سهشنبه شبها، تلویزیون قرق یک سریال استرالیایی است. پرستاران با نام اصلی «all saints»، حدود سه سال است که تقریبا به طور مرتب روی آنتن شبکه 1 میرود و با بیشتر از 120 قسمتی که تا به حال پخش شده، یکی از طولانیترین سریالهای خارجی است که تا به حال دیدهایم.
جالب است که این سریال در خود استرالیا هم سهشنبه شبها پخش میشود. هشت سال است کانال هفت تلویزیون استرالیا، میزبان «all saints» است و تا به حال حدود چهارصد قسمت از آن را استرالیاییها دیدهاند. ماجراهای سریال در بخش 17 بیمارستان دولتی «all saints» در غرب سیدنی اتفاق میافتد.
بیمارستانی که اصلا وجود خارجی ندارد. ولی لوکیشنهای این سریال در بیمارستانهای کنکورد و هورنس (مهمترین بیمارستان سیدنی) قرار دارد. همه کارة این سریال جان هولمز است که دو کارگردان و یک گروه بزرگ نویسنده، او را در ساخت این سریال همراهی میکنند.
فعلا هم 9 سری از این مجموعه را ساختهاند.البته ما پس از سه سال پخش این سریال در تلویزیون خودمان، تازه به سری چهارم این مجموعه رسیدهایم که محصول سال 2001 است.
البته سازندههای سریال برای اینکه حسابی تنوع ایجاد کنند در سری جدید که از سال2005 پخش شده، یک خانهتکانی اساسی به پرستاران دادهاند و کلی بازیگر را عوض کردهاند و لوکیشن بخش17 را هم به هم زدهاند.
از بین بازیگرهایی که داریم الان میبینیم فقط «وان» باقی مانده است! فکرش را بکنید، اسم بخش17 بدون تری و میچ و براون را باز هم میشود گذاشت پرستاران؟ به بهانه سه ساله شدن پخش پرستاران نگاهی انداختهایم به شخصیتهای این سریال و دوبلورهای آنها.
تری سالیوان-جورجی پارکر: سرپرست
ار بخش 17 بیمارستان، توی کارش بسیار جدی است اما برای همکاران و دوستانش کلی رفیق پایه است. او به دلیل مشکلات خانوادگی مدتی رفت تو صومعه و تارک دنیا شد. شخصیت تری از اولین فصل سریال، در ماجراها حضور پررنگی داشت.
حدود هشت سال قبل از اجرای نقش تری در سریال «پرستاران»، نقش پرستاری را به اسم لوسی گاردنر در سریال
«A Country Practice» که باز هم تولید و پخش کانال هفت تلویزیون استرالیا است، بازی کرد و با آن نقش مشهور شد.
وقتی از او پرسیدند که چرا دوباره نقش یک پرستار را توی سریال دیگری پذیرفته، جواب داد: «بازیگران بزرگی هستند که برای بار سوم یا چهارم نقش وکیل یا یک افسر پلیس را اجرا میکنند... تازه، تری از نظر درجة پرستاری، مقامش از لوسی سریال قبلی بالاتر است، یعنی ترفیع گرفته ام!»
جورجی پارکر سال1964 در سیدنی متولد شد و همان جا هم بزرگ شد. از چهار سالگی باله کار کرده و بازیگری را از اجراهای صحنهای شروع کرده است. تری سالیوان، آخرین نقشی است که در تلویزیون اجرا کرد و به خاطرش جایزههای «لوجی» (جایزة تلویزیونی معتبر استرالیا، معادل جایزه «امی» در آمریکا) بسیاری گرفت.
از سال2005 در فصلهای جدید سریال «پرستاران» بازی نمیکند. پارکر سال1994 با استیو ورلند نویسنده ازدواج کرد و دختری به اسم هالی دارد.
نگین کیان فر: صدایش انگ چهرههایی است شبیه به تری؛ صورتهای استخوانی و کشیده. برای همین، صدایش روی چهرة اِما تورمن در نسخة دوبله «پالپ فیکشن» و «بیل رو بکش2» خوب مینشیند و با آن جفتوجور میشود. صدایش تا اندازهای یادآور صدای مرحوم ژاله کاظمی است. نگین کیان فر سینما خوانده و ضمنا به صورت حرفهای نقاشی میکند.
میچ استیونس-اریک تامسون: پزشک عمومی دوست داشتنی بخش17، انگار مهرة مار دارد. اصولا چهرهاش طوری است که نمیتوان شخصیتاش را دوست نداشت! تا ته و توی یک مریضی را در نیاورد، ولکن معامله نیست. نقش میچ از قسمت چهل و پنجم سریال تا الان حضور دائمی دارد.
