ازبکستان 447هزار و 400کیلومتر مربع مساحت دارد که از این لحاظ پنجاهوششمین کشور جهان به حساب میآید؛ به علاوه حدود 30میلیون نفر جمعیت دارد. در میان کشورهای مستقل همسود، ازبکستان از نظر پهناوری پنجم و از لحاظ جمعیت سوم است. پایتخت آن تاشکند و از شهرهای مهم آن سمرقند و بخاراست. این کشور ۱۴۲۵کیلومتر از شرق به غرب و ۹۳۰کیلومتر از شمال به جنوب کشیده شده است.
تراکم جمعیت در این کشور تقریباً ۵۰نفر در یک کیلومترمربع است و اکثریت جمعیت آن را ازبکها تشکیل میدهند (۷1 تا 80درصد). زبان رسمی ازبکستان زبان ازبکی است و برخلاف آمار رسمی (طبق آمارهای دولت ازبکستان ۵ تا 5/5درصد ) فارسیزبانان ازبکستان (تاجیکها) گاه تا 3۰درصد نیز برآورد شدهاند. تقسیمات سیاسی این کشور عبارتند از: شهر تاشکند، استان اندیجان، استان بخارا، استان فرغانه، استان جیزک، استان نمنگان استان نواییاستان قشقهدریا، استان سمرقند، استان سیردریا، استان سرخاندریا، استان تاشکند، استان خوارزم و جمهوری خودمختار قرهقالپاقستان.
تاریخ ازبکستان
مردمان ایرانیتبار نخستین ساکنان ازبکستان بودند. زبانهای قدیمی رایج در این منطقه زبانهای پارسی، سغدی، خوارزمی و پارسی میانه بود. در قرن دهم میلادی، منطقه کنونی ازبکستان جزیی از قلمرو سامانیان بود منطقه کنونی ازبکستان بعدها بهترتیب جزئی از حکومتهای غزنوی، سلجوقی، خوارزمشاهی، مغول، تیموری و ازبک شد و در سده نوزدهم میلادی، غرب و شمال ازبکستان زیر سلطه خانات خوارزم و جنوب ازبکستان جزئی از خانات بخارا بودهاست. خانات بخارا و خوارزم در سال۱۸۶۶ زیر سلطه روسیه درآمدند.
پس از انقلاب اکتبر، در سال۱۹۲۴، جمهوری ازبکستان (جزئی از اتحاد جماهیر شوروی) تشکیل شد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در سال۱۹۹۱، ازبکستان به استقلال دستیافت، به دنبال کودتای نافرجام کمونیستهای تندرو در مسکو (سپتامبر 1991) اعلام استقلال کرد و پس از انحلال شوروی (دسامبر 1991) از سوی جامعه بینالمللی به رسمیت شناخته شد. واژه ازبکستان از دو بخش «ازبک» و «ستان» تشکیل شده، که به معنای «سرزمین ازبکها» است.
سیاست خارجی
پس از استقلال ازبکستان از شوروی این کشور کوشیده است تا با توجه به مقدورات و موانع داخلی و منطقهای سیاستخارجی خود را تنظیم کند. بررسی تحرکات و دگرگونیها در سیاست خارجی ازبکستان طی سالهای پس از استقلال، گویای آن است که سیاست خارجی ازبکستان، مانند سیاست برخی از کشورهای همجوار در منطقه ، خصوصیتی کاملا پراگماتیک دارد در این راستا ازبکستان از سال1991 که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید در تنظیم روابط خارجی خود، نزدیکی به آمریکا و اسرائیل و دوری از روسیه، چین و ایران( 3قدرت منطقه) را محور قرار داد و در این نزدیکی تا به آنجا پیش رفت که آمریکا به اساسیترین متحد دولت تاشکند در منطقه تبدیل شد و تاشکند گرمترین رابطه را در مقایسه با دولتهای منطقه با اسرائیل داشت.
گرمی روابط تاشکند و واشنگتن تا قتلعام اندیجان (که دولت آمریکا ناچار شد قتل عام اندیجان را محکوم کند) ادامه یافت اما بعد از آن مقامات کاخ سفید از ضرورت حفظ منافع خود با کنار گذاشتن دولت کنونی ازبکستان به ریاست اسلام کریماف سخن گفتند و پس از این بود که اسلام کریماف فهمید انقلاب رنگین بر فضای کشور او هم سایه افکنده است بهویژه اینکه کریماف کوشیده است تا در طول 2دهه گذشته با اقتدار کامل بر کشور حکومت کند، لذا با تقویت روابط خود با روسیه و چین سعی دارد تا حدودی در سیاست خارجی خود توازن را برقرار کند یعنی با حوادث خونین اندیجان محور سیاست خارجی ازبکستان دچار تغییر شد و این کشور با اخراج نظامیان آمریکا، مجددا به عضویت پیمان امنیت جمعی درآمد و دولت تاشکند، با امضای توافقنامه همکاری راهبردی با روسیه از بیانیه سران کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای در مورد خروج نظامیان خارجی از آسیای مرکزی حمایت کرد در همین حال این کشور کوشیده است تا در دو سال اخیر روابط خود با آمریکا و غرب را عادی و گسترش دهد و از قبل آن منافعی بهدست آورد.
