ملتی که چندهزار سال شفاهی بودند در حال تبدیل شدن به ملتی مکتوب هستند؛ البته به شکل الکترونیک. به جای اینکه حرف بزنند و گوش کنند حالا دیگر مینویسند و میخوانند و این، تغییر فرهنگی بزرگی است که در تاریخ چندهزارساله ایران
در حال وقوع است. این نوشتنها و مستند کردنها قابلیت عظیمی را برای نظام برنامهریزی کشور به ارمغان میآورد؛ البته اگر به آن توجه کنیم. اما متأسفانه این روند تاکنون در کشور ما حتی درک نشده است.
آرشیو ملی ایران و کتابخانه ملی ایران توجهی به این مستندات ندارد و هیچ مرکز دولتی، مطالعاتی و یا پژوهشی اینها را رصد نمیکند. این اطلاعات از لحاظ زمانی در حال سوختن است. غربیها در این زمینه خیلی بهتر از ما عمل میکنند. آرشیو ملی آمریکا و دانشگاه هاروارد و استنفورد اطلاعاتی که در جامعه ما بارگذاری میشود را رصد میکنند و از طریق تحلیل محتوای وبلاگها به راحتی میتوانند بفهمند که جنبشهای فکری و مدنی در داخل ایران چه وضعیتی دارند.
بهرغم شعارهایی که در این زمینه داده شده است اما اینترنت در ایران کاملاً دولتی است و اگر دولت سایه سنگین اجرایی خود را در عرصه IT کنار بکشد و به نظارت و سیاستگذاری بپردازد و نیز از سویی دیگر به بخش خصوصی اجازه دهد تا به توسعه تکنولوژیکی و فنی مشغول شود ما این وضع را نخواهیم داشت. ولی در حال حاضر این وضع معکوس شده است.
بهعنوان مثال دولت 4 سال است امکان اینکه ISPها، نقطه تماس بینالمللی داشته باشند را از آنها گرفته است و این اجازه را تنها از کانال مخابرات به آنها میدهد؛ در واقع باز همان بحث که اینترنت در کشور ما یک تهدید امنیتی در نظر گرفته میشود.
نگاه تهدیدآمیز در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات یک تصور است و این تصور به اضافه عدمشناخت کافی از آن باعث شده که به راحتی از کنارش بگذریم و حساسیت لازم را برای گسترش و به کارگیری آن نداشته باشیم. به عبارتی دیگر همان مفهوم همیشگی؛ تا وقتی که چیزی را نداریم یا تجربهاش نکردهایم از فقدان آن احساس نگرانی هم نمیکنیم.
مردم پشت صفهای مراجعه به ادارات و بانکها ایستادهاند اما با این حال همه چیز جاری است، دیگر چه دلیلی دارد که اینها را به خانههایشان ببریم و فعالیتهای آنها را روی فضای وب مدیریت کنیم؟ نتیجه این تفکر همین ترافیک کشنده تهران و کلانشهرها، افسردگیهای زندگی شهری، درگیریهای اجتماعی و ناهنجاریهای موجود است که به اندازه یک روز میتوان درباره آنها حرف زد.
اکثر اینها با عدمبهکارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در زندگی و جامعه مرتبط است. مردم را با سیاستهای خود راهی خیابان و ادارات میکنیم و طبیعی است که نمیتوانیم سرویس مناسبی را در اختیارشان بگذاریم. در نتیجه معضل ایجاد میشود و بعد بهدنبال رفع این معضلات هستیم. ما به این کار عادت کردهایم. این عادت به همراه تصور تهدیدآمیز IT و عدمشناخت صحیح ما از آن باعث حرکت کند ما در بهکارگیری IT میشود.