وقتی ابنحنفیه را حاضر کرد، فرمود: ابنحنفیه! الان سخنانی مطرح است که با این سخنها مردهها زنده میشوند؛ این سخنی است که انسانها را زنده میکند و مناسب نیست که تو این سخنها را نشنوی! آنگاه شروع کرد، فرمود: کُونُوا اُوعِیَهَ العِلمْ وَ مَصابیحَ الهُدی(1). فرمود: بکوشید که اُوعیه علم و دانش باشید. اوعیه جمع وِعاء است، « وِعاء » یعنی ظرف. بکوشید جانتان ظرف دانش باشد. در دلتان دانش و علم راه پیدا کند. چیزهایی که سودمند نیست به دل راه ندهید. چیزهایی که سودمند و نافع است در دل جا بدهید. سعی کنید چیزی که نافع است یاد بگیرید و دل را ظرف علم قرار دهید.
وَ مَصابیحَ الهُدی؛ نه تنها اُوعیه و ظرفهای علم و دانش باشید، بلکه مصباحها و چراغهای هدایت باشید. عالم باشید که راه را ببینید، مصباح باشید که به دیگران راه نشان بدهید. هم راه را طی کنید، هم عدهای را به همراه ببرید. انسان عالم مؤمن هم راه خود را طی میکند، هم راه دیگران را نمیبندد؛ بلکه عدهای را به همراه میبرد.
انسان غیرعالم راه خود را نمیداند. انسان عالمِ غیرمؤمن راه را میداند، راهزن است؛ راه را میبندد، نه راهگشا باشد! حضرت فرمود: بکوشید که دلهایتان ظرف دانش باشد و چراغ هدایت. از جانتان علم و از دلتان نور به امّت اسلامی افاضه میشود. کُونُوا اُوعِیَهَ العِلمْ وَ مَصابیحَ الهُدی؛ چون علم بدون ایمان سودی ندارد. لذا فرمود: به عالمشدن بسنده نکنید. از یک طرف عالمشدن، از طرف دیگر چراغ هدایت را فرا راه دیگران نصب کردن. بعد از اینکه این سلسله از سخنان حکیمانه حضرت تمام شد، درباره امامت و خلافت سخن گفت.
فرمود: بعد از من حسینبنعلی(ع) به مقام امامت و خلافت میرسد؛ این مقام مخصوص آن حضرت است. گرچه تو فرزند علیبنابیطالبای، توی ابنحنفیه برادر مایی، اما این مقام ارثی نیست که مانند امور دنیایی هر فرزندی از پدرش ارث ببرد! بعد از من مخصوص حسینبنعلی بن ابیطالب است. مبادا در این کار طمع کنی، بگویی من هم فرزند علیام، منهم برادر حسن بن علیام، من هم شایسته مقام امامت و خلافتم، خود را مطرح کنی!
وقتی این سخنان را ابنحنفیه از امام حسن(ع) شنید، به حضرت عرض کرد: من مجازم عقیدهام را درباره خلافت و امامت مطرح کنم؟ فرمود: بگو. عرض کرد: عقیدهام آن است که این مقام مخصوص حسین بن علی(ع) است. او درجاتی دارد که ما آن درجات را نداریم. چندین خصوصیّت و صفت ممتازه در حسین بن علی(ع) است که ما فاقد آنهاییم. کانَ أعلَمَنا، یک. وَ اَحلَمَنَا، دو. و اَقرَبَنا إلی رَسُولِالله(ص) رَحِماً، سه. کانَ فَقیهاً قَبلَ اَنْ یُخلَقْ وَ قَرَأَ الوَحیَ قَبلَ اَنْ یَنطِقَ أو یُنطَقْ (2).
پینوشت
(1) الکافی / جلد 1 / صفحه 301
(2) الکافی / جلد 1 / صفحه 302