خوشبختانه مدیران شهری ما نیز مدتهاست که این مهم را دریافتهاند، اما نباید انتظار داشت تمام مشکلات ما، که بهخاطر اندیشه تمرکزگرایانه در سطوح مدیریتی ایجاد شده است به این دلیل که تنها در عرصه برنامهریزی و تصمیمگیری مدیریت شهری، راه به تمرکززدایی برده است.
با وجود این مسائل همین که اولین گام، که سختترین گام است و انگشتهای اتهام خردهگیرانه به سویش دراز میشوند، برداشته شود، قابلتقدیر است. همت مردم باید در راستای کمک به استوارکردن این گامها باشد. مدیریت شهری هرچند که نهادی قدرتمند و تأثیرگذار است اما بدون حمایت مردم همچون کودکی است که مشتاقانه میل به دویدن دارد، ولی در زمین خوردنش دست مشوق و یاریگری وجود ندارد.
نگاه ارگانیستی به پدیده شهر و شهروندی و ارتباط و پیوند مستقیم بین نهادهای اجرایی و مردم بهصورتی که این نهادها بخشی جداگانه و مسلط بر شهروندان تلقی نشود، تنها رویکردی است که میتوان با اتکا به آن امیدوار بود که بتوانیم بر معضلات و مشکلات شهری فائق آییم.
شهردار تهران هم بارها اذعان داشته که مایل است شهر را با مشارکت مردمی اداره کند. یکی از دغدغههای ایشان که بر آن تأکید دارد نیز تبدیل شهرداری به یک نهاد اجتماعی است؛ یعنی اینکه مردم احساس نکنند با دستگاهی عریض و طویل روبهرو هستند که تنها بخشنامه و دستور برای مردم صادر میکند، بدون اینکه به نیازهای واقعی آنها توجه کند. شهروندان باید بدانند که شهرداری تنها نهادی است که در جهت منافع آنها و به کمک خودشان قصد بهبود شرایط مادی و معنوی در شهر را دارد و این مهم در راستای تمرکززدایی از شهرداری ممکن است.
طرح های یکیکم، بافتهای فرسوده، طرح محلهمحوری، شوراهای شهر، شورایاریها، 137، 1888 و شهریاران جوان همه در جهت تمرکززدایی و دورشدن از تجویزهای کلی و انتزاعی برای مشکلات شهر و شهروندان و رفتن به سوی شهری آباد و سرشار از نشاط و تفاهمی است که ما را به این باور میرساند که میتوانیم با مشارکت و همدلی با شهرداری، بهشت را به خیابانهای خود بیاوریم و بگوییم ما همه در مدیریت کارآمد شهرداری سهیم هستیم.