این سد روی رودخانه بختیاری استان لرستان، 50 کیلومتری بالادست سد دز ساخته میشود. اهداف سد، تولید انرژی برقابی، جلوگیری از ورود رسوبات و افزایش عمر سد و نیروگاه دز و مهار سیل و تأمین ایمنی پاییندست اعلام شده است. در این مقاله، با بررسی سیمای کلی طرح در تارنمای شرکت آب و نیرو، اهداف ساخت سد تحلیل و ارزیابی شده است.
تولید انرژی برقابی نخستین هدف سد بختیاری است. «بالابودن شاخصهای اقتصادی طرح در مقایسه با شاخصهای اقتصادی سایر طرحهای عمرانی از جمله طرحهای برقابی» از ویژگیهای سد بختیاری اعلام شده است. بنابر تاریخچه سدهای کشور، 2 نوع بررسی سامان یافته در وزارت نیرو دیده نشده است:
1) مطالعات نیازسنجی: آیا نیاز حقیقی به تأمین آب یا برق وجود دارد؟ اگر این مطالعه انجام شده بود شاید بسیاری از سدهای حوضه دریای مازندران، ارومیه و... اصلا مطرح هم نمیشدند چه رسد به ساخت. نمونه امروزی آن سدِ منگلِ است که نیازسنجی نشده و با وجود پیامدهای ناسازگار بر جنگلهای هیرکانی ساخت آن را آغازکردهایم؛ برقابی بختیاری نیز نمونه امروزی نیازسنجی نشده دیگری است.با اجرای سیاستهای اصلاح الگوی مصرف و حذف یارانه، پیشبینی میشود سالانه مقادیر زیادی از برق نیروگاههای فعلی مازاد باشد و به نیروگاه جدید نیازی نباشد. به کارگیری درست نیروگاههای موجود نیز ما را از نیروگاه جدید بینیاز میکند. بگذریم که در اقلیم ایران، برقابی گرانترین نوع برق است.
2) مطالعات گزینه یابی: برای تأمین نیاز، کدام گزینهها وجود دارند؟ آیا تغییر کارایی مصرف، برای نمونه افزایش کارایی 40 -30درصدی کنونی آبیاری، تأمین آب با هزینه کمتر نیست؟ آیا نیروگاه گازی، سیکل ترکیبی، بادی، خورشیدی، یا اعمال مدیریت تقاضا و کاهش هدررفت، برق ارزانتر تأمین نمیکند؟ آیا با قنات آبرسانی تهران بهتر و سنجیدهتر انجام نمیشد؟
سدسازی همواره هدف بوده است نه یکی از ابزارهای رسیدن به هدف
براساس همین دیدگاه است که ساخت سد با توسعه اشتباه گرفته شده و هیچ بررسیای درباره سایر گزینهها انجام نشده است. مقایسه قیمت حقیقی هر کیلووات برقابی با نیروگاه سیکل ترکیبی یا گازی باید جلوی ساخت برقابی در کشور را میگرفت اما دهههای متوالی در وزارت نیرو سدسازی هدف بود و برقابی دوست محیط زیست وانمود میشد. نیروگاه گازی از برقابی نهتنها ارزانتر که پاکتر است. نیروگاه بادی و خورشیدی راهکارهایی پاک بهشمار میروند اما توهم سد یعنی توسعه، سبب شد تا گفتههای راستیآزمایینشده و جانبدارانه را باورکنیم. شهرکهای بسیاری در سراسر جهان با نام انرژی صفر (با نیروگاه خورشیدی یا بادی کوچک) ساخته شده است. صرفه جویی و تغییر الگوی مصرف برق یا تولید نگاوات از همه راهکارها ارزانتر و پاکتر است. سدسازی، در اقلیم گرم و خشک ما که دریاچهسازی به هدررفت مقادیر زیاد آب محدود کشور میانجامد، توهم پرآبی را دامن زد و مصرف آب و برق را از ضوابط جهانی بسیار بالاتر برد.
