اما هنگامی که از نظام بازار صحبت میشود، منظور آن است که قیمت کالاها و خدمات در یک سیستم آزاد و با توجه به نیروهای عرضه و تقاضا تنظیم شوند و انحصارگر یا دولت نقش تعیینکنندهای در تعادل بازار نداشته باشد. بازار سلامت، یکی از پیچیدهترین بازارهای اقتصادی به شمار میرود که در آن مصرفکنندگان بهدنبال سلامتی بیشتر(با استفاده از روشهای پیشگیری یا بهبودی) هستند. متأسفانه همواره ارتباط مستقیم و قابل توضیحی میان وضعیت سلامتی مطلوب و مراقبتهای تولید شده وجود ندارد. بهعنوان مثال ممکن است نوعی مراقبت بهداشتی و درمانی در جامعه تولید شود که تأثیری در بهبود وضعیت سلامت جامعه نداشته باشد.
بخش سلامت بهدلیل اهمیتی که برای نوع بشر دارد، همواره بهعنوان یک استثنا، از قلمرو بازار کنار گذارده میشود؛ البته این موضوع نباید منجر به غفلت از منافعی نظیر تخصیص بهینه منابع، کارایی بالا، امکان ابداع و نوآوری، همکاری داوطلبانه و سایر موارد دیگری شود که از ویژگیهای مثبت بازار به شمار میروند. اما موضوع اساسی آن است که در برخی بخشهای اقتصادی ویژگیهای مثبت بازاراز جمله سلامت، تأمین نشده و توانایی مصرفکنندگان و تولیدکنندگان را سلب میکند. در ادامه مهمترین نقایص بازار در بخش سلامت مورد توجه قرار میگیرد.
سلب توانایی از مصرفکنندگان
در بازار، افراد از قدرت و منابع مالی کافی برای تصمیمگیری درباره تقاضای کالاها و خدمات مورد نیاز خود برخوردار هستند. اما در بازارهای سلامت، این مسئله ممکن است به دلایل زیادی موضوعیت نداشته باشد. مثلاً وقتی فرد به شدت مریض میشود هزینههای درمانی وی به شدت بالا میرود. در ثانی به علت اینکه افراد به ندرت هزینههای درمانی آتی خود را پیشبینی میکنند، بخش عمدهای از هزینههای بهداشتی و درمانی خود را صرف پرداخت حقوق بیمه میکنند تا در مواقع بیماری، بیمهگر مسئول پرداخت هزینههای درمان آنها باشد. در این وضعیت 4 مشکل دیگر در بازار بهوجود خواهد آمد:
1- مخاطره اخلاقی: مخاطره اخلاقی زمانی رخ میدهد که داشتن پوشش بیمه، افراد را نسبت به پیشگیری، بیدقت و بیتوجه میکند. هنگامی که این وضعیت در بازارهای سلامت رخ میدهد، احتمال مراجعه مردم به پزشک عمومی، حتی در زمانی که علائم بالینی مختصری را تجربه میکنند، افزایش مییابد؛ زیرا آنها احساس میکنند که برای پوشش خدمات(بیمه)، پرداخت انجام دادهاند.
2- انتخاب معکوس: افراد در مقایسه با شرکتهای بیمه، اطلاعات بیشتری نسبت به وضعیت سلامت و هزینههای آتی درمان خود در اختیار دارند. بیمهها نیز برای جلوگیری از ورود افراد پرخطر که هزینههای بیشتری را در آینده متوجه شرکت میکنند، حق بیمهها را افزایش میدهند. این عمل منجر به این خواهد شد که نسبت افرادی که از سلامت بالایی برخوردار بوده و نیاز کمتری به بیمه احساس میکنند، در میان کل بیمهشدگان شرکت کاهش یابد. این موضوع 2مشکل را بهدنبال خواهد داشت؛ اول اینکه اگر افرادی که بیمه نشدهاند، دچار بیماری شدید شده و از عهده هزینههای درمان خود برنیایند، چه کسی مسئول پرداخت آن هزینهها خواهد بود؟ دوم اینکه بیمهها از این موضوع آگاهند که اگر حق بیمهها را افزایش دهند، افرادی هنوز در خارج از سیستمهای بیمه حضور دارند که احتمال خواهند داد بیماری در راه است یا در حال بیمارشدن هستند و این موضوع منجر به ایجاد انگیزه در افزایش مخارج بهداشتی و در نهایت افزایش قیمت خدمات بهداشتی و درمانی خواهد شد. در این صورت شرکتهای بیمه مجدداً بهدلیل افزایش هزینههای مجبور خواهند بود تا حق بیمههای خود را افزایش دهند.
3- انتخاب خطر: این موضوع در برابر انتخاب معکوس قرار دارد. در این مورد بیمهگر (باتوجه به سوابق پزشکی، مشاهده آزمایشهای پزشکی گوناگون، سن و... ) اطلاعات قابل اطمینانی را از وضعیت سلامت افراد به دست میآورد.
