ورود امام رضا(ع) به ایران سرآغاز خیرات و برکاتی برای این سرزمین پرافتخار و کهن بود که هنوز هم ادامه دارد. در مطلبی که از پی میآید به این مهم پرداخته شده است.
یکی از مهمترین سرفصلهای تاریخ زندگی امام رضا(ع)، مسئله دعوت مأمون از ایشان برای آمدن به ایران و تجربه عظیم تاریخی و نبرد پنهان سیاسی تحت عنوان پذیرش ولایتعهدی است که بیشترین حوادث سیاسی دوران زندگی امام هشتم مربوط به همین دوره کوتاه است.
مأمون پس از کشتن برادرش امین به خلافت رسید و دوران آغازین خلافت او با چالشهای فراوان معارض و جریانات سیاسی عدیدهای مصادف بود. او برای گذر از این ماجراها و فرار از چالشها که هرکدام به نوعی خلافتش را زیر سؤال میبرد، دست به اقدامهایی زد که در تاریخ عباسیان بیسابقه بود. یکی از این اقدامها، دعوت از امام رضا(ع) برای آمدن به خراسان و الزام او به پذیرش ولایتعهدی بود که چنان با ظاهرسازی و ظرافت خاصی انجام گرفت که حتی برخی از بزرگان مثل اربلی را نیز درخصوص تشیع مأمون و تمایل او به امام(ع) و حتی شهادت آن امام همام به دست مأمون عباسی به شک انداخته است!
در حالی که سخنان مأمون در برابر اعتراض هواخواهان حکومت عباسی در قبال این، بهوضوح هدف اصلی او را از این دعوت مینمایاند (ر.ک: عیون اخبارالرضا، ج 2: 167 و 168) از نظر او، پذیرش ولایتعهدی از سوی امام رضا(ع)، به معنی پذیرش مشروعیت خلافت بنیعباس توسط علویان و توجیهگری دستگاه خلافت بود و این، امتیاز بزرگی برای عباسیان محسوب میشد و تخطئه غاصبانهبودن خلافت عباسی را موجب میشد.
ضمن اینکه زمینه کنترل فعالیتهای سیاسی امام؛ یعنی کانون مبارزه شیعیان و علویان فراهم میشد و صحنه مبارزات حاد انقلابی آنان را به عرصه فعالیت سیاسی آرام و بیخطر تبدیل میکرد و از مقام و منزلت امام رضا(ع) تحت عنوان واهی دنیاگرایی و مقامطلبی نزد عموم مردم کاسته میشد و رنگ مردمیبودن را از آن امام معصوم میگرفت و میان او و مردم فاصله ایجاد میکرد. در نهایت نیز خود را علاقهمند حضرت نشان میداد و برای خود وجهه و حیثیت معنوی کسب میکرد و اتهام کشتن امام را که از ابتدا قصد آن را در سر داشت، از خود دور میساخت.
اما عکسالعمل معصومانه امام رضا(ع) در قبال این توطئه ماهرانه مأمون، بسیار مدبرانه و براساس تدبیر الهی بود. ایشان ابتدا از پذیرش قبول این دعوت برای خروج از مدینه و رفتن به خراسان، سر باز زد. مأمورِ مأمون طبق فرمان او، مجبور به استفاده از زور شد و موضوع کراهت و نارضایتی امام(ع) از این سفر خیلی سریع در مدینه پیچید و همه دریافتند که امام(ع) راضی به این سفر نیست، اما گریزی هم ندارد. از سوی دیگر، وداع تاریخی او با رسول خدا(ص) و حرم اهلبیت(ع) و سخنانی که ایشان در این وداع بر زبان آورده و نیز همراهنیاوردن خانوادهاش، حکایت از نامعلومی و ابهام در این سفر بود.
