روزنامه دیلی تلگراف به این بهانه نگاهی به زندگی حرفهای این هنرپیشه سینمای وسترن داشته است.
داستان فیلم تیرانداز دان سیگل که در سال 1976 اکران شد، ماجرای یک کابوی پیر بود که ماههای آخر زندگیاش را به خاطر ابتلا به سرطان سپری میکرد و البته هنرپیشهای که نقش این قهرمان در شرف مرگ را ایفا میکرد، کسی به جز جان وین نبود که بهخاطر پیشرفته بودن بیماری سرطانش در مقطعی فیلمبرداری متوقف شد. جان وین در سال 1967 به سرطان ریه مبتلا شد و ناچار شده بود یکی از ریههایش را تقریبا از دست بدهد و بعد از آن با سرطان معده دست و پنجه نرم میکرد. اما او با تمامی اینها هنوز هم به جزئیات کار اهمیت فراوان میداد و در یکی از روزها با دانسیگل بهشدت اختلاف پیدا کرد چرا که در یکی از صحنهها قرار بود او حین تیراندازی، یکی از شخصیتهای منفی را به قتل برساند. او سیگل را به تغییر فیلمنامه مجبور کرد چون اصرار داشت هرگز نمیتواند از پشت کسی را هدف گلوله قرار دهد و چنین کاری حتی در فیلم هم از نظر او غیرقابل توجیه بود و میتوانست به چهرهای که از او در ذهن تماشاگران باقی میماند، لطمه بزند.
از فوتبال تا سینما
نام اصلی او ماریون مریسون بود که درتیم یواسسی، فوتبال آمریکایی بازی میکرد اما چهره و فیزیک بدنیاش مورد توجه رائول والش قرار گرفت تا او را در فیلم وسترن «تعقیب بزرگ» در نقش ژنرال انقلاب آمریکا، آنتونی وین بازی دهد و پس از ایفای نقش در این فیلم گمنام استودیو فاکس، او نام جان وین را برای خودش انتخاب کرد. وین با جان فورد توانست جایگاهی در سینمای جهان دست و پا کند. فیلم «دلیجان» براساس داستانی از گی دوماپاسان، وسترنی به تمام معنا بود و رینگو کید قهرمان آنکه وین نقشش را ایفا میکرد از ماندگارترین شخصیتهای این ژانر بود؛ صحنهای که شخصیت وین برای نخستین بار روی پرده ظاهر میشود و برای متوقف کردن دلیجان تیرهوایی شلیک میکند و بعد در کلوز آپی میگوید: «تو حتما به من و این وینچستر نیاز داری!» هنوز هم در ذهن اکثر علاقهمندان سینمای وسترن باقی است. رینگو الگویی برای جوانمردی و قهرمانی در سینمای وسترن شد و به اندازهای اهمیت داشت که وین پس از بازی در بیش از 78فیلم در آن زمان ایفای نقش «رینگو کید »را بهترین بازیاش میدانست و دههها بعد همچنان بر سر این انتخابش بود.
فیلم دان سیگل با مونتاژ صحنههایی از فیلمهای قبلی قهرمان - رود سرخ (هاوارد هاکس 1948)، هوندو( جان فارو 1953)، ریو براوو و الدورادو (هاوکس 1959 و 1966) شروع میشود و ادای دینی آشکار به جان وین و شخصیتش، جیبیبروکس درفیلم تیرانداز است.
قهرمان اخلاق گرا
شاید سینماروهای جوان با شخصیت وین و فیلمهای او آشنا نباشد اما قهرمان بازیهای شخصیتهای او در فیلمهای فورد و هاوکس نقطه مقابل وسترن اسپاگتیهای سرجیو لئونه و ضدوسترنهای پکین پا بود. هر علاقهمند ژانر وسترن حتما یکی از فیلمهای خوب وین را دیده و شخصیت او را در بین 10کاراکتر محبوب سینماییاش قرار داده است؛ شخصیتهایی که دارای شجاعتی غیرقابل پیشبینی و ترحمی قابل توجه بودند. بهترین وسترنهای وین توسط جان فورد کارگردانی شد اما این فیلمها در آن سکانس ابتدایی تیرانداز جایی ندارند و به عقیده برخی از منتقدان این هاوکس بود که توان بازیگری را در وین کشف کرد و نشان داد او توانایی بازی کردن مقابل دوربین را هم دارد و صرفا هنرپیشهای بیاستعداد نیست. توماس دانسون، یکی از این منتقدان درباره او نوشت: اگر قرار باشد فیلم وسترنی ساخته شود و هنرپیشه مشهور دیگری درکنار وین باشد، دامنه خشونت و صحنههای اکشن برای او در فیلم کاملا محدود خواهد بود چون درکنار جان وین بازی میکند.