4- اطلاعات نامتقارن:مصرفکنندگان به اطلاعات کاملی درباره کیفیت و قیمت کالای مراقبت سلامت که عرضه میشود، نیاز دارند. این امر به معنای واقعی هرگز درباره مداخلات سلامت صدق نمیکند. اطلاعات نامتقارن ممکن است بهدلیل وجودنداشتن اطلاعات یا عدمتوانایی تفسیر درست و استفاده از اطلاعات در دسترس بهوجود آید.
مصرفکنندگان خدمات درمانی، باید از پتانسیل اقدامات درمانی، در بهبود سلامتشان و همچنین هزینه کل آن مطلع باشند تا ارزیابی پیامدهای اقتصادی و بالینی ناشی از مداخلات برای آنها ممکن شود. اما نداشتن تقارن اطلاعات سبب میشود تا ارائهدهندگان مراقبتهای بهداشتی و درمانی مانند پزشکان، اغلب بهعنوان نماینده بیماران عمل کنند.
عدم تعادل و توازن اطلاعاتی اکثراً در مورد سایر شرایط تصمیمگیری در بازارهای سلامت نیز صادق است. البته در کنار این موضوع باید در نظر داشت که بیمار شاید رغبتی برای جستوجوی اطلاعات بیشتر در این زمینه را نداشته باشد و تفاوتهای موجود در قیمتها را ناشی از تفاوت در کیفیت بستههای ارائه شده بداند.
انحصار
گاهی در بازارهای سلامت بنگاههای انحصاریای فعالیت میکنند که درجه انحصار آنها به نوع فعالیت و محصولات آن بنگاهها بستگی دارد. بهعنوان مثال انحصار شرکتهای داروسازی، محدودیتهای ورود به مشاغل سلامت، قابلیت تبدیل شدن کلینیکهای تخصصیتر به انحصارگر، ادغام شرکتهای بیمه، محدودیت احداث بیمارستان در مناطق کمجمعیت و سایر محدودیتهای طرف عرضه در بازارهای سلامت، این امکان را میدهد تا بهعنوان تعیین کننده متغیرهای بازار نقشآفرینی کند.
اثرات خارجی یا اثر سرریز
اثر خارجی هنگامی اتفاق میافتد که یک فعالیت اقتصادی، تأثیر مثبتی روی افراد دیگری داشته باشد که به صورت مستقیم در آن عمل مشارکت نداشتهاند. در سلامت این بحث هنگامی مطرح میشود که مصرف مراقبتهای بهداشتی و درمانی توسط یک فرد منجر به نفعرسانی به افراد دیگر میشود. واکسیناسیون را میتوان مثال روشنی برای این موضوع دانست؛ زیرا افرادی که واکسینه میشوند خطر انتقال بیماری به دیگران را کاهش داده و آنان را منتفع میسازند. بهطور کلی هر هزینهای که پیرامون مراقبتهای بهداشتی و درمانی صورت میگیرد، فرد را برای کار بیشتر و بهتر در جامعه آمادهتر کرده و در نهایت بهرهوری، مشارکت و رفاه جامعه را افزایش میدهد. اثرات خارجی منفی را نیز میتوان در بازارهای سلامت متصور بود. آلودگیهایی که توسط شرکتهای داروسازی یا بیمارستانها ایجاد میشود و مخاطراتی را برای سایر افراد بهوجود میآورد را میتوان از جمله این آثار دانست.
اثرات خارجی در اقتصاد ممکن است به عدم کارایی منجر شوند چراکه ایجادکنندگان اثرات خارجی، هیچ انگیزهای برای اهمیت دادن به اثر اقداماتشان بر سایرین ندارند. بنابراین پیامد تولید اینگونه کالاها یا خدمات عدم کارایی خواهد بود. فعالیتهای بسیار زیادی منجر به اثرات خارجی منفی میشوند (مثلاً آلودگی) و فعالیتهای چندانی وجود ندارند که اثر خارجی مثبت ایجاد نمایند.
شفقت و دلسوزی
یکی دیگری از بحثهایی که شکست بازار را در مباحث سلامت بهدنبال داشته، بحث دلسوزی است. دلیل اینکه مراقبتهای بهداشتی و درمانی تا حدود زیادی به صورت اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد، ارتباط زیادی به شکستهای بازار ندارد و بیشتر انصاف و برابری در جامعه را مدنظر قرار میدهد.
در طرف عرضه ممکن است افراد بهدلیل انگیزههای غیرمادی وارد حرفههای بهداشتی و درمانی شده باشند یا بسیاری از افراد از اختصاص بخشی از درآمد خود به هموطنان دردمند خود، احساس رضایت کنند. در همین راستا افراد محلی به تجهیز بیمارستانها کمک میکنند و پزشکان نیز تعرفههای خود را با توجه به وضعیت مالی بیماران خود دریافت کنند. در کنار موارد فوق موضوعی که در نظر گرفتن آن نظریه بازار آزاد را مختل میکند، ضروریبودن حق برخورداری انسانها از حداقلهایی در بحث سلامت است. این ارزش، با دیدگاههای اقتصادی قابل بررسی نیست. این بحث در قالب اهمیت بخش اورژانس در نظام سلامت و میزان توجه دولتها به دردسترس بودن این خدمات تبلور مییابد.