مأموران مأمون، امام(ع) را از مدینه بیرون آورده و از طریق بصره به فارس و از آنجا به خراسان آوردند. اصرار مأمون در مسئله پذیرش ولایتعهدی از طرف امام(ع) توأم با تهدید به قتل آن حضرت درصورت مخالفت، پس از 2ماه استنکاف، امام را «باک حزین» ناچار به پذیرفتن این سِمَت اجباری کرد. اما تدبیر هوشمندانه امام در نوع پذیرش این سِمَت صوری و شرط و شروط فراوان امام برای پذیرش آن، مبنی بر عدممداخله در امور سیاسی و جاری و نیز نوع برخوردهای آن حضرت(ع) در این منصب، مأمون را در رسیدن به اهداف مورد نظر خویش ناکام گذاشت. ضمن اینکه در شرایط و مواضع گوناگونی، کراهت خود را از این کار اعلام میکرد و شایستگی خود و اهلبیت(ع) را برای ولایت بر امت به طرق گوناگون نشان میداد و به اثبات میرساند.
دوران کوتاه حضور امام(ع) در خراسان، سرمنشأ اقدامهای علمی و سیاسی شیعی در ایران و جهان اسلام در آن زمان بود. استفاده امام(ع) از تریبون رسمی خلافت و رساندن پیام تشیع و نیز فضایل و عظمت اهلبیت(ع) به گوش همه مسلمانان و غیرمسلمانان، تدبیری الهی بود.
مذاکرات موفق و قدرت علمی امام(ع) در جلسات علمی متعدد با حضور مأمون و اندیشمندان سایر ادیان و نیز فرق اسلامی که عمدتاً حول مباحث کلامی و فقهی دور میزد، در منابع تاریخی و حدیثی نظیر احتجاج طبرسی، بحارالانوار مجلسی و نیز عیون اخبارالرضا به تفصیل آمده است. امام(ع) از فرصت به دستآمده بسیار خوب استفاده میکرد و مردم آن دیار و زمان، بیشتر و بیشتر شیفته آن بزرگوار و حسن اخلاق و مراتب علمی لدنی ایشان میشدند.
مأمون عباسی در این جلسات مناظره که در بسیاری موارد با حضور خودش سامان مییافت، بهمنظور اصلی خود که کماعتبارکردن امام(ع) نزد عوام و خواص بود، نرسید؛ از این رو، رفتهرفته امام را محدودتر و مردم را از حضور در جلسات آن حضرت طرد کرد؛ بهنحوی که حتی نفرین آن حضرت را نیز بهدنبال داشت (عیون اخبارالرضا، ج 2: 171).
از سوی دیگر، بیتوجهی حضرت به این منصب ظاهری و رویآوردن او به عبادت و جلسات و مباحثات علمی، حربه دنیاخواهی و مقامطلبی را که مأمون عباسی بهدنبال آن بود، از عباسیان و دستگاه عظیم خلافت آنان گرفت. نماز باران موفقی که حضرت در روز دوشنبهای خواند و در پی آن باران عظیمی از آسمان نازل شد، عظمت الهی امام معصوم(ع) را در دیدگان مردم بیشتر کرد.
خواندن نماز عید فطر که پس از اصرار بیش از حد مأمون صورت گرفت و امام(ع) آن نماز را به سنت جدش رسول خدا(ص) گزارد، حوادث دیگری را رقم زد. حتی وضع بهگونهای شد که سران خلافت ترسیدند انقلابی درگیرد. مأمون عباسی آن حضرت را از نیمه راه بازگرداند و خود آن نماز را اقامه کرد! همه این حرکات هوشمندانه از سوی امام(ع) نشان میداد که امام مسیر خودش را طی میکند.
