بنابراین موقعیت جغرافیایی کشورها تا حد زیادی موجب اهمیت آنها میشود و حتی میزان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری از محیط را نیز مشخص میکند. افزایش اعتبار و سنگینی وزن عوامل و پدیدههای جغرافیایی و طبیعی، در قرن بیستم و آغاز قرن بیستویکم با افزایش روزافزون آحاد بشر، صنعتیشدن، گسترش بیرویه شهرنشینی و... شکل گرفت. علاوه بر این، نیاز فزاینده به فضایی حیاتی و بهرهمندی از مواد و ذخایر طبیعی بهویژه انرژی نیز تا حد زیادی روابط کشورها را تحتتأثیر پدیدهها و عناصر جغرافیایی قرار داده است. وضع واژگانی همچون، ژئواستراتژی، ژئوپلیتیک، ژئواکونومی، ژئوکالچر و بهرهمندی از آموزهها و نظریههای آنها برای نیل به اهداف ملی، منافع ملی و قدرت ملی همگی موید این مدعا بوده و عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... را تحتتأثیر قرار میدهند.
از اینرو میتوان چنین متصور شد که در حال حاضر بخش عمدهای از مسائل مورد بحث در سیاست، ماهیت جغرافیایی دارد و برعکس، بخش عمدهای از تحولات مربوط به فضا و پدیدههای فضایی و کنش متقابل انسان و محیط نیز ریشه در تصمیمها و رفتارهای سیاسی دولتها و حکومتها دارد. مسائلی از قبیل قدرت ملی، راهبرد ملی، امنیت و دفاع ملی، روابط بینالملل، کنش دولتها نظیر جنگ، مدیریت سیاسی سرزمین و فضا، وحدت و اتحاد ملی، همگرایی و واگرایی منطقهای، محلی و بینالمللی، ساختار دولت ملی، رفاه اجتماعی، توسعه پایدار، حفظ محیطزیست و... این طیف وسیع از رابطه جغرافیا و سیاست، پدیدهها و مسائل مهم فروملی و فراملی را دربرگرفته و سهم قابل توجهی از سیاست داخلی و خارجی کشورها را بهخود اختصاص داده است؛ بهگونهای که میتوان مبانی جغرافیایی تنش و تعارض در روابط بینالملل را در مواردی همچون خاک و فضا، مسیر ارتباطی، خط مستقیم آب و سرچشمه رودخانهها، رودخانهها، مرزهای دریایی مشترک، دریاچهها، منابع زیرزمینی مشترک و... مشاهده کرد.
در ارتباط با این مسائل، طی سالهای گذشته بحثهای زیادی درخصوص منطقه و روندهای منطقهگرایی در روابط بینالملل آغاز شده است. منطقه (Region) به فضای خاص جغرافیایی اطلاق میشود که از یک سلسله پدیدههای مشابه و عوامل پیونددهنده فرهنگی، قومی، مذهبی، نژادی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برخوردار است. روند رشد و تکامل منطقهگرایی (Regionalism) در دهههای ۸۰ و ۹۰ موجب رشد ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مناطق مختلف شد. در این بین پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق به مثابه یکی از دلایل رشد منطقهگرایی، باعث شد که سطح تحلیل بهویژه در عرصه مناسبات بینالمللی، از دولت- ملت به اتحادیه و بلوکهای سیاسی، اقتصادی و تجاری منطقهای تغییر پیدا کند.
مزیتها و چالشهای جغرافیایی ایران
موقعیت جغرافیایی ایران به شکلی است که نهتنها این کشور را از اهمیت ویژهای در معادلات بینالمللی برخوردار کرده بلکه همواره مردم این سرزمین را با آسیبهای جدی نیز مواجه کرده است. این مسئله را میتوان از تاریخ پر فراز و نشیب سرزمین ایران و چشم طمع قدرتهای بزرگ و همسایگان به خاک ایران مشاهده کرد. در تاریخ معاصر نیز اشغال ایران در 2 جنگ جهانی و رقابت قدرتهای بزرگ برای نفوذ و دستیابی به منابع غنی انرژی، از جمله نکاتی محسوب میشوند که ادعای فوق را ثابت میکنند.
در حال حاضر نیز تغییر هارتلند(قلب زمین) سنتی که در دوران جنگ سرد قلمرو شرق کوههای اورال، شرق دریای خزر و بخشی از شمال خاک ایران را در برمیگرفت، به سمت خاورمیانه و اطلاق هارتلند جدید به این منطقه که ایران در قلب آن قرار دارد، بر اهمیت این کشور افزوده است. در واقع ایران در حال حاضر حلقه اتصال مناطق چندگانه ژئوپلیتیک آسیای مرکزی، خزر، قفقاز، شبهقاره، خلیجفارس و خاورمیانه محسوب میشود. این موقعیت جغرافیایی منحصر به فرد، علاوه بر مزایای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیکی که در بر دارد، همواره مخاطرات و تهدیداتی نیز برای ایران داشته است.
