در سال1971 نیز یک تحلیلگر دفاعی با نام دانیل السبرگ، با انتشار اسنادی محرمانه در مورد جنگ ویتنام که به اوراق پنتاگون مشهور شد، پایههای دولت آمریکا را به لرزه درآورده بود. السبرگ این اسناد 7هزار صفحهای را در اختیار روزنامهها قرار داد تا بزرگترین رسوایی تاریخ پنتاگون رقم بخورد. این اسناد نشان میداد که مقامات ارشد پنتاگون و دولت وقت، چگونه جنگ ویتنام را در مسیری اشتباه پیش برده بودند. این افشاگری برای دولت نیکسون چنان تکاندهنده بود که در یک تلاش نافرجام، سعی کرد از انتشار آنها در روزنامه نیویورکتایمز جلوگیری کند اما این برگ سیاه برای همیشه در تاریخ آمریکا ثبت شد. ماجرای اخیر انتشار هزاران صفحه سند اطلاعاتی درباره فعالیت ارتش آمریکا در افغانستان، بهانه مناسبی بود برای نشریه کریستین ساینس مونیتور که در گفتوگویی با دانیل السبرگ، این افشاگریها را مورد بررسی قرار دهد.
- از ویژگیها و ابعاد این افشاگری جدید بگویید.
بعد از ماجرای اوراق پنتاگون، این بزرگترین افشاگری غیرقانونی اطلاعات طی 40سال اخیر بوده است. به همین دلیل خوشحالم که تکنولوژی برای رسیدن به این هدف مورد استفاده قرار گرفته است. 40سال پیش من نمیتوانستم در این حد و اندازه، اطلاعات منتشر کنم. در حقیقت اگر دستگاه زیراکس نبود کاری از من ساخته نبود.
- چه شباهتی میان اوراق پنتاگون و اسناد ویکی لیکس وجود دارد؟
این اسناد برای من بسیار آشنا بهنظر میرسد. نامها و مکانها فرق دارند اما این اسناد درباره جنگی هستند که مانند جنگ 40سال پیش در ویتنام به بنبست مطلق رسیده است.
- تفاوتهایشان کدام است؟
اوراق پنتاگون ، اسنادی سطح بالا و بسیار محرمانه در مورد ارزیابیهای تصمیمگیری و استراتژیهای جایگزین بودند. تصمیمات مختلف مربوط به ریاستجمهوری بودند که مورد بحث و بررسی قرار گرفته و بیشتر از هر سند دیگری، نشان میدادند که کشور برای ادامه دادن یک جنگ ناامیدکننده، فریب خورده است. امیدوارم بهزودی کسی هم پیدا شود که اسناد مربوط به عراق را افشا کند. باید منتظر اسناد عراق هم بمانیم. اما این شروع خوبی است. طرح این مسئله باعث شده توجه رسانهها جلب شود. خوشحالم که میبینم رسانهها این موضوع را جدی گرفتهاند و فقط روی مسئله افشاگری و روند آن تمرکز نکردهاند.
- درز کردن این اطلاعات چه اهمیتی دارد؟
مهمترین پیام یا نتیجه اوراق پنتاگون این بود که در برخی از آن سندهای 7هزار صفحهای، حتی یک دلیل قاطع که دارای مبانی واقعبینانه برای ادامه جنگ باشد، ارائه نشده بود. از طرفی به این سؤال نیز پاسخ داده نشده بود که چرا در افغانستان هستیم. در نتیجه میتوان گفت هیچ پاسخی برای این سؤال وجود نداشت. این نتیجهای نبود که بشود با انتشار چند سند 10 یا 20 صفحهای به آن رسید بلکه باید به این نگاه میکردی که در گزارشهای هیچیک از افرادی که از جنگ باز میگشتند، نشانی از موفقیت نبود. این چیزی است که در مورد افغانستان هم صدق میکند. هرچه حضور ما در این کشور بیشتر میشود، طالبان قویتر میشود. خیلی دوست دارم بدانم در این 7 ماهی که استراتژی جدید اوباما پیاده شده، چه تغییراتی رخ داده است. نباید انتظار داشت دولت، این مطلب را منتشر کند زیرا مطمئن هستم که این اطلاعات بسیار شرمآور خواهد بود. شک ندارم که ارزیابی آنها از قدرت طالبان در جولای، بیشتر از دسامبر و زمان آغاز استراتژی اوباماست.
