسؤال ببرید، میتوانید آنها را به باورهای واقعبینانهتر و معقولتری تبدیل کنید. مثلا: «من دوست نداشتم کارم را از دست بدهم ولی به هر حال میتوانم شغل دیگری پیدا کنم.
وقتی اگر هم نتوانم باز هم میتوانم از زندگیام لذت ببرم.»اگر بعد از هر واقعه ناخوشایندی که اتفاق میافتد، احساس بدی دارید و خودتان را مقصر میدانید، میتوانید باورهایتان را زیرسؤال ببرید و آنها را تغییر دهید. برای تغییر باورهایتان باید خودتان اراده کنید و واقعا بخواهید که آنها را تغییر دهید.
نیروی اراده، پیچیدهتر و متفاوتتر از خواستهها و تصمیمات زودگذر شماست. وقتی اراده میکنید کاری را به ثمر برسانید؛ یعنی توان تصمیمگیری و به دنبال آن بهعمل درآوردن آن را هم دارید که این فرایند معمولا مراحلی دارد:
- نخست تصمیم میگیرید کار جدیدی انجام دهید؛ مثلا کمتر خودتان را ناراحت کنید و تحملتان در رویارویی با مسائل مختلف را بیشتر کنید.
- شما مصمم هستید تصمیمی را که گرفتهاید عملی سازید، بنابراین آنچه را که فکر میکنید برای این کار ضروری است انجام میدهید؛ «مهم نیست که چقدر سخت باشد یا چقدر زمان ببرد، من قصد دارم کاری کنم که کمتر ناراحت شوم و قویتر باشم!»
- برای رسیدن به خواستههایتان و اینکه چه کارهایی باید بکنید و چه کارهایی نه، به اطلاعاتی نیاز دارید؛ «میخواهم کمتر خودم را ناراحت کنم و بعضی احساسات و رفتارهایم را تغییر دهم و دیگر به خاطر مشکلات، و ناملایمات شکوه نکنم، با آنها مبارزه کنم.»
- در حقیقت شروع میکنید به کار کردن روی اراده خود و کسب اطلاعات درباره آن؛ «به جای اینکه به خودم بگویم ناکامیها و نارضایتیها نباید در زندگی من اتفاق بیفتند، خودم را متقاعد میکنم که این شرایط باید به وجود آیند تا من با آنها روبهرو شوم، برآنها غلبه کنم و بتوانم تغییرشان دهم. اگر هم موفق به تغییر نشوم آنها را بپذیرم. من توان انجام این کارها را دارم و میخواهم خود را وادار به انجام آنها کنم. من نهایت تلاشم را میکنم تا شرایط را تغییر دهم.»
- در این مرحله دائم تصمیم به تغییر میگیرید. اراده میکنید کاری را انجام دهید و بعد آگاهی لازم را به دست میآورید و برای تغییر از آنها استفاده میکنید.
- اگر زمانی به هردلیل به گذشته برگشتید یا بعد از پیشرفتهای خود دوباره گرفتار شدید؛ یعنی در واقع پسرفت کردید و به مرحلهای برگشتید که حتی هیچ کار راحتی را هم دنبال نمیکردید، دوباره میتوانید تصمیم بگیرید و خودتان را وادار کنید تا در مسیرهای مؤثرتری گام بردارید و مصمم و قاطع اطلاعات لازم را به دست آورید و تصمیمتان را عملی کنید. مهم نیست که چقدر سخت و دشوار است یا چقدر وقت میگیرد. وقتی اینگونه عمل میکنید، دیگر مهم نیست که چند وقت یکبار یا به چه میزان دوباره ناراحتیهایتان عود میکنند چون دوباره میتوانید به راحتی بر آنها غلبه کنید.
- اگر دوباره ناراحتیها به سراغتان آمدند فورا نتیجهگیری نکنید که «دوباره از اول شروع شد! چه فایدهای دارد که دوباره سعی کنم نیرو و توان از دسترفتهام را به دست آورم؟» بهتر است خودتان را کاملا با همان احساس ضعف و ناتوانی بپذیرید و دوباره شروع به تقویت خود بکنید، طوری که کمتر به گذشتهها فکر کنید و اگر در آینده چنین مشکلی پیش آمد بهتر است تلاش کنید سریعا بر آن غلبه کنید. البته مجبور نیستید ولی اگر این کار را بکنید خیلی خوب است.
نیروی اراده آنطور که میلیونها نفر به اشتباه فکر میکنند، دقیقا همان خواسته، انتخاب و تصمیمگیری نیست. نیروی اراده شامل تصمیم به انجام کار و کسب دانش مربوط به چگونگی انجام آن است و عمل به آن؛ یعنی وادار کردن خود به انجامش و تداوم در عمل حتی زمانی که فکر میکنید به مرحله عمل درآوردن آن مشکل است. این روش بسیار مفید است؛ به ویژه هنگامی که بارها و بارها به وضع پیشین برمیگردید و عملکردتان ضعیف میشود.
با دانستن تمام این نکات آیا میتوانید به چنین نیروی ارادهای برسید؟ واقعا میتوانید. اگر واقعا تصمیم داشته باشید به آنچه میخواهید برسید میتوانید خود را وادار و مجبور کنید تا انگیزه انتخاب یک هدف را در خودتان ایجاد کنید و مصمم باشید که اطلاعات لازم و نحوه عملکرد درست و مناسب برای رسیدن به هدفتان را به دست آورید.
سختی کار نباید برایتان مهم باشد. در تداوم انجام آن بکوشید؛ حتی اگر دوباره دچار «تضعیف اراده» شدید، این روش را بارها تکرار کنید. مطمئن باشید ارزش آن را دارد و حتما موفق خواهید شد.
Msnbc.com