سالهای قبل تمام آنچه از شب یلدا در ذهنمان نقش داشت خاطرات رنگ و رورفته بزرگترهای فامیل از برفهایی بود که شدت آن اجازه نمیداد تا درب خانهها به راحتی باز شود و حالا حتی اگر امسال برفی با این شدت و حدت نباریده باشد، اما حداقل سپیدی آن در گوشه کنار مانده تا مایه فخر ما برای آنهایی باشد که شاید در حسرت همین چند دانه هم مانده باشند.
خدا بیامرز مادر بزرگ می گفت: بچگیهای دور یلدا با قصه ننه سرما با دامن سفید و بلندش که در شهر گسترانده، به استقبال بلندی این شبمان میآمد.
بچه که بودیم فکر مىکردیم یلدا حداقل پنج یا شش ساعت با بقیه شبها فرق دارد، برادرم مىگفت یلدا یعنى اینکه اگر امشب ساعت یک، دو شب بخوابى مثل این است که ساعت 9 شب بخوابی و ما سالها پیش خودمان میگفتیم امشب داستان که تمام شود میتوانیم بیشتر از هر شب بخوابیم و صبح بلندی یلدا در سیاهی شب گم میشد.
همیشه افسوس آدم برفیهای بچگی مادر را میخوردیم، سالها بود انگار ننه سرما از شهر ما قهر کرده و رفته بود، هر چند ما مثل پدر چیزی که نوستالژى نوجوانیمان باشد نداشتیم اما یلدا برایمان با همه تاریکیاش دوستداشتنی بود و همیشه در حسرت برفش میماندیم، دیگر کمترخانهاى پیدا مىشود که وسط اتاق بساط کرسى داشته باشد و کنار آن سماور ذغالى قل قل کند.
سالهاى دور حتی قبل از آنکه پدربزرگ به دنیا بیاید، در این شب علاوه بر چراغهایى که با آن خانه را روشن مىکردند، آتشى مضاعف مىافروختند تا با آن تولد خورشید را جشن بگیرند. مىگفتند شگون دارد، اما این سالها خیلى چیزها تغییر کرده؛ حالا لوستر و لامپ و... جای این روشناییها را گرفتهاست. آن سالهاى دور، یلدا معنى خانه پدربزرگ و مادربزرگ مىداد. دور هم جمع شدن فامیل و بیدارى تا آخر شب، اما حالا یک جمع سه، چهار نفری بیشتر نیست.
حالا امسال یلدایمان با همین یک ریزه برفی هم که از آسمان باریده کمی با بقیه سالها فرق کرده، حداقلاش با سال قبل و قبلتر که تمام شب یلدا شیطنت و خوردن و شنیدن خاطرات بود فرق کرده، اصلاً بگذارید دلمان به همینها خوش باشد چارهای نداریم، ما که زندگی در شهرهای مدرن و استفاده از شومینه و قهوه و خیلی چیزهای دیگر را به کرسی و سماور و توت خشکهای توی زیرزمین دایی جان فروختهایم چارهای نداریم که دست دراز کنیم و از لابهلای هزار و یک گرفتاری از لایه لایههای دودهایی که آسمان را اشغال کرده و از هزار توی ترافیک، همین چند دانه برف را بچسبانیم به شبهای مدرن یلدا.
درست فهمیدید بهانهمان یلدایی است که شاید جرات گفتن دغدغههای آن را نداشته باشیم و هر از گاهی برای آن سری تکان بدهیم و آهی از نهادمان بلند شود اما در نهایت هیچکداممان سراغ خیلی از اتفاقات این شب نرویم و در همان جمع کوچکمان خبری از آنها نباشد اما حداقل میتوانیم دل خوش کنیم که آیین این شب با همان هندوانه قرمز و انار و تخمه و آجیل ادامه داشته باشد.
در پایتخت که زندگی کنی یلدا میشود گرانی که به قول خیلیها بیداد میکند، یا صفهای عریض و طویلی که در آن گرفتار میشویم، یا از همه ملموستر ترافیک که حالا مثل طناب دار دور تا دور تهران و در تمام خیابانها کشیده شده و آرام آرام خفهمان میکند.
یلدا در شهر نیمه مدرنی مانند تهران هم که زندگی کنی با این چیزها عجین میشود، اما برای اینکه در شب بلند سال کمی از این موضوعات دور باشید چند توصیه میکنیم که با توجه به آنها میتوانید با خیال راحت به سراغ این شب بروید.
