گرچه پیش از این هم گزارش مفصلی در همین صفحه درباره این نمایشگاه به چاپ رسید اما به دلیل اهمیت محیطزیست و جایگاه آن، نقد دیگری که به قلم یکی از کارشناسان صاحبنظر به رشته تحریر درآمده است از نظرتان میگذرد.
ساعت یک بعدازظهر با یک گروه کوچک از علاقهمندان محیطزیست مقابل نمایشگاه محیطزیست بودیم. هوا به شدت گرم بود و آفتاب با سخاوت بیش از حد میتابید. مقابل در سالن نمایشگاه تعدادی از جوانان برگزارکننده به استقبالمان آمدند؛ همه با چهرههای باز و بشاش و امیدوار و قدردان. به راستی که چقدر به این جوانها نیاز داریم و چقدر آینده ایران عزیز ما مدیون آنان خواهد بود و چقدر از آنها غافل بودهایم!
با هم راه افتادیم. گروه کوچک ما حالا بزرگتر شده بود و توجه را جلب میکرد. به بازدید غرفهها پرداختیم. از یکی از بچهها پرسیدم تا ساعت چند نمایشگاه باز است؟
گفت که 4 بعدازظهر! گرمترین ساعات را انتخاب کردهاند! آن هم ساعاتی که مردم سرکار هستند. بهتر نبود زمان خنکتری از روز که مردم آزاد هم بودند انتخاب میشد. به یکی از مسئولان گفتم. جواب داد ای بابا خبر نداری، همین ساعات را هم با چه خون دلی مجوز گرفتهایم.
تنوع غرفهها بینظیر بود؛ از رب گرفته تا ماشینسازی و البته امسال سایپا. اگر تصور کنیم که یک کارخانه کندوسازی با اتخاذ یک روش صحیح کشاورزی تا چه حد میتواند در حفظ محیطزیست مؤثر باشد آن وقت ارزش این واحدهای صنعتی مشخص میشود.
در باغوحش زوریخ، مقابل برخی از قفسها پلاکی نصب شده که روی آن نوشته شده «آقای مولر از من مواظبت میکنند» و زیر این پلاک جای پنجه مثلا شیر حک شده است (اثر انگشت!). این آقای مولر تعهد کرده که تمامی مخارج یک قلاده شیر یا پلنگ را در یک یا چند سال بپردازد!
گاه نیز یک شرکت تولیدی یا یک بانک این تعهد را پذیرفته است. برای سالها من تصور نمیکردم که در مملکت ما اینگونه حمایتها عملی باشد ولی اکنون به لطف آگاهیهای مردم و بهخصوص جوانان ایرانی، این نهال در مملکت ما ریشه دوانده است؛ خدا را شکر.
البته «طمع را نباید که چندان کنی که صاحب کرم را پشیمان کنی»
باغ وحش در انتظار حمایت صاحبان صنعت
ولی حیوانات باغوحش تهران بیصبرانه در انتظار دستان مهربان صنایع میتوانند باشند! در حین گردش بین غرفهها، محیطبانهای استانهای مختلف با لباس سبز مقدس خود کاملا مشهود بودند. نمونههای پرندگان استان گیلان، سمندر کوهستانی استان، نمونههای قوچ و میش از کوههای مملکتمان، با زحمت فراوان این خدمتگزاران محیطزیست به نمایشگاه آورده شده بودند. دیدار این عزیزان ملک و ملت همیشه موجب قوت قلب و اطمینان این شکاربانان از آینده محیط زیست ایران است.
همه متوجه شدیم که تعداد سالنها نسبت به سالنهای قبل کاهش یافته بود. چرا؟ یک مسئله را متوجه شدیم، خبری از سازمانهای مردمنهاد نبود! به یاد دارم که این سازمانهای مردمی حتی از بودجه خود اجاره غرفهها را پرداخت میکردند و جوانان چه شور و هیجانی از خود نشان میدادند. حیف است که از امواج عشق و علاقه و انرژی این گروهها برای ایجاد اشتیاق و آگاهیهای مردمی استفاده نشود. مشارکت سازمانهای دولتی وخصوصی در نمایشگاه محیطزیست خیلی مغتنم است ولی جای NGOها (تشکلهای مردم نهاد) خالی بود؛ خیلی خالی.