نخستین روز تابستان مشکلات میان دانشگاه تهران و جهاد دانشگاهی چنان بالا گرفت که بدون توجه به نمایشهای در حال اجرا، تالار مولوی پلمب شد. پلمب تالار مولوی با پادرمیانی هنرمندان شکسته شد و نمایشها دوباره به صحنه برگشت اما با پایان اجرای نمایشها هیچ نمایش جدیدی به روی صحنه نرفت. البته مدیر جدید تالار اعلام کردهاست که با پایان ماه مبارک رمضان اجراها از سرگرفته میشود.
اما تا به امروز نامی از کارهایی که قرار است اجرا شود به گوش نمیرسد. تالار مولوی سکوت کردهاست؛ سکوتی که بهدنبال خود نگرانی از سرنوشت این تالار 37 ساله را بهدنبال دارد؛ نگرانی از این بابت که مبادا سرنوشت تالار مولوی مشابه پلاتوهای دانشگاه تهران رقم بخورد یا این سالن تنها به دانشجویان دانشگاه تهران اختصاص یابد و نمایشها بدون حضور تماشاگران حرفهای به روی صحنه برود یا حتی سرنوشتی شبیه سالن های تئاتر پارس، تالار نو، خورشید و کوچک تئاترشهر پیدا کند که پس از مدتی عکسهای یک خرابه در رسانهها منتشر شود با یک توضیح کوتاه: اینجا تالار مولوی بود.
سکوت همواره بهدنبال خود فراموشی دارد. همان روزها که تالار را پلمب کردند، بیش از180 چهره فرهنگی این حرکت را محکوم کردند و حتی کارگردانی اعلام کرد که از اجرای نمایش خود در تالار مولوی انصراف میدهد و اعلام کرد این نمایش زمانی اجرا میشود که مدیریت تئاتر مولوی به صاحبان اصلیاش باز گردانده شود. اما گذشت زمان باعث شد همان کارگردان نمایش خود را برای اجرا در مهرماه در سالنی دیگر آماده کند. این روزها خبری از آن همه اعتراضها نیست.
تعداد سالنهای تئاتر ما با نیاز جامعه تئاتری مناسبتی ندارد. تعداد کم سالنهای تئاتر، باعث شده که اجراهای تئاتر محدود به چند اجرای مشخص شود تا نوبت اجرا به بقیه گروههای نمایشی هم برسد. زمان و هزینههایی که یک گروه برای اجرای یک تئاتر صرف میکند با اتمام اجراها بسته میشود؛ نه جایی برای رپرتوآر کارهای گذشته یک گروه میماند و نه امکانی برای اجرای تئاتر در شهرستانها وجود دارد.
سالن تئاتر کم داریم و سالنهای شهرستانها هم با کمبودهای جدی مواجهند. کمبود یک سالن ضربه بسیاری به بدنه تئاتر میزند. تعطیلی تالار مولوی، هم به تئاتر حرفهای و هم به تئاتر دانشجویی صدمه بسیار میزند. باید امیدوار بود که تالار مولوی برای اجرای تئاتر حرفهای زنده بماند.