ناگزیر از هندوانه
مراسم شب یلدا براى ایرانىها، رسمى دیرین بوده است. در اوج جنگ و ندارى و رکود اقتصادى، مردم با بضاعت اندکشان، خوردنىها را درون یک سینی مىچیدند.
یلدا آیینى است که براى نمایش ایرانى بودنمان به جا مىآوریم. معمولاً اعضاى خانواده کنار هم مىآیند، جوانترها مهمان و بزرگترها میزبان گپ و گفت وگو، حافظ و شاهنامه و در کنار تمامى آنها آجیل و شیرینى و میوه، ضیافت چله را رقم مىزنند. تا اینجاى کار یلدا بسیار زیباست، آیین و سنتى است که ریشههاى قومىمان را پیوند مىدهد و کنار هم نگهمان مىدارد.
حالا کمى دقیقتر به مسأله نگاه کنیم. براى شب یلدا وجود میوههایى نظیر هندوانه و اناررسمی ریشه دار دانست. معمولاً چون یلدا شبى است که برخی مردم آن قدر مىخورند تا دیگر توانى براى برخاستن و رفتن به منزل یا رفتن به رختخواب نداشته باشند، با یکى دو کیلو میوه نمىتوان سروته قضیه را هم آورد، به همین دلیل اگر در تمام مدت سال هم سراغ میوه نمیروید در این شب دیگر نمیتوان از خیر آن گذشت به همین خاطر یکی از دغدغههای خانوادهها بخصوص پدر خانه تهیه میوه و آجیل این شب است.
اگر میوه خیلى زود خریده شود، تا شب یلدا یا خورده مىشود یا مىپوسد و به مراسم شب چله نمىرسد. در صورتی هم که یکى دو روز مانده به یلدا آنها خریدارى شوند قیمتها بالاتر مىروند، کیفیت پایینتر مىآید و گاهى بسیارى از اقلام مورد نیاز پیدا نمىشوند اگر هم با کمى جستوجو بتوان در شب یلدا هندوانه یا انارى پیدا کرد با نازلترین طعم و رنگ ممکن خواهد بود، در مجموع مواقعى که خریداران به بازار هجوم مىآورند، بدترین نوع جنس در بازار یافت مىشود.
از آنجایی که طبق یک اتفاق قدیمی اقلام مورد نیاز این دسته از خریدها در این شب دو، سه برابر میشود توصیه میکنیم چهار، پنج روز زودتر برای خرید اقدام کنید تا با این مشکل روبرو نشوید از طرف دیگربهترین راه حل این است که به میادین میوه و تره بار شهرداری مراجعه کنید تا با یک تیر، دونشان برنید هم سریعتر خرید کنید و هم بتوانید اجناس را با قیمت پایینتر و مناسبتری تهیه کنید.
اگر هم تا حالا چیزى براى شب یلدا نخریدهاید نگران نباشید، به هر میوهفروشى که سر بزنید مىتوانید چیزى را که به کارتان بیاید پیدا کنید اما از قیمتها و نوع میوهها عصبانى نشوید. دیگر براى ناراحت شدن خیلى دیر شده است.
دور زدن ترافیک
حالا تمام شد ، خرید کردن برای این شب را میگویم اما اگر کمی دیر بجنبید بدترین اتفاق ممکن در شب یلدا گریبان گیرتان میشود، میپرسید چه اتفاقی؟ کاملاً معلوم است اتفاقی که هر روز با آن درگیر هستید اما این بار کمی شدیدتر.
صبح روزی که شب آن را چله میگوییم احتمالاً متوجه جنب و جوش شهر شدهاید، به نظر میرسد روند تند و پرآهنگ روزهای تهران شدیدتر شده است، از سوی دیگر با به خاطر آوردن شب یلدا سال آینده بهتر است به سرعت به این نتیجه برسید که از بعدازظهر ترافیک و شلوغی خیابانها صدچندان میشود، بنابراین خرید کردن از چند روز قبل علاوه بر اینکه در هزینههای شما صرفهجویی میکند ، میتواند شما را جلو انداخته و این امکان را فراهم کند که زودتر خود را به خانه برسانید.
با این کار در واقع توانستهاید یک تیر و دو نشان بزنید در غیر این صورت بهتر است یک دیوان حافظ، هندوانه، انار و کمی تنقلات به همراه داشته باشید چون ممکن است مجبور شوید در خیابان و پشت صف ماشینها شب یلدا را برگزار کنید.