تاریخچه روابط ایران و مصر
ایران و مصر بهعنوان دو کشور و دو تمدن کهن، مهم و اساسی در دو قاره آسیا و آفریقا از روزگار باستان دارای همکاری یا گاه در تقابل و تضاد با یکدیگر بودهاند.
از زمانی که کمبوجیه (فرزند کوروش) مصر را به زیر فرمانروایی امپراتوری هخامنشی درآورد و برای نخستین بار کانال سوئز را حفر کرد، تا امروز این روابط بین دو کشور در اشکال گوناگون (دوستی یا دشمنی) وجود داشته است.
در این بین در تاریخ روابط دو کشور قبل از اسلام، مصریها شاهد چندین دوره فرمانروایی ایرانیان بر قلمرو خود بودهاند که آخرین آنها لشکرکشی سپاه خسرو پرویز به مصر بود.
بعد از ظهور اسلام روابط دو کشور در واقع بهعنوان جزئی از جهان اسلام جستهوگریخته ادامه یافته بود. این روابط در دورههایی بهدلیل عدماستقلال سیاسی یکی از دو کشور با مشکل مواجه بود.
آغاز مناسبات دوران جدید تهران ـ قاهره
مصر در زمستان سال1300 شمسی استقلال خود را از امپراتوری بریتانیا به دست آورد. با اعلام خاتمه تحتالحمایگی انگلیس بر مصر در سوم بهمن این سال و اعلام استقلال مصر، دولت ایران فورا استقلال این کشور را به رسمیت شناخت و سرکنسولگری خود را در قاهره به سفارت ارتقا داد. در آن زمان در حقیقت احمدشاه آخرین سالهای حکومت خود را پشت سر میگذارد و رضاخان نیز اندکاندک در حال افزایش قدرت خود بود.
در واقع تا پیش از استقلال مصر یعنی در دوران تسلط انگلیسیها و پیش از آن، عثمانی بر مصر، حکومتهای مصر اختیارات کاملی برای برقراری مناسبات سیاسی با دیگر کشورها نداشتند ولی با این وجود میان مردم دو کشور نوعی پیوند معنوی وجود داشت. با اعلام پادشاهی رضاخان در سال1305 نخستین قرارداد مودت و دوستی میان دو کشور در 1307 منعقد شد و اندکاندک روابط دو کشور مهم منطقهای رو به گسترش گذاشت و مناسبات رضاخان با پادشاه مصر، ملکفؤاد صمیمی و با همکاری مثبت دولتی و مناسبات صمیمی در سطح دو حکومت همراه شد.
یکی از دلایل مهم دیگری که به تحکیم روابط تهران و قاهره منجرشد، ازدواج محمدرضا پهلوی ـ ولیعهد وقت ایران ـ با فوزیه ـ دختر ملک فؤاد و خواهر ملک فاروق پادشاه مصر ـ در اسفند 1317 بود. این ازدواج که دو سالونیم قبل از سقوط رضاخان صورت گرفت، تنها 10 سال دوام آورد و در 1327 به طلاق منجر و طبعا بر روابط دو دولت مصر و ایران تأثیر گذارد. با سرنگونی ملک فاروق در 1331 و به قدرت رسیدن نظامیان چپگرا از جمله جمال عبدالناصر، روابط تهران و قاهره تیره شد.
در واقع حکومت ایران، دولت همپیمان خود را در مصر از دست داد و دولت دیگری در ضدیت با نظام سلطنتی و انگیزههای سوسیالیستی و چپگرایانه به قدرت رسید. در این بین حکومت جدید از مبارزات ملی شدن صنعت نفت ایران حمایت میکرد و روابط دو کشور تاحدی بهبود یافت اما کودتای 28 مرداد 1332 این روند بهبودی را از بین برد.
بعد از این بود که بدبینی عبدالناصر نسبت به شاه، جای گرفتن دو رژیم در دو بلوک سیاسی متفاوت (شرق و غرب)، اختلاف ناصر با تلآویو و طرح شعار ناسیونالیسم عربی به دوری تدریجی تهران و قاهره انجامید و شوروی و سایر دولتهای کمونیستی، بهتدریج با مصر و آمریکا و انگلیس نیز با شاه متحد شدند. در این راستا دهه30 ، دهه روابط تیره ایران و مصر بود و عملا در 1339 جمال عبدالناصر در پی نطقی علیه شاه، دستور قطع رابطه سیاسی با تهران را به دلیل همپیمانی شاه با تلآویو صادر کرد.