وسترنهای متفاوت
با حضور در فیلمهایی از جمله «دختری با روبان زرد» یا «ریوگرانده» جان وین نقش شخصیتهای جاافتاده و شجاعی را بازی کرد که همیشه برای نجات حقوق طبقه متوسط تلاش میکنند اما در دهه 1950 لحن فیلمهای وسترن تغییرکرد و رویکردی نوآر پیدا کرد. با وجود اینکه پیشگامان این سبک تازه جیمز استوارت (در فیلمهای آنتونی مان) و راندولف اسکات (در فیلمهای باد باتیچر) بودند اما وین همچنان جایگاه خودش را بهعنوان یکی از هنرپیشگان مطرح ژانر وسترن حفظ کرد و بازی او در نقش ایتان ادواردز، قهرمان تنهای فیلم «جویندگان» جان فورد سالها بعد الهام بخش مارتین اسکورسیزی برای فیلم «راننده تاکسی» بود. اما کار کردن با وین به مرور زمان مشکلتر میشد و او سعی میکرد تا در فیلمها نفوذ خود را اعمال کرده و گاهی شرایط را به سود خودش تغییر دهد. در سال 1993 دان سیگل در زندگینامهاش نوشت که گاهی رفتار وین در سر صحنه واقعا غیرقابل تحمل بود و در دهههای 1960 و 1970 جان وین غرغرو مطرح میکرد که در وسترنهای قدیمی شخصیتها روی هم اسلحه میکشیدند تا یکدیگر را از سرراه بردارند اما در فیلمهای جدیدتر خبری از اسلحه نبود و شخصیتها با دیالوگ باید اینکار را انجام میدادند. با این وجود اندروساریس، منتقد مشهور آمریکایی تأکید میکند آلامو (1960) و کلاههای سبز(1968)- 2فیلمی که خود وین کارگردانی کرده بود - پردیالوگ و کسل کننده بودند.
خاطراتی از وین
کرک داگلاس در کتاب خاطراتش درمورد فیلمهای مشترکش با وین میگوید: من با او 4فیلم بازی کردم ولی ترکیب ما از همان فیلم اول دردسر ساز شده بود چون دائما در پشت صحنه بحثهای سیاسی میکردیم. او ستاره خوبی بود چون همیشه جان وین بود ولی صادقانه باید بگویم هنرپیشه خوبی نبود و در قالب نقشهایش نمیرفت بلکه نقشها را با قالب او تنظیم میکردند!
هاوکس در یکی از گفتوگوهایش خاطر نشان کرده بود در فیلم ریوبراوو، جایی که دین مارتین دستیار نه چندان مسئولیتپذیر شخصیت وین است، وین برای بازی در فیلم مردد بود و هاوکس وظیفه کنترل دین مارتین را در سر صحنه به او سپرده بود.
در سالهای آخر عمر جان وین اغلب نقشهایی را بازی میکرد که بر ستاره بودنش به نوعی تأکید میکردند و بیشتر فیلمهایی سرگرمکننده بودند.
تیرانداز هم براساس رمانی از گلندن سوارتوت ساخته شد و از این قاعده مستثنی نبود و البته هنرپیشگان مکمل مشهوری در آن حضورداشتند که از جمله آنها لورن باکال، ران هاوارد جوان، ریچارد بون (از دیگر اسطورههای سینمای وسترن) و از همه مهمتر جیمز استوارت در نقش دکتر کارسون سیتی بودند. استوارت درسال 1962 در فیلم «مردی که لیبرتی والانس را کشت» با جان وین همبازی شده بود. ران هاوارد سالها بعد گفت که بهترین توصیه برای بازیگری را از جان وین شنیده است: آرام حرف بزن، شمرده حرف بزن و اصلا زیاد حرف نزن!
دیلی تلگراف-10 اکتبر