از جمله این موارد میتوان به اختلافات ارضی و مرزی با برخی از همسایگان بهویژه امارات متحده عربی درخصوص جزایر سهگانه ایرانی، مشکلات موجود درخصوص بهرهبرداری از منابع زیرزمینی مشترک نظیر میادین انرژی مشترک با قطر، تعین رژیم حقوقی دریای خزر و... اشاره کرد. علاوه بر این، ورود آوارگان جنگهای داخلی به خاک ایران، ایجاد نوار امنیتی در حاشیه مرز، چشم طمع دولتهای قوی به سرزمین ایران، تأسیس پایگاههای نظامی بازیگران فرامنطقهای در حاشیه مرز، تعدد کشورهای همسایه از لحاظ قوم، نژاد، فرهنگ، زبان و... نیز از دیگر آسیبها و چالشهای جغرافیایی ایران هستند.
ایران و نظامهای منطقهای پیرامونی
روندهای جهانی بهگونهای پیش میرود که هیچ کشوری از جمله ایران نمیتواند از تأثیرات رشد منطقهگرایی غافل بماند؛ بهخصوص که جایگاه جغرافیایی ایران در مجادلات «هارتلند اوراسیا» و بهعنوان حلقه اتصال 2منبع غنی انرژی یعنی خلیجفارس و دریای خزر از ارزش بالایی در روند تعادل بین قدرتهای جهانی برخوردار است. از اینرو موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک، ژئواکونومیک و ژئوانرژیک، از جمله متغیرهای مستقل جغرافیایی محسوب میشوند که تأثیر چشمگیر و معناداری بر سیاست و روابط خارجی ایران دارند و همین امر از ایران یک کشور بینالمللی و یک بازیگر مهم در مناطق پیرامون خود ساخته است. به عبارت دیگر، جایگاه ایران بهخاطر موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک آن، یک تعبد ژئواستراتژیک برای منطقه و جهان است و ایران هرگز نمیتواند در نظام بینالمللی و منطقهای که در آن قرار گرفته است، یک کشور حاشیهای باشد.
در این بین برجستگی و چشمگیر بودن موقعیت ژئوپلیتیک بهعنوان نقطه مرکزی هارتلند انرژی دنیا (با توجه به موقعیت ایران بین دریای خزر و خلیجفارس و بهعنوان حلقه اتصال 15کشور با حدود 150میلیون نفر جمعیت)، تهران را ملزم میسازد که برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود، نوعی هماهنگی در سطح منطقهای و بینالمللی را مد نظر قرار دهد. بهخصوص که در حال حاضر واقعیتهای ژئوپلیتیک ایران بیانگر آن است که 5حلقه ژئوپلیتیک در حوزه امنیت ملی ایران دخیل است.
این حلقههای ژئوپلیتیک که بهعنوان بخشهایی از حوزه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تلقی میشوند، نظامهای منطقهای پیرامونی هستند که شامل مناطق زیر میشوند:
1- منطقه «خلیجفارس» شامل کشورهای عربستان، کویت، امارات متحده عربی، قطر، عمان و بحرین که همگی عضو شورای همکاری خلیجفارس هستند.
2- منطقه «خاورمیانه» شامل کشورهای اردن، ترکیه، سوریه، عراق، لبنان، مصر، یمن و فلسطین (در مورد واژه خاورمیانه و منطقهای که در این تقسیم میگنجد اختلاف نظر وجود دارد).
3- منطقه «قفقاز» شامل 3کشور جمهوری آذربایجان، گرجستان و ارمنستان.
4- منطقه «آسیای مرکزی» شامل 5کشور ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان.
5- منطقه «شبه قاره» شامل 3کشور افغانستان، پاکستان و هند.
مناطق فوق بهرغم اختلافات بیشماری که با یکدیگر دارند، با این حال در برخورداری از تنش و بیثباتی، با یکدیگر مشابه هستند و این مسئله نشانگر تأیید این مدعاست که بحرانهای فراوانی اطراف و اکناف ایران را فراگرفته است. در این بین بحرانهایی چون بحران مشارکت، بحران مشروعیت، بحران جانشینی، بحران توزیع نابرابر قدرت، بحران توسعهنیافتگی، بحران آوارگان و مهاجرت، مصرفگرایی، توزیع و انباشت موادمخدر ،گرفتاری در رقابتهای تسلیحاتی، تروریسم، افراطگرایی و رفتارهای متعصبانه به همراه منابع غنی نفت و گاز، منازعات قومی و گروهی، رژیمهای اقتدارگرا و غیردمکراتیک، وجود رژیم صهیونیستی، دخالت قدرتهای بزرگ و وابستگی سیاسی، اقتصادی و امنیتی کشورهای پیرامون ایران به غرب، از جمله مسائل و مشکلات منطقهای ایران محسوب میشوند.
به هر روی بهرغم وجود مشکلات و چالشهای فوق، ایران برای بهرهگیری از مزیتهای جغرافیایی باید از تواناییها و اشتراکات فرهنگی، تاریخی، تمدنی، نژادی، زبانی و مذهبی خود بهره گیرد. بهخصوص که ایران در هر یک از مناطق پیرامونی خود، دارای منافع خاصی است و در عین حال با تهدیدات و فرصتهای ویژهای نیز مواجه است. همچنین در هر یک از حوزههای ژئوپلیتیک فوق، مقدار زیادی تنش میان بازیگران وجود دارد که کشورهای منطقه را به نوعی با مشکل ناامنی و دغدغه تأمین امنیت روبهرو کرده است.