گذشته از این در مرداد 1339، اتحادیه عرب با اعمال نفوذ جمال عبدالناصر، نام خلیجفارس را به نام جعلی «خلیج ع.ر.ب.ی» تغییر داد و کنفرانس حقوقدانان عرب نیز در 1342 ش تحت نفوذ ناصر، برای نخستین بار از خوزستان با نام جعلی «عربستان» یاد کرد که این اقدامات و سیاستها نیز از آنجا که بر خلاف منافع ملی ایران بود، شکاف بیشتر بین ایران و مصر را در پی داشت. در ادامه در شهریور 1349 و هنگامی که سادات، زمام امور را بهدست گرفته بود، رابطه دو کشور مجددا برقرار شد و در واقع به قدرت رسیدن انور سادات و قوی شدن روابط وی با غرب مجددا دو کشور را به یکدیگر نزدیک کرد و سادات نیز در 1350 به تهران آمد و شرایط سیاسی برای ازسرگیری همکاریها و مناسبات دو کشور مهیاتر شد بهطوری که یک دوره ۹ساله (۷۹ _ ۱۹۷۰) دوستی و اتحاد استراتژیک در روابط دو کشور حاکم و سیاست خارجی ایران و مصر همسو شد و دو کشور در بسیاری از مسائل منطقهای و بینالمللی موضع واحدی اتخاذ میکردند و همچنین روابط گسترده اقتصادی نیز بین دو کشور برقرار شد.
تیرگی فزاینده روابط
با سفر انور سادات به اسرائیل و سپس انعقاد پیمان کمپدیوید که همزمان با وقوع انقلاب اسلامی ایران بود، پس از پیروزی انقلاب، روابط تهران با قاهره در اعتراض به انعقاد این معاهده قطع شد. گذشته از این پذیرایی سادات از شاه ایران و خودداری از تحویل وی و نگاههای متفاوت دوکشور به فلسطین و لبنان و کلا جهان اسلام، روابط دو کشور را تیرهتر کرد بهطوری که هنوز آثار آن بر روابط دوجانبه باقی است. در این بین جنگ تحمیلی عراق ضدایران و جانبداری مصر از بغداد بر مشکلات بین دو کشور افزود. با پایان جنگ و آغاز دهه70 هر چند دور جدید مذاکرات و روابط ایران و اعراب، شامل مصر مورد نظر مقامات ایرانی قرارگرفت اما دلایل مختلف داخلی در ایران و مصر و نیز حوادث بینالمللی و منطقهای و همچنین گستردگی اختلافات و سیاستهای دو کشور سبب شد تا این روابط همچنان با تیرگی دنبال شود. در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، با ملاقات وی با مبارک در ژنو و رایزنیها و مذاکرات مقامات دو کشور پس از آن، چشمانداز نوینی برای برقراری روابط دو کشور گشوده شد که با توجه بهوجود متغیرهای زیاد و دخیل در سیاست خارجی و بهبود روابط دو کشور آنچنان که باید مورد استقبال دو پایتخت قرار نگرفت.
پتانسیلهای روابط با مصر
1- جایگاه مهم فکری و اندیشهای مصر در جهان عرب بهویژه آنکه الازهر همچنان کانون شماره یک مذهبی در سراسر جهان اهل سنت به شمار میرود.
2- مصر بازیگر مهم و تأثیرگذار منطقهای در خاورمیانه است به علاوه امنیت و ثبات خاورمیانه، دغدغه مشترک دو کشور ایران و مصر است.
3- دو کشور نگرانیها و دغدغههای مشترکی دارند که از آن جمله میتوان بهوجود تسلیحات کشتار جمعی در اسرائیل- امری که میتواند همگرایی هر چه بیشتر دو کشور را باعث شود- اشاره کرد.
موانع عادی شدن روابط
1- برخی از جریانهای داخلی در مصر و حتی جهان عرب بهدلیل اختلافات سیاسی و مذهبی علاقه چندانی به نزدیکی ایران و مصر ندارند و تجدید رابطه ازجانب مصر را موضوع مثبتی تلقی نمیکنند.
2- نگرانی دولت مصر از برقراری روابط با ایران و افزایش فعالیت جریانات اسلامگرا در این کشور.
3- اختلاف ایران با مصر در سطح منطقهای عمدتا بر سر موضوع فلسطین و چیدمان قدرت در منطقه خاورمیانه است. در این بین افزایش نفوذ ایران در عراق، یمن، لبنان و فلسطین، قاهره را از سیاستهای ایران ناخشنود کرده است. در این بین حمایت ایران از حماس و مصر از تشکیلات خودگردان بار دیگر ابرهای تیره را برای آسمان روابط دوکشور تداوم بخشیده است.
4- مصریها روابط صمیمانهای با تلآویو و آمریکا دارند که این موضوع بر مسئله رابطه با ایران تأثیر میگذارد. مصریها فعلا منافع خود را در این میدانند که برای بهبود رابطه با ایران اقدامی صورت ندهند. در این میان با افزایش فشارها بر ایران در مورد پرونده هستهای و تحریمها، اگر مصریها و ایرانیها رابطه خود را آغاز کردند قاهره بیشک از امکانات غرب بهویژه اختصاص منابع مالی مستقیم و حمایتهای سیاسی از قاهره محروم خواهد شد.