این اطلاعات باید درز پیدا کند تا دولت دیگر نتواند پول بیشتری درخواست کند زیرا این اطلاعات نشان میدهد که هرچه پول بیشتری هزینه شود، سربازان بیشتری اعزام شوند و غیرنظامیان بیشتری با هواپیماهای ما کشته شوند، در نتیجه طالبان قویتر میشود. در حقیقت به جای اینکه نیروهای طالبان را کاهش دهیم، انگیزه شان را از بین ببریم یا آنها را بکشیم، باعث تجدید قوایشان میشویم؛ درست مانند آنچه در ویتنام رخ داد.
آنچه این اسناد با همه محدودیتهایی که دارند، نشان میدهند این است که در این 6سال چه اتفاقی افتاده است و دلیلی هم برای تغییر آنها وجود ندارد. پس بودجهای که کنگره اواخر جولای تصویب کرد فقط قوای طالبان را افزایش خواهد داد. اینجا باید از خودمان بپرسیم آیا از عهده این هزینهها برمیآییم آن هم به قیمت جان سربازانمان و غیرنظامیان افغانی؟ این یک سؤال بیجواب است و بهنظر میرسد اکثریت کنگره هنوز این مطلب را ندیده میگیرند.
- حد و مرز نگه داشتن اسرار جهت حفظ منافع امنیت ملی کجاست؟
ما قوانینی داریم که از افشای اخبار مربوط به روابط با سایر کشورها جلوگیری میکند. در زمان جورج بوش، اطلاعاتی درز پیدا کرد که نباید این اتفاق میافتاد. مثلا کاندولیزا رایس نباید حضور یک عامل نفوذی در تشکیلات اسامه
بن لادن را تأیید میکرد. قوانینی هست که از انتشار اطلاعات مربوط به عملیات اطلاعاتی سیا جلوگیری میکند. مثلا کاخ سفید نباید نقش والری پالم را تأیید میکرد زیرا اینکه او در حال بازرسی غنیسازی سلاحهای هستهای است، باید مخفی نگه داشته میشد. اینجا محل حد و مرزها مشخص میشود و باید از قوانین تبعیت کرد. من همیشه از قانون منع درز اخبار مربوط به سلاح هستهای حمایت کردهام.
ظاهرا بردلی منینگ که تصاویر ویدئویی در مورد حادثهای در عراق در اختیار ویکی لیکس قرار داده و مظنون است به اینکه انتشار اطلاعات محرمانه افغانستان نیز کار او بوده است. او گفته حاضر است به زندان انداخته شود تا حقایقی که حالش را به هم میزند به مردم آمریکا بگوید زیرا احساس میکند جنایاتی در این جنگ اتفاق میافتد که باید متوقف شود. زمانی که اینها را خواندم، حس کردم در این 40سال، او اولین کسی است که همانطور فکر میکند که من از سال1969 تا 1971. من انتظار داشتم باقی عمرم را در زندان سپری کنم اما فکر میکردم ارزش این خطر کردن را دارد.
- اسناد ویکی لیکس، چه سؤالهایی بر میانگیزد؟
اول: آیا حضور ما باعث قدرتمند شدن طالبان نمیشود؟ و آیا در 6ماه گذشته چیزی عوض شده است؟
دوم: بهنظر میرسد سناتور جان کری برای تحقیق و بررسی نقش پاکستان از خود تمایل نشان میدهد.
آنچه باید مورد بررسی قرار گیرد این نیست که آیا پاکستان یک سیاست خارجی جدا از آمریکا دارد یا نه. آنها یک کشور جدای از آمریکا هستند و حق دارند منافع خود را متفاوت با منافع آمریکا درنظر بگیرند. روشن است که آنها از طالبان افغان حمایت میکنند که با حمایت و تشویقهای ما بهوجود آمدند. این در حالی است که آنها با طالبان پاکستان که ماهیت جداگانهای دارند، مقابله میکنند.
حال سؤال این است که با توجه به حمایت پاکستان از طالبان، آیا شانسی برایمان باقی میماند که آنها را سرکوب کنیم؟ شانس پیروزی ما در این جنگ صفر است، پس چه باید بکنیم؟ آیا باید به پاکستان پول دهیم که با تلاشهای خودمان در افغانستان مقابله کند؟
کریستین ساینس مونیتور- 29جولای 2010