در واقع ازبکستان تلاش دارد تا با درک موقعیت و حرکت در فضای اختلافات بین روسیه و آمریکا از این فضاها در جهت تأمین منافع خود بهرهبرداری کند. برهمین اساس ازبکستان با در نظر گرفتن عواملی همچون موقعیت منطقهای خود، اختلافات بین روسیه و آمریکا، افزایش و گسترش حملات طالبان و درک موقعیت ژئوپلیتیک و نیازهای اقتصادی و سیاسی خود، تمایل به نوعی مصالحه با غرب (درخصوص موضوعات حقوق بشری و گسترش همکاریها با اروپا و آمریکا) دارد و بازی پیچیدهای را برای بهرهگرفتن از شرایط پیش آمده در جهت منافع ملی خود آغاز کرده است. جدا از این نیز همواره در حال تلاش در رقابت با قزاقستان برای بهدست گرفتن زمام رهبری منطقه بوده است.
چه اینکه زمانی «اسلام کریماف» با طرح شعار«ترکستان خانه مشترک ما» قصد داشت ابتکار عمل را در مورد ایجاد اتحاد کشورهای آسیای مرکزی در دست بگیرد. اما به جای همگرایی دست به اقداماتی زد که موجب سردی و سوءظن در مورد اهداف سیاست اعلام شده دولت وی شد و عملا تاجیکستان و قرقیزستان را از خود دور کرد. گذشته از این، سیاست خارجی ازبکستان بر اصولی چون حل مسالمتآمیز اختلافات، عدممداخله در امور داخلی کشورها و مخالفت با احیای اتحاد جماهیر شوروی و عدماطاعت از روسیه نیز استوار است.
روابط با ایران
ایران در سال1370 (1991) جمهوری ازبکستان را به رسمیت شناخت. در 1371 و 1372 دو طرف، نخستین نمایندگان سیاسی خود را به تاشکند و تهران فرستادند و در سال 1374 روابط خویش را به سطح سفیر ارتقا دادند. با این حال روابط دو کشور در طول 2دهه چندان پیشرفت خاصی نداشته است و گاه نیز در سطوح پایینی ادامه داشته است حتی رو به کاهش بوده است. در واقع 2کشور ایران و ازبکستان با داشتن پیوندهای گوناگون فرهنگی، مذهبی و تمدنی- منطقهای میتوانند روابط خود را تا سطوح بالایی گسترش دهند در این بین پتانسیلها و چالشهایی نیز در روابط دوجانبه موجود بوده و هست که میتوان آن را در سایه بهبود روابط گسترش داده و حل کرد.
از آنجا که نظام سیاسی در دو کشور متفاوت بوده و دولت اسلام کریماف همواره در طول 2 دهه اخیر با بدبینی به نیات ایران نگریسته روابط دوکشور چندان پیشرفتی نداشته است در این بین جدا از نوع نظام سیاسی حاکم بر این کشور، تاشکند همواره از فعالیت گروهها و احزاب سیاسی اسلامی هراس داشته است و بر این نظر است که افزایش نفوذ ایران در منطقه و ازبکستان باعث دردسرهای زیادی برای این کشور خواهد شد.
در این راستا با توجه به اقلیت فارسزبان این کشور و روابط خوب ایران با تاجیکستان و مشکلات دامنهدار دوهمسایه یعنی تاجیکستان و ازبکستان بر سر برنامههای آبی دوشنبه و حمایت و مشارکت ایران در آنها، در واقع تاشکند نگاه ایران را به ضرر منافع خود میداند لذا به نوعی میکوشد تا از دامنه نفوذ ایران در منطقه بکاهد که این امر از یک سو به تقویت نقش منطقهای این کشور در آسیای مرکزی میانجامد و از سوی دیگر به افزایش مناسبات این کشور با مسکو و واشنگتن کمک میکند چه اینکه در واقع دو قدرت از نفوذ ایران و خطر افزایش آن در این منطقه بیمناک هستند.
در این میان از آنجا که ازبکستان در آسیایمیانه و در حیطه قلمرو تمدنی و فرهنگی ایران بوده و قرنهای زیادی این منطقه تحت حاکمیت ایران بوده لذا ایران کوشیده است تا پس از سقوط شوروی نفوذ سیاسی و فرهنگی خود را با اتکا به پیوندهای دوجانبه گسترش دهد هر چند در اینراه با موانع عمدهای روبهرو بوده است.
ایران میتواند روابط اقتصادی حداقلی موجود با این کشور را با توجه به پتانسیلهای گسترده همکاری گسترش دهد. آنچه واقعیت دارد عدمتناسب حجم مبادلات تجاری ایران و ازبکستان و میزان حجم مبادلات تجاری بین دو کشور طی سالهای گذشته است.