و تامین امنیت، تحکیم نظم، اجرای قانون و بسط عدالت از جمله ارکان ثبات و سلامت نظام اجتماعی و سیاسی به شمار میرود؛ از این منظر مجموع تلاشهای بشری را میتوان به دو بخش پاسداری از «داشتهها» و تامین و تحقق «خواستهها» بهعنوان مهمترین عوامل مشترک در سراسر جوامع انسانی و در همه ابعاد حاکمیتی قلمداد نمود که از این حیث ارتباط و تعامل میان حاکمیت و مردم دارای ابعاد متنوع، پیچیده توأم با ظرایفی میگردد که مستلزم درک واقعگرایانه هر دو قشر از یکدیگر است.
بنده بهعنوان یک خدمتگزار نظام جمهوری اسلامی که سابقه خدمت در نیروی انتظامی را دارم، پیوسته این اعتقاد را داشتم که مشخصا نهاد نیروی انتظامی، شاخصترین چهره حاکمیتی در بستر جامعه است؛ از اینرو، نیروی انتظامی میبایست با درک صحیح تغییرات اجتماعی، بهعنوان یک پارامتر تغییردهنده الگوهای زیستاجتماعی جامعه، وظایف خود را مشخص کرده و با همسانکردن درک خود با جامعه ذیل ارزشگرایی و کارآمدی، کالای امنیت را تولید و مهمترین مطالبه اجتماعی جامعه را پاسخگو باشد ؛
از این منظر، اگر درک جامعه از امنیت تغییر کند اما نهادهای تامینکننده آن، بدون توجه به این تغییرات سعی در برقراری امنیت داشته باشند، بعید است جامعه احساس امنیت نماید. بر این اساس، باید همراستا با تغییراتی که در جامعه به وقوع میپیوندد و همزمان با تغییرات در نیازها و نوع مطالبات مردم و در چارچوب راهبرد «خدمت صادقانه»، «اقتدار توأم با مصلحت و حکمت» و «رحمت توأم با قدرت» مقوله امنیت نیز در دستگاههایی نظیر نیروی انتظامی تغییر نماید.
از سوی دیگر، ما با مسئله تغییرات اجتماعی در جامعه مواجه هستیم که میتواند بار شکافهای اجتماعی را افزایش دهد. نخستین نکتهای که باید دستگاهی نظیر نیروی انتظامی به آن توجه داشته باشد، این است که تغییر و دگرگونی، هسته محوری یک جامعه پویا و زنده است؛
اما در روند تغییرات اجتماعی ممکن است آسیبها و چالشهای فراوانی برای جامعه بهوجود آید که نظم و تعادل آن را بر هم زند؛ مدیریت جامعه باید با شناخت واقعگرایانه از محیط اجتماعی خود، آسیبها را کاهش داده و آنها را به فرصت تبدیل نماید؛ بنابراین درک چگونگی تغییرات اجتماعی در جامعه، مهمترین گام در آسیبزدایی از جامعه، خلق کارآمدی خردمندانه، بسط احساس امنیت و تحقق پارامتر مهمی به نام پیشگیری از جرم در جامعه است.
نکته حائز اهمیت دیگر در این بحث این است که محیط اجتماعی در هر جامعهای، واجد شکافهای فعال یا غیرفعال اجتماعی است؛ اما، آنچه شکافهای اجتماعی را تبدیل به امری بحرانزا میکند، مسئله تعارض و عدموفاقی است که حول این شکافها بهوجود میآید و میتواند به ستیز اجتماعی گسترده بدل شود؛ اساسا شکافهای اجتماعی منابع بالقوه آشوب و در نهایت منبع مهمی از تعارض و ستیز سیاسی قلمداد میشوند؛
بدلشدن کشمکشها و ستیزهای اجتماعی به ستیزهای سیاسی، قطعا پیامدهای جبرانناپذیری برای نظام سیاسی و ثبات و سلامت آن در پی خواهد داشت و بستری مهیا و آماده برای سوءاستفادهکنندگان دشمنان انقلاب و نظام پدید خواهد آورد. چنانکه مقام معظم رهبری در این خصوص میفرمایند:«یکی از مهمترین یا شاید بتوانیم بگوییم مهمترین کاری که دشمن میکند، دو قلم کار است: یک قلم جداکردن مردم از نظام، یک قلم جداکردن مردم از بینات دین و اصول دین و واضحات احکام اسلامی و شریعت اسلامی است؛
درست هم فهمیدهاند؛ چون پشتوانه نظام، مردمند. میدانند که اگر مردم را از نظام جدا کردند، نظام بیپشتوانه خواهد شد؛ دشمن میخواهد این حالت اعتماد مردم به مسئولین نظام را سست کند تا مردم احساس کنند، نمیشود به دولتشان اعتماد کنند؛ این خطاست. این یک قلم کار دشمن است که این را باید فهمید. نباید با دشمن همصدا شد، نباید جدول دشمن را پر کرد، پازل دشمن را تکمیل کرد، صدای دشمن را در داخل بازتاب داد؛ اینها را باید مراقبت کرد.»
از نگاهی دیگر، همبستگی، انسجام ملی و عمومی و نیز آرامش گسترده، حاصل وجود نظام فکری مسلط در جامعه است؛ هر قدر نیروی انتظامی بتواند با این نظام و فرایند درک تغییرات اجتماعی مرتبط شود، با آن احساس همراستایی و همدلی نماید و خود را متعلق به آن بداند، اعتماد عمومی را بیشتر بهخود جلب خواهد کرد. نیروی انتظامی باید در این راستا، به وضعیتی خاص برسد؛ یعنی ضمن حفظ استقلال، فاصله بسیار کمی با مردم داشته باشد.
لازمه تحقق این امر مهم آن است که از یک طرف نهادهای فرهنگی- حاکمیتی، نگرش مردم را راجع به نیروی انتظامی تصحیح کنند و از طرف دیگر این نیرو با تقویت بسترهای مشارکت اجتماعی و نظارت همگانی ذیل ارزشگرایی و کارآمدی زمینههای انطباق فیمابین مطالبات اجتماعی مردم و اقتضائات حاکمیتی را فراهم آورد؛
بهگونهای که مقام معظم رهبری میفرمایند:«هرگونه پیشرفت نیروی انتظامی، در زندگی مردم و روحیه آنان تاثیرگذارتر خواهد بود؛ زیرا مقابله با ناامنی و حفظ حرمت جان و مال، از مسائل واقعی زندگی آنان است... نیروی انتظامی باید با بهرهگیری از سرمایه اعتماد مردم و با توجه به ظرفیت، استعداد و انتظاری که از آن وجود دارد، سرعت و شتاب تلاش خود را بیش از پیش افزایش دهد.»
در پایان لازم به ذکر است که همگان باید خود را وامدار تلاش مخلصانه، حضور ایثارگرانه حماسهآفرینان بصیر و باایمان ناجا بدانند که با خدمت صادقانه و جهاد مخلصانه خویش استقامت و ایمان را پیوند میزنند و همچون همیشه به کار الهی پاسداری از ارزشهای اسلام و انقلاب مشغول هستند؛
ضمن تاسی به شهدای گرانقدر نیروی انتظامی، انقلاب و دفاع مقدس از خداوند قادر متعال میخواهم سلامتی و توفیق خادمان نیروی انتظامی را روز افزون فرماید، تا در سایه امنیت، بتوانیم تحققساز حیات طیبه، اهداف دهه چهارم انقلاب اسلامی مبتنی بر پیشرفت و عدالت و مطالبات مقام معظم رهبری باشیم. وما توفیقی إلا بالله علیه توکلت و إلیه انیب.