بعدها که آدمی دریافت میل به تعامل، در درونش حد و مرز نمیشناسد، ترجمه را آموخت و به کشف دنیای تازهای رسید.
سالهاست که خوانندگان آثار داستانی در کشور ما به مدد ترجمه، ارتباط خوبی با نویسندگان غیر ایرانی برقرار کرده و به هواخواهان ثابت اینقبیل آثار بدل شدهاند.
حتی میتوان گفت اولین نشانههای نویسندگی به سبک و سیاق نوینش، با تأثیر ترجمه آثار غربی به سالهای دهه 50 در ذهن معدود نویسندگان آن دوره شکل گرفته است. اما زبان فارسی در امر ترجمه، هیچگاه به موازات ترجمه آثار غیرفارسی پیش نرفته است.
به همین دلیل، هرگاه کتابی از یک نویسنده فارسیزبان ترجمه و عرضه میشود، به عنوان خبری خوش و کمنظیر از آن یاد میکنیم. ضمن اینکه اغلب آثار داستانی ترجمه شده فارسی، متعلق به نویسندگان فقید بوده که معمولا پس از مرگشان به زبانهای دیگر برگردانده شدهاند.
از جمله این اخبار خوش، انتشار کتاب «سفر به گرای 270 درجه» است که مدتی پیش، به همت «پال اسپراکمن» در آمریکا به چاپ رسید.
ترجمه این کتاب از چندمنظر برای ما ایرانیان خوشیمن و مبارک است –انشاءالله-. از موفقیت این اثر که بگذریم، خوشحالی ناشی از انتشار کتابی در زمینه دفاعمقدس و عرضه آن به مخاطبان آمریکایی را نمیتوان کتمان کرد.
این روزها هم ترجمه «سفر به گرای 270 درجه» برای فروش در سایت آمازون قرار گرفته و کسب امتیاز 4 ستاره، نشان از مقبولیت آن در میان مخاطبان انگیسیزبان دارد. آنچه در ادامه میآید، بخشیهایی از گفتوگو با احمد دهقان، نویسنده کتاب «سفر به گرای 270 درجه» است که مدتی پیش صورت گرفت.
گرچه بهانه این گفتوگو چیز دیگری بود، اما بخشهایی از پاسخ به مقوله ترجمه معطوف است و آمدنش در اینجا خالی از لطف نیست. این جملهها را دهقان گفته است:
- هر ساله دولت ایتالیا طی جشن و مراسمی، از همه کسانی که آثاری را از زبان ایتالیایی به زبانهای دیگر ترجمه کردهاند، تقدیر میکند.
آنها را که متعلق به کشور مقصد در ترجمه هستند دعوت میکند، جایزه میدهد، بورسیه میدهد و تشویقشان میکند که در کشورشان باز هم آثاری از زبان ایتالیایی ترجمه کنند.
حالا این متعلق به کشوری است که در قلب اروپا واقع شده و زبانشان مثل زبان ما در انزوا قرارنگرفته. این حرکتی است که دولتها انجام میدهند.
- ما در ترجمه فقط خواننده هستیم. به خاطر اینکه یک ناهمگونی و جدایی عجیب در کشور، بین جامعه داستاننویس، داستانخوان با ناشر و همه و همه وجود دارد.
- همین بغل گوش خودمان، سالهاست که دولت ترکیه پول خرج میکند تا آثار نویسندگانش مثل «یاشار کمال» در دنیا ترجمه و خواند شود. در کشورهای دیگر، مترجمان بومی را تشویق به اینکار میکنند. خب، از این منظر چندان کاری نکردهایم.
- در ترجمه آثار به زبان فارسی، مترجمان مشهور و بزرگی تربیت شدهاند که آثار ترجمه را تا حد تألیف– به لحاظ زبان و بومیکردن آن- بالا بردهاند.
در میان مترجمان نسل جدید هم همینطور بوده. حداقل دو، سه مترجم جوان هستند که میتوان بدون نگاه به نام نویسنده خارجی، آثاری را که آنها ترجمه کردهاند، گرفت و خواند.
- آشنایی با آثار خوب جهان، مطمئناً سطح داستاننویسی را بالا برده، سطح توقع خوانندگان را هم ارتقا داده و خوانندگان جدی، بدون اطمینان کامل نمیروند هر اثری را بخوانند. همین دقت در انتخاب و وسواس مهم است.
- باید رابطه چندسویهای بین ادبیات و نهادها و مخاطب قائل شویم و همه مسائل را در یک کل ببینیم، نه جزء به جزء.
اگر توقعاتمان از رمان و داستان واقعبینانه و معقول باشد، آنوقت سطح انتظاراتمان مشخص میشود و با آمدن یک مقام مسئول، همه در پی چراهای آن نمیگردیم و نمیخواهیم از این قضیه اگر و امایی در بیاوریم.
دهقان در لابهلای سخنانش، بارها از تعامل دولت با نویسندگان و مترجمان گفته و سعی دارد این کمبود را به گونهای گوشزد کند.
به نظر میرسد متولیان فرهنگی کشور در سالهای مختلف، نتوانستهاند به نحو بایسته و شایسته به امر ترجمه در کشور اهتمام ورزند. بدون شک، نیاز به کمک دولت در این حوزه امری اجتنابناپذیر بوده و جای خالی اقدامات تأثیرگذار در آن به خوبی حس میشود.
به طور کلی، مترجمی زبان به شکل خصوصی و غیردولتی، با توجه به صرف هزینهها، یکنواختی کار و نبود انگیزه مالی، سرنوشت خوبی نخواهد داشت. در مقابل اگر متولیان دولت، با نگاه عمیق و ریشهای به ترجمه بنگرند، بیشک میتوان افقهای روشنی در این زمینه متصور بود.
نه از آن حیث که دولتیبودن صرف، میتواند تأثیر شگفتی بر این امر داشته باشد، بلکه باید اذعان کرد، وظیفه مترجم تنها ترجمه است و نه چیز دیگر.
وقتی مترجم همزمان بخواهد به هزینههای زندگی و سر و کلهزدن با نویسنده و ناشر و... فکر کند و دست آخر با شمارگان محدود یک اثر قابل تأمل مواجه شود، بنابراین نمیتوان امیدی به ادامه کار او داشت.
نهایتا چندشغله بودن یا روی آوردن به ترجمه آثار سخیف و عامهپسند، نتیجه چنین کمتوجهی خواهد شد.
در زمینه ترجمه آثار فارسی به سایر زبانها هم، به هیچوجه شاهد اقدام چشمگیری نبودهایم.
برنامه مشخص و قابل اعتنایی برای مترجمان غیرایرانی وجود ندارد، حمایت خاصی از لحاظ مالی و معنوی از این قبیل مترجمان نمیشود. بگذریم از نگاههای اغلب یکبعدی و سیاسی که به آثار نویسندگان داخلی میشود.
بیشک شناساندن فرهنگ، تاریخ و ادبیات ما به سایر ملل، ممکن نمیشود مگر به مدد ترجمه آثار فارسی. و ترجمه نیز میسر نیست مگر به لطف نگاه کارشناسی و درست به ادبیات؛ نگاهی که با شناخت دقیق، پس از فراهم کردن زمینهها، آثار شایسته را در اختیار مترجمان قرار دهد و در مقابل به حمایت از آنان بپردازد.