گذشته از همه اینها نصایح خصوصی و نکوهشهای صریح و ضمنی او نسبت به مأمون در قبال کارهای خلاف او و دستگاه حکومتیاش، راه را برای شهادت امام هموار میکرد. بالاخره مأمون تصمیم نهایی را گرفت و پس از شایعهپراکنی و نقل سخنان دروغ از قول امام(ع) توسط ایادی مأمون، ایشان را با خوراندن میوهای سمی به شهادت رسانید و خود با ظاهرسازی، 3روز در آرامگاه امام(ع) بَست نشست و به عزاداری پرداخت! حضور کوتاه امام رضا(ع) در ایران در مسیر رسیدن به خراسان، بسیار اثرگذار بود. البته به دستور مأمون، آگاهانه تلاش شده بود تا مسیر حرکت طوری باشد که شهرهایی که در آن زمان به محبت اهلبیت(ع) معروف بودند، مانند کوفه، قم و ری در سر راه حرکت امام(ع) قرار نگیرد.
با این حال، امام(ع) در همان مسیر تعیینشده، از هر فرصتی برای برقراری ارتباط عاطفی و رساندن پیام حق به عموم مردم استفاده میکرد. مهمترین آنها، حدیث «سلسله الذهب» در نیشابور بود که در جمع کاتبان فراوانی آن را ارائه کرد و همگان آن را کتابت کردند و این حدیث شریف که بهدلیل سلسله اسناد معصوم آن، به سلسله الذهب مشهور شد، یادگار ثمینی از آن «ثقل اصغر» برای امت پیامبر خاتم اعظم(ص) بود و هست.
از سوی دیگر، آثار زیادی؛ عمدتاً تحت عنوان قدمگاه، در مسیر هجرت امام(ع) در شهرهای ایران بر جای مانده که هنوز هم حفظ شده است. وجود این آثار در اهواز، شوشتر، دزفول، ارجان قدیم (نزدیک بهبهان فعلی)، ابرقو، یزد، جاده تفت به دهشیر، نایین و روستای بافران نزدیک آن، نطنز، منطقه آهوان دامغان، نیشابور، قدمگاه و مانند اینها، نشان از علاقه ویژه شیعی و حب اهلبیت(ع) در میان ایرانیان آن زمان و این زمان است.
تماس شیعیان با امام و نامهنگاریهایی حاوی پرسش و پاسخ درخصوص برخی مسائل کلامی از قبیل تبیین جایگاه اهلبیت(ع) در کتاب و سنت، تبیین معنای اولی الامر، ایمان ابوطالب(ع)، توضیح مصداق شیعه و صحابی و... در متون تاریخی ماندگار است. حضور شاعر معروف و انقلابی شیعی، دعبل خزاعی و خواندن قصیده تائیه که انعکاسدهنده تاریخ پردرد و رنج و قتل و آزار شیعه است، نیز حضور ابینواس و قصیده معروف او از حوادث ماندگار و معنادار آن روزگار بوده است.
و نهایت اینکه، قطعا وجود مزار امام رضا(ع) در خراسان، یکی از علل اصلی گسترش تشیع در سرزمین ولایتدوست ایران بوده است. اینک نیز همهساله انبوه زیادی از مردم سراسر ایران اسلامی و حتی سایر کشورهای اسلامی دیگر به قصد زیارت بقعه سلطان خراسان به مشهد الرضا(ع) سفر میکنند و در حریم قدسی رضوی بار دل میافکنند.
ما نیز در این روز مبارک که دحو الارض است و در همین روز، پیامبر اعظم خاتم(ص) به قصد انجام فریضه حج «حجه الوداع» در سال 10 هجری قمری از مدینه خارج شد، مشتاقانه ظرف دلهایمان را در دستان عاطفهها میگیریم و از دور و نزدیک روانه بارگاه ملکوتی آن امام همام(ع) در آستان ملکپاسبان قدس رضوی که «حج الفقراء» است، میکنیم تا لبریز از محبت و معرفت اهلبیت عصمت و طهارت(ع) و سرشار از ولایت الهی آن عزیز شود و با دعای مستجاب او، عزت اسلام و مسلمانان و سربلندی ایران اسلامی، این کهن مرز و بوم را، در سراسر جهان طلب میکنیم.