او بازیگری اسکاتلندی است که در نیوزیلند بزرگ شده و لیسانس هنرهای نمایشیاش را در دانشگاه همان جا گرفته است. تا قبل از نقش دکتر میچ، اجراهای نمایشی و تلویزیونی زیادی داشته است.
جالب است که پدر اریک تامسون واقعا پزشک بوده و مادرش پرستار! در اینباره گفته: «من توی بیمارستان بزرگ شدم.
وقتی به پدر و مادرم گفتم که ماجراهای این سریال در بخش17 میگذرد، با پوزخند جواب دادند که بخش17 آنها یک آسایشگاه روانی بوده است!»بینندههای استرالیایی از طرفداران پروپا قرص دکتر میچ هستند و پیگیر رابطة پر پیچ و خم او با سرپرستار تری.
مثلث عاشقانة میچ با تری و رز از پررنگترین و پرطرفدارترین داستانکهای سریال بوده و مقالههای زرد زیادی (از نوع استرالیایی) دربارة آنها توی مطبوعات استرالیا چاپ شده است. یکی از آن مقالههای زرد، تیترش این بود: «مقدسان یا گناهکاران؟!» کف کردید؟
جلال مقامی: صدا و چهرة جلال مقامی را کسی نیست که نشناسد. صدایش روی چهرة بازیگران بلوند، آرام و البته آسیبپذیر خیلی جواب میدهد؛ چه موقعی که در فیلمهای کلاسیک به جای وارن بیتی (مثل دوبلة «بانی و کلاید» و «شکوه علفزار») و رابرت ردفورد (مثل «پابرهنه در پارک») حرف میزند یا الان که به جای رابین ویلیامز (مثلا در «انجمن شاعران مرده») میگوید یا حتی به جای ران کریون در سریال «لبه تاریکی».
لوک فورلانو-مارتین لاینس: جراح بخش17 است که تیپ فوق خفنی دارد و به همهجور آدمی شبیه است الا دکتر جراح، اما به این کاره بودنش خیلی مینازد! شغل دومش خواندن در رستورانهای سنتی استرالیا است!
او از یک خانوادة فقیر است که با استعدادش به اینجا رسیده . خیلی قانونمند رفتار میکند و برای همین گاهی روی اعصاب است.
زندگی واقعی او بیشباهت به کاراکتر دکتر فورلانو نیست. او از پانزده سالگی درس و مشق و زندگی را رها کرده و به اتفاق دوستانش راه افتاده ولگردی دور استرالیا! بعد از برگشت هم یک کارگاه بازیگری کمدی توجهاش را جلب کرده و شده کمدین.
دربارة کلاسهای تئاتر مدرسهاش حرف جالبی زده: «تئاتر را به عنوان رشتة تحصیلیام توی مدرسه انتخاب کردم. چون تنها رشتهای بود که لازم نبود چیزی یادداشت کنی!» به گفتة خود لاینس، او اصراری نداشته که نقش فورلانو را خیلی مثبت نشان بدهد، چون فورلانو تا اندازهای جاهطلب است.
عباس نباتی: یکی از دوبلورها و مدیران دوبلاژ پیشکسوت تلویزیون. توی کارتون «ایکییو سان» به جای ژنرال حرف میزد. او سرپرستی دوبلة کارتونهای زیادی مثل «گربه سگ» و «اسپیدو فانتازیو» را برعهده داشته است.
براون کرگ-لیبی تنر: پرستار خوشحال بخش. مادامی که توی داستان و روی صفحة تلویزیون هست، انرژی مثبت عجیبی ایجاد میکند! نقطه ضعفش شرطبندی بود، ولی آنقدر باخت که بیخیالش شد.
براون هم از قسمتهای اول سریال، حضور دائمی دارد. او قبلا مأمور آمبولانس قسمت اورژانس بود و حالا مدتی است توی بخش17 کار میکند.
در ملبورن بزرگ شده و از کلاس یازدهم به اجبار معلم تئاتر مدرسهشان کار بازیگری کرده. گویا معلماش اعتقاد داشته که تنر توی این راه موفق میشود! سریال محبوب دیگری با عنوان «Firef iles» از سال2004 در تلویزیون استرالیا با بازی لیبی تنر، پخش میشود.
لیبی همسر برایان ورندز (بازیگر نقش بن) است. آنها با دختر یکی یکدانهشان ادی ون ورندز، توی ایالت ویکتوریای استرالیا زندگی میکنند.
کتایون اعظمی: از دوبلورهای جوان و تازه نفس. فوق لیسانس ادبیات نمایشی است و به جز نقش پرستار براون، در سریال «عامل ناشناخته» هم حرف میزند. او اخیرا نقش همسر شان پن را در فیلم «21 گرم» گفته.
