این تزلزل را در نام نمایش هم میتوان دید؛ اگر خداحافظی نشانهای از ارتباط باشد که هست. البته اینجا منظور ارتباط به معنای عام است که ارتباط شخصیتهای نمایش با خودشان، باورشان و افراد دیگر و... را شامل میشود؛ ارتباطی که افراد با نام و نشان و رفتار و باورشان یا با دیگران دارند. سورچی، همسرش و پسرش هرکدام با باورها و رفتارهایی که از آنها حاصل میشود، کلنجار میروند و ارتباطشان با این باورها شدت وضعف پیدا میکند و به لرزه میافتد. نجمه هم دیگر از ارتباط با نام و رفتار و کردارش میگریزد.
اندوه و رنج زندگی و سرنوشت نبات (همسر سورچی) در حرفهایش موج میزند و نبات هم با نامش بیارتباط است؛ همانطور که حرمت، پسر سورچی هم حرمتشکنی میکند و راهی جدا از نامش میرود. ارتباط بازیگران نمایش با یکدیگر هم کامل نیست و نبات وقتی با سورچی، حرف میزند، نگاهش خیره به نقطهای دیگر است؛ حرفها خطاب به سورچی اما به سویی دیگر خیره است.
این نوع ارتباط در گفتوگوهای دیگر افراد با یکدیگر هم دیده میشود. حرمت و نبات، سورچی و نجمه و سورچی و پسرش هم وقتی با هم حرف میزنند، ارتباط کامل نیست و گفتوگو شکل نمیگیرد. ارتباط سورچی با کلنل هم مصداقی درست و واقعی از ارتباط فرو دست و فرادست است و سورچی دوزانو مینشیند و از پشت دیوار با نگاهی که به بالا دوخته است، با رعایت ادب و نزاکت با کلنل حرف میزند تا آنکه پاسخی از کلنل به گوش برسد.
همه این ارتباطها که کامل نیست و نمادها و نشانههای آنها متزلزل است،
به هم ریختگی و آشفتگی آدمهای صحنه را نشان میدهد. طراحی صحنه نمایش هم گرچه با زبان و زمان نمایش همخوانی ندارد و جلوتر از آن است اما باز هم نشانههایی از بیثباتی و درهم ریختگی دارد.
کفشهای فراوانی در صحنه قرار دارد و بازیگران هر لحظه کفشی را میپوشند و وارد صحنه میشوند و فرشهایی که هر لحظه در قسمتی از صحنه باز میشوند و آدمهای نمایش در آن قرار میگیرند که اینها همه از نبود ثبات و از یک تزلزل حکایت میکند. همه این وجوه ارتباطی به معنای عام کمک میکند تا آشفتگیهای آدمها بیشتر و بهتر دیده شود؛ اینکه آنها به کجا تعلق دارند و پایبند هستند، برکدام باورها میمانند یا میلرزند.
نمایش با پایانی خوش همراه است اما تکرار جمله خداحافظی نکردی با نجمه سورچی، در آغاز و پایان نمایش اصرار دارد که نشان دهد چیزی تغییر نکرده است و نقطه آغاز و پایان، تفاوتی ندارد و همچنان آدمهای صحنه نمایش با گذشتهشان، باورها و اعتقاداتشان، خواستهها و آرزوهایشان کلنجار میروند.
اینجا به نمایش از زاویه ارتباطی نگاه شده و ویژگیها و ملاکهای دیگر برای پرداختن به اثر مورد بررسی قرار نگرفته است. نحوه و چگونگی ارتباط که میتواند گویای خلقو خو و شرایط و دغدغههای افراد باشد، در این اثر به شکل موثر از سوی کارگردان در بیان ویژگیهای شخصیتهای نمایش بهکارگرفته شده است.