سد بختیاری بدون نیازسنجی و گزینهیابی به مرحله توجیهی رسید بنابراین نمیتوان گفت که شاخصهای اقتصادی آن بالاتر است چون باید با دیگر گزینههای تولید برق مقایسه میشد که نشده است. مطالعات مرحله اول سد را مشاور دولتی در1379 به پایان رساند. این مطالعات بنابر موازین دانش جامع نگر میباید 3گروه مطالعه تحلیلی ارائه میکرد:
1) مطالعات تحلیل اجتماعی: بررسی اینکه «گروههای اجتماعی بومی و مولد حوضه آبخیز یعنی کشاورزان، عشایر، ماهیگیران و صنعتگران در درازمدت چه طرفی از این طرح خواهند بست؟ آیا حقابه، زمین کشاورزی، باغ و مرتعشان را از دست نمیدهند؟ ناگزیر از مهاجرت اجباری نخواهند شد؟» در پرونده سد بختیاری آمده است: «عدم نیاز به جابهجایی ساکنین در محدوده مخزن با توجه به صعب العبور بودن منطقه. با احداث و آبگیری این سد اراضی کشاورزی زیادی غرقاب نخواهد شد و هیچ روستای دائمی زیر آب نخواهدرفت». پژوهشها، مشکلات زیاد جوامع بومی آبخیزها پس از سدسازی را نشان دادهاند که البته در پرونده سدها به آنها اشاره نشده است. تخلیه اجباری 13روستای دهستان لفور برای آبگیری سد نیازسنجی نشده البرز را پارسال شاهدبودیم. در صدها جلد گزارش نوشته شده برای 40 سد حوضه آبریز ارومیه به ندرت با یک تحلیل اجتماعی واقعی درباره زندگی و معیشت 6 میلیون انسان وابسته به این دریاچه برخورد میکنیم. سدسازی در بالادست، بزرگترین دریاچه آب شیرین جهان یعنی آرال را خشکاند. پیداشدن 17گونه سم در شیر مادران یا وضعیت سرطانی و پیش سرطانی درمیان نیمی از بومیان آرال (قوم قاراپاپاکیا) اهمیت تحلیل اجتماعی سدها در تصمیمگیری را نشان میدهد. بگذریم که در سکوت سازمانهای مسئول، مراتع و جنگلهایی که در مخزن سدها زیر آب میروند (160کیلومترمربع در کرخه، 70کیلومترمربع در سیمره...) از نگاه سدسازان نه ثروت ملی به شمار میروند، نه اراضی مشاع کشاورزان و نه مسیر کوچ و چراگاه عشایر حوضه آبخیز! این جوامع مولد در نگاه سدسازان افراد مهمی به شمار نمیروند که کار سدسازی به خاطر آنها با درنگ روبهرو شود.
2) مطالعات تحلیل زیستمحیطی: سدسازی بر حوضه آبخیز چگونه اثری خواهدداشت؟ آیا پیکره آبی پایین دست را نابود نخواهدکرد؟ بر زیستگاه و زندگی جوامع جانوری و گیاهی چه اثری خواهدداشت؟ بنابر قانوناثرپروانهای، چه به روز انسان حوضه آبخیز خواهدآمد؟ جاندار و بیجان بیرحمانه به هم وابستهایم؛ حتی اگر این پیوند ناگسستنی را نبینیم. همانند آرال، تنها عامل خشکیدن ارومیه، گاوخونی، بختگان، شادگان و... نیز سدسازی است حتی اگر وزارت نیرو سهم سدسازی را تنها6درصد اعلام کند.
3) مطالعات تحلیل اقتصادی:
آیا فایده حقیقی سد بیش از هزینه حقیقی آن است؟ آیا سد راهکاری اقتصادی است؟ آیا تأمین مالی برای سد تخصیص مؤثر است و منابع محدود را به گونهای کارآمد و مؤثر تخصیص دادهایم؟ آیا هزینهگذاری برای ساخت سد هزینه مؤثر است یا راهکار کم هزینهتری هم هست؟ سرانجام آیا نسبت فایده به هزینه اجتماعی- زیستمحیطی حقیقی سد است که باید ساخت آن را توصیه کند یا...؟ آیا منافع ملی باید بر تصمیمگیری حاکم باشد یا منافع شرکتی؟ مطالعات تحلیلی/ توجیهی سدها در مرحله یک به پایان میرسد. تحلیلی جامع نگر بر پایه ابزارهای توسعه پایدار برای سد بختیاری ارائه نشده تا ببینیم آیا این سرمایهگذاری کلان مؤثرترین تخصیص برای تولید برق است؟
آیا روشی کمهزینهتر، با توجه به منابع نفت، گاز و آفتاب پرسخاوت ما وجود ندارد؟ آیا پیامدهای ناسازگار این سد بر حوضه آبخیز نباید جلوی ساخت آن را بگیرد؟ مشاوران غالبا تحلیل اجتماعی را تا حد جمعیت شناسی، تحلیل زیستمحیطی را تاحد ماتریسی از اثرات مثبت و منفی و گزارش تحلیل اقتصادی را تا حد جدول گردش نقدی تقلیل میدهند. مطالعات مرحله دوم و تهیه اسناد مناقصه سد بختیاری در1384 به مشارکتی از 4شرکت مشاور دولتی و خصوصی سدساز سپرده شد تا «با مسئولیت مشترکا، منفردا و متضامنا»! سد را به اجرا برسانند.اینگونه این غول دوقوسی 315متری، وارد چرخه ساخت شد تا برخی تمایلات غول پیکرسازی ( Giganticism) را نیز پاسخگو باشد. جلوگیری از ورود رسوب به مخزن دز و افزایش عمر سد و نیروگاه آن دومین هدف ساخت سد بختیاری اعلام شده است. یک دهه پیش طرحی به نام نوسازی نیروگاه برقابی دز مطرح شد و یک مشاور بینالمللی گزارشی تهیه کرد که به دفتر فنی آب ارجاع شد.