بن مالکوم-برایان ورندز: بن جزو گروه امدادهای فوری پزشکی است و مسؤول آمبولانس بخش. همکارانش طی ماجرا چند باری تغییر کردهاند. بن از یک خانوادة مرفه و بااصالت است. برای همین از بقیة شخصیتها متعادلتر است و مشکلات کمتری دارد.
همسری داشت به اسم استفانی که جزو پرستاران بخش بود و بعد از چند قسمت تصادف کرد و مرد. بن حالا چشمش پرستار براون را گرفته است. ببینیم چه میشود.
از بازیگران تئاتر و تلویزیون استرالیا است. دوباره یادآوری کنیم که ورندز واقعا همسر لیبی تنر است و دختری هم دارند.
وحید منوچهری: پسر حمید منوچهری، دوبلور و بازیگر سینما و تلویزیون. به جز نقش بن، در سریالهای زیادی مثل «افسانه عقابهای مبارز»، در نقش گواجینگ و در «هشدار برای کبرا11» به جای تام حرف زده است.
وان رایان-جودیت مک گراث: دلسوز است و محکم، مثلا توانست بر بیماری پوستیاش غلبه کند. حواساش به همه جا هست و با تکههای مشتیاش همه را به فیض میرساند.
مقابل مریضهای هراسان، خیلی آرام و خونسرد رفتار میکند و با آنها همهجوره راه میآید.
مثل نقشاش در سریال «پرستاران» (پرستار پیشکسوت و باتجربة بیمارستان) از اولین بازیگران این سریال و پایهثابتترین آنها است.
از هفت سالگی کلاس تئاتر رفته و بعدها تمرین گویندگی کرده است و حدود بیست سالگی، مدتی گویندة رادیو بیبیسی بوده. جالب است که در سریال تلویزیونی A Country Practice باز هم با جورجی پارکر همبازی بود.
دربارة نقشاش در سریال «پرستاران» میگوید: «خیلی از دوستان صمیمیام تصمیم گرفتند که پرستار بشوند. برای همین، اخلاق آنها (پرستارها) را کاملا میشناسم.»
ناهید شعشعانی: او جای مادر هاچ حرف میزد. بعد از امیرهوشنگ زند که اولین مدیر دوبلاژ «پرستاران» بود، او سرپرستی دوبلة این سریال را به عهده گرفت. شعشعانی، مدیر دوبلاژ سریال «افسانه عقابهای مبارز» هم بود .
کانر کاستلو-جرمی کامستون( مهرداد ارمغان ): پرستار بامزهای که الان به لندن رفته است، با جرارد همخانه بود و شلختگیاش پدر جرارد را درآورد.
جرارد-بن تَری:او همزمان با پرستاری درس هم میخواند. برای همین، بعضی موقعها با اشتباههای سهویاش بقیه را شاکی میکرد. او به کایلی علاقه دارد و فعلا خبری ازش توی سریال نیست.
افشین زینوری: مجری سابق برنامة کودک و نوجوان شبکه دو و مجری فعلی مسابقه «گوی و میدان» شبکه سه. جای مت دیمون، عالی حرف میزند. کافی است نسخههای دوبله «ویل هانتینگ خوب» و «باران ساز» را دیده باشید، خودتان میفهمید!
کایلی پریس-لینگ سو تنگ: رزیدنت آسیایی که عاشق یاد گرفتن نکات جدید پزشکی است. برای همین، میچ همیشه از او حمایت میکند. بیماران نژادپرست و ضدزنها با او مشکل دارند!
رزیتا یاراحمدی: گویندة نقش سالی در کارتون «جودی آبوت» یادتان مانده؟ او به جای ممول هم حرف میزد. دختر محمد یاراحمدی دوبلور است.
اسکات- کنراد کُلبی: همکار تازة بن در آمبولانس اورژانس، در بعضی از صحنههای مصدومیت، خیلی درگیری ذهنی پیدا میکند.
بهروز علی محمدی: پسر مهدی علیمحمدی، دوبلور و گویندة قدیمی رادیو. بهروز هم سن و سال ما است و توی سریال «افسانه عقابهای مبارز» نقش یانگ کانگ را میگفت.
نلسون-پل تاسن: پرستار قانونمندی است که در کار دکترها دخالت میکند و دائم وسط حرفشان میپرد.
کامبیز شکوفنده: برادر زهره شکوفنده، دوبلور جودی آبوت و پزشک دهکده. محمدرضا مؤمنی هم قبل از کامبیز شکوفنده، نقش نلسون را گفته است. مؤمنی توی سریال «کمیسر شهر» نقش کلوزو را میگفت. او در فیلم «تیک» بازی کرده.
پائولا-جنی بیرد: پرستار صبور و تنها، او به تنهایی خرج مادر و تنها پسرش مکس را میدهد.
