برخیها برای رسیدن به یک مقام و پست و جاه تلاش و کوشش میکنند؛ در حالی که توان آن را ندارند، یا برای آنها مصلحت نیست. همین که رسیدند به آنجا، ذلت اینها ظاهر میشود. فرمود: مبادا شما به چیزی رغبت داشته باشید که این با عزت شما سازگار نیست! این تفسیر انسان به انسان است. ذلت مؤمن به چیست؟ ذلت مؤمن به این است که پیش کسی مثل خودش سر خم بکند، پیش غیرخدا سر خم بکند، به غیرخدا محتاج باشد، نیازی به غیرخدا داشته باشد؛ این «ذلت » است.
فرمود: شما عزیزید؛ این عزت گرانبهاست؛ این را با هر گرایشی از دست ندهید. بر فرض به آن مقام رسیدید؛ گرفتم صید تو شد آهوی مُشک، به تعبیر خواجه نصیر. ولی مکافات سگ و سگبان نیاَرزد! بالاخره یک شکارچی به این صدد هست که آهوی خَتن را صید بکند. اینقدر باید منت سگبان و سگ را بکشد، تا یک صیدی گیرش بیاید! اینقدر انسان باید ذلیلانه با این و با آن بجوشد، تا به یک مقامی برسد. فرمود: این چه کاری است! مَا اَقبَحَ بِالمُؤمِنْ اَنْ تَکُونَ لَهُ رَغبَهٌ تُذِلُّه.
وقتی ذلتزدایی کردیم و به مقام عزت رسیدیم، فهمیدیم که عزیز بودن، گوارا بودن، مقامی داشتن، برای خودمان حساب بازکردن، این یک اصلی است، حالا راهش چه است؟ راه دیگر را، این راه سَلبی را امام عسکری بست؛ آن آسیب و مانع را، امثال ذلک را زدود. اما حالا طرف اثبات قضیه، عزت کجاست؟ ما میخواهیم عزیز باشیم. «عزیز» نه به معنای تفاخرکننده! آن عزت کاذب است، میشود تکاثر. عزیز از سنخ کوثر است، نه تکاثر. کسی فخرفروشی نمیکند، ولی در چشم دیگران خیلی گرانبهاست؛ همه با احترام او را نگاه میکنند. او احترام نمیخواهد! بشر به کسی احترام میکند که او احترام نخواهد.
پیش یک عدهای این عزیز است، گرامی است. این راهش چه چیزی است؟ قرآن کریم فرمود: تنها محور عزّت، ذات أقدس إله است؛ اَلعِزَّهُ لِلّهِ جَمیعاً. بعد هم فرمود: اَیَبتَغُونَ عِندَهُمُ العِزَّهَ فَإنَّ العِزَّهَلِلّهِ جَمیعا(2). بعد فرمود: اگر کسی بخواهد عزیز بشود، باید بداند غیراز خدا اول انبیاء و ائمه عزیزند، بعد مؤمنان. اَلعِزَّهُلِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنینْ(3). حالا مؤمن اگر بخواهد عزیز بشود، باید پیش عزیز برود، باید این راه را طی کند. تا به لقای الهی نرسد، تا مقرب عِندَالله نشود، عزیز نمیشود.
پینوشت:
ـــــــــــــــــــــــــ
(1) بحارالأنوار/ جلد75 / صفحه374
(2) سوره نساء/ آیه 139
(3) سوره منافقون/ آیه 8 ـ با تلخیص