شب قبل درست دو ساعت روی حل این تمرینها وقت گذاشتهای. درست دو ساعت! حتی وقتی همه داشتند سریال موردعلاقهات را از تلویزیون نگاه میکردند، تو به روی خودت نیاوردی و روی حل تمرینها تمرکز کردی. هوا هم خیلی خوب بود و بدت نمیآمد کمی دوچرخه سواری کنی، اما با خودت قرار گذاشته بودی که تمرینهای ریاضی را حل کنی. دلت میخواست سر کلاس تو هم حرفی برای گفتن داشته باشی. اما امروز صبح تا یکی از همکلاسیها چشمش افتاد به دفتر تمیز و مرتب و تمرینهای بادقت حل شدهات، گفت: زنگ تفریح دفتر ریاضیات را لازم دارم. دیشب اصلاً حوصله تمرین نداشتم...! کپی از روی تکالیف تو؟
این عادلانه نیست، مگر نه؟ مزد زحمات تو نصیب کسی میشود که اصلاً زحمت نکشیده.
برای این که بتوانی از زیر بار این بیعدالتی با آرامش شانه خالی کنی، چند راهکار ساده پیش رو داری:
1- به او بگو: «خب میدونی چیه...» بعد نفس عمیقی بکش و با اعتماد به نفس ادامه بده: «نه! نمیدم!»
2- بعد از اینکار به او پیشنهاد بده: «حاضرم زنگ تفریح در حل تمرینها کمکت کنم.» اگر او قبول نکرد و بازهم خواستهاش را تکرار کرد، همچنان باید با پاسخ منفی تو روبهرو شود.
3-ممکن است او از اینکه چنین حرفی از تو شنیده است...
الف- عصبانی و ناامید شود. (چون چیزی را که میخواسته از او دریغ کردهای.)
ب- بترسد. (از اینکه سر کلاس حرفی برای گفتن نداشته باشد و معلم متوجه اهمال او در برابر سختکوشی دیگران بشود.)
ج- خجالت بکشد. (چون میداند حق با او نیست و تنبلی کرده است.)
هر کدام از این سه حالت ممکن است او را ناراحت و از تو دلگیر کند. اجازه بده او با همه این احساسات مواجه شود. در مقابلش مهربان و آرام اما قوی باش. اگر او همچنان برخواستهاش پافشاری کرد، به آرامی بگو: «قصد ندارم بر سر این موضوع ساده با تو جر و بحث کنم. باید بروم.»
اگر در او احساسات دوستانهای نسبت به تو وجود داشته باشد، در روزهای آینده رفتارش بهتر خواهد شد و دیگر هیچوقت چنین خواستهای از تو نخواهد داشت.