شیلا آژیر: او دختر ناهید شعشعانی و مرحوم مهدی آژیر است. توی ویژهنامة کارتونها هم نوشتیم که اسم شیلا از کجا آمده! خواندید؟
امیر زند تا زمانی که مدیریت دوبلاژ «پرستاران» را انجام میداد، خودش این نقش را میگفت.
او مدیر دوبلاژ «پالپ فیکشن» است و توی فیلم به جای کوئنتین تارانتینو (جیمی) هم حرف میزند.
در فیلم «من سام هستم» نقش شانپن را بینظیر دوبله کرد. اما بعدها گویندة نقش کانر، مهرداد ارمغان شد. او در سریال «مأموران مخفی پلیس» نقش جو (برنی رُکا) را میگوید.
بن و براون واقعا با هم زن و شوهر هستند و یک بچه تپل مپلی هم دارند!
چرا پرستاران را دوست داریم؟
فکر میکنید چه چیزی باعث شده این همه مدت، پایة این سریال و پرستاران و دکترهای دوستداشتنیاش باشیم؟
بخش 17، ایدهآل ماست: در بخش 17همه وجدانِ کاری دارند. زیرآب هم را نمیزنند. همیشه حق با مریض است. همه جا از تمیزی، برق میزند. اینها چیزهایی است که ما دوست داریم در بیمارستانهایمان ببینیم.
یا لااقل برعکساش را نبینیم. یک فضای رؤیایی و ایدهآل. هر چند اگر قرار باشد اینجا هم اینقدر لیلی به لالای بیمار بگذارند، همهمان نصف سال چترمان را روی تخت بیمارستان پهن میکنیم و انگیزهمان برای بهبودی کاهش پیدا میکند!
به هر حال دیدن چیزی که برایمان ایدهآل است، همیشه جذاب بوده مثل مجموعههای ناوارو، پزشک دهکده و قصههای جزیره. پرستاران هم بیمارستان رؤیایی ما را سر و شکل میدهد.
من هم این مرض را دارم:پرستاران، در هر قسمت اطلاعاتی جدید و واقعی از یک بیماری را رو میکند. ما در هر قسمت حداقل با یک مریض که فکر میکند زیاد حالش بد نیست روبهرو میشویم که بعد از چند تا آزمایش، میچ به او میگوید: تا 6 ماه دیگر زندهای!
همراهی با مریضها باعث میشود تا فکر کنیم خودمان اگر فلان بیماری را داشتیم الان چه برخوردی با قضیه میکردیم. اگر پرستاران یک سریال خانوادگی بود، اینقدر نمیگرفت. البته این اطلاعات در قالب داستانهای جذاب و پرکشش، جوری به بیننده داده میشود که اصلا آدم فکر نمیکند کلی چیز آموزشی دارد به خورد او داده میشود.
داستان در داستان:قسمت هفتة پیش پرستاران چی شد؟ امکان ندارد جواب این سؤال را در یک خط بدهید و ماجرایی را جا نینداخته باشید. پرستاران داستانهای موازی زیادی دارد.
یک سری از داستانهایش دنباله دارند که شخصیتهای اصلی درگیر آن هستند، مثل ماجراهای تری و میچ. یک سری در همان قسمت اتفاق میافتد و تمام میشود، مثل بیمارهای اورژانسی، و سری دیگر هم قصههایی است که پیاش در یک قسمت ریخته میشود و در قسمتهای بعد به نتیجه میرسد، مثلا قصة بیماران سرطانی داستانها مدام به هم کات میخورند.
این تعدد داستانها در کنار ریتم تند سریال و فضای پرتنش قصهها، حس تعلیق را در تماشاچی زنده نگه میدارند. اگر هر کدام از داستانهای یک قسمت از پرستاران را به کارگردانان وطنی بدهی، برایت یک نود قسمتی میبندند!
این مثلِ من است:به غیر از بازیگرهای اصلی ، در هر قسمت تعداد زیادی بازیگر در نقش بیمار یا پرستار و دکتر با شخصیتهای متفاوت و دیدگاههای مختلف وارد بخش17 میشوند.
و در همان مدت کوتاه حضورشان، اینقدر خوب پرداخت میشوند که سریع با شخصیت آنها درگیر میشویم. همین باعث میشد تا ما هر چقدر هم خودمان را تافتة جدابافته بدانیم، لااقل با یکی از شخصیتها همذاتپنداری کنیم.
ضمن اینکه شخصیتها در کنار محاسنشان، عیبهایی هم دارند و همین باعث میشود تا آنها قابل لمس باشند و ما آنها را باور کنیم و دوستشان داشته باشیم. برای همین وقتی کانر میرود یا استفان میمیرد، حسابی تو حالمان میخورد.