شهر( آتن ) دراز دست و فزونجوی و برگستر، از یک سوی تا به دریا فرود آمده است و از دیگر سوی، تا به چگاد تپههای سرافراخته فرا رفته است. این شهر، وارونه دیگر پایتختها و شهرهای بزرگ جهان، شهری فرازجوی و بلندی گرای فرا چشم نیامد. بیش، درپهنا، گسترده بود تا در فرازا. راستی را نیز جز چند آسمانخراش نه چندان بلند، نشانی از ساختمانهای برج واره و برز در آن دیده نمیشد. راهی خرم و پیچاپیچ شهر را بر کرانه دریا، دور میزد. میاندیشیدم که خودرو راندن در این راه، در میانه خرمیهای خاک و بیتابیهای آب بس دلاویز و خوشایند میتوانست بود.
فرو نشستیم و گذرنامه در دست، هواپیما را به سوی راهروی که بدان پیوسته بود در نوشتیم. در آغاز راهرو، دوشیزهای یونانی چشم به راه و لوحه در دست ایستاده بود بر آن لوحه، نام من و دیگر مهمانان همایش نوشته شده بود یک به یک، در کنار آن دوشیزه، به رده ایستادیم. آنگاه که همگنان فراز آمدند، به راهنمونی وی، به سوی بخش مهمانان ویژه رهسپار شدیم رایزن و کاردار سفارتخانه ما در آتن، در آن بخش، به پیشبازمان آمدند.
کاردار،گرم و مهرآمیز، مرا خوشآمد گفت و افزود که دیری دیدار با مرا میجسته است و میخواهد درباره کتابی که گرم نوشتن آن است با من رای بزند و گفتوگوی کند و شادمان است که این دیدار بدان سان، در آن زمان، دست داده است. از آن پس، دوشیزه آنتیگونی زرناچی، سرپژوهشگر در انجمن یونان و روم باستان که همدوش و همراه با رایزن فرهنگی ما همایش را به شایستگی سامان داده بودند به دیدارمان آمد و ما را خوشامد گفت.
آنگاه بانو اکاترینی چیچیکوشتا، سرپرست همپیوست(Commission) ملی یونان، وابسته به یونسکو که از هموندان و تلاشگران در برگزاری همایش بود، به نزد ما آمد و در گفتاری کوتاه، آرزو برد که ما در یونان شاد کام و فرخروز باشیم و همایشهایی از این گونه ایران و یونان را که دو سرزمین کهن و فرهنگیاند و در پهنه تاریخ پیوندهایی دیرین و دیرباز با یکدیگر داشتهاند، بیش از پیش با هم پیوند و آشنایی بدهد.
در پی این دیدار و آشنایی آغازین، همراه با رایزن فرهنگیمان که پیش از همگنان به پیشبازمان آمده بود، به سوی مهمانسرایی که هتل المپیک نام دارد و از بهترین مهمانسراهای آتن است رهسپار شدیم. رایزن مردی است فروتن و آرام و آهسته خوی با توان ساماندهی و کار چرخانی بالا که در سایه تلاش و پیگیری بسیار و پایداری در کار، نهادهای فرهنگی یونان را واداشته است که همایشی چنان را بر پای بدارند و بیشینه هزینههای آن را بپذیرند و بپردازند.
ایران امروز به گردانندگانی چون او، کامگار در کار، نیک نیازمند است؛ به چارهاندیشانی چربدست در کار باریک و نغز گردانندگی و مدیریت که بتوانند از تنگناها پیروزمند بیرون آیند، از دشواریها نهراسند و بکوشند که آنها را به آسانیها دیگرگون سازند مردان و زنانی فراخ نگر و چارهگر که همواره در اندیشه گرهگشایی باشند نه سودازده گره افکنی.