ممیزی طرح به 4مسئله مهم در ناکارآمدی این طرح اشاره کرد:
1- تزریق پرهزینه بتن جهت مرمت درزهای بدنه برای نصب نیروگاه جدید روی سدی که عمرش به پایان رسیده
2-رسوب سد که بهرهبرداری از هر نیروگاهی را ناممکن خواهدساخت
3- نادرستی روش توجیه اقتصادی مشاور که هزینه نیروگاه فرضی حرارتی را درآمد طرح نوسازی برقابی در نظر گرفته درحالی که این دو گزینه مستقل و مانعه الجمع هستند و نوسازی نیروگاه اقتصادی نیست
4- تحلیل مستقل نیروگاه خورشیدی، بادی و... برای تصمیمگیری مؤثر ارائه نشده است .
دفتر فنی آب، چشمپوشی از سد و نیروگاه دز را گوشزد کرد. اینک که رسوب تا دریچههای آبرسانی سد دز بالا آمده و تا پایان ساخت سد بختیاری اصلا دیگر سد دزی مطرح نخواهد بود، آیا میتوان رسوبگیری را از فواید سد بختیاری شمرد؟
کنترل سیلاب و تأمین ایمنی در پایین دست، سومین هدف ساخت سد بختیاری اعلام شده است. گذشته از تجربیات تلخ جهانی، تجربه شکست سد دشت در خراسان شمالی و تلفات جانی و مالی مهم آن، خبرگان را از ناکارآمدی مهار سیل با سدسازی مطمئن ساخت. سدها در زمان بارندگی مهم خطرناکتر از خود سیل هستند و ضریب ایمنی را کاهش میدهند. احیای جنگل و پوشش گیاهی در آبخیزها، مدیریت غیرسازهای، پایش و هشدار سیل تنها راهکار است.
اثرات جانبی ازجمله اشتغالزایی نیز از فواید سد بختیاری اعلام شده درحالی که سدسازی به نسبت سرمایهگذاری کلانش از کمترین ضریبهای اشتغالزایی برخوردار است. اوج اشتغالزایی سدسازی همان 4 یا 5سال ساخت است و در مرحله نگهداری/ بهرهبرداری اشتغال به شدت کاهش مییابد. یک کارگاه کوچک صنعتی یا صنایع غذایی یا... با سرمایه شاید میلیونها برابر کمتر از سد، اشتغال طولانیتر با ضریب اشتغالزایی بیشتری دارد. نیز در اثرات جانبی سد به «بهبود شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، ایجاد امکان توسعه و سرمایه گذاری در محدوده طرح، بهبود سطح رفاهی زندگی اهالی، ارتقای سطح آموزش و بهداشت، افزایش درآمد سرانه، استفاده از قابلیتهای گردشگری، افزایش سهم منطقه در توسعه کشور و...» برمیخوریم که با سرمایهگذاریهای مستقل غیرقابل مقایسه با هزینه کلان سد نیز میتوان به آنها دست یافت. جاده دسترسی سد نیز دربرابر راهآهن، گزینه گرانتر، ناایمنتر و ناپایدارتر بهشمار میرود.
*پژوهشگر آب و توسعه پایدار