در این گشتوگذار هنوز تعداد کوچههای باریکی که طی کردهاید از تعداد انگشتان یک دست فراتر نرفته که با صحنهای مانند آنچه مجیدپناهنده برای ما ارسال کرده مواجه میشوید. برای صعبالعبور بودن بههیچوجه لازم نیست برف و بوران شود. در شرایط عادی و هوای آفتابی نیز این تنگهها جلوی عبور خودرو که سهل است جلوی رفت و آمد رهگذران را نیز میگیرد.
رانندههای متخلف برای پیبردن به پیامدهای چنین حرکاتی بهتر است چند لحظه تصور کنند یکی از عزیزانشان در همین کوچه دچار مصدومیت شده و آمبولانس قصد عبور از این محل را دارد. بهطور حتم گیر کردن آمبولانس در چنین محدودهای میتواند به قیمت از دست رفتن جان مصدوم یا بیمار تمام شود.
پرتاب آدامس
زیر میز و صندلی کلاس، روی آسفالت خیابان و خلاصه هر جایی را نگاه کنی گاهی آدامسهایی را میبینی که نماد تنبلی و ناآگاهی از وظایف اجتماعی هستند. برخی افراد به جای پرتاب یا چسباندن آدامس به اینجا و آنجا، آدامس را پس از جویدن داخل سطل زباله میاندازند.
با وجود این هنگامی که یکی از این آدامسها به لباس یا ته کفشهاشان میچسبد به صورت شفاهی از خجالت دیگران در میآیند حال آنکه همین آدامسی که به یکی از وسایل شما چسبیده است ممکن است آدامسی باشد که خود شما در سطل زباله انداختهاید زیرا آدامس را پس از جویدن باید داخل دستمال یا کاغذ و هر پوشش کوچک دیگری پیچید و سپس در سطل زباله انداخت؛
فقط در این صورت است که این جسم چسبناک دیگر نمیتواند برای دیگران دردسر آفرینی کند. بدون این پوشش، آدامس را هر جا رها کنید سرانجام به چیزی چسبیده و باعث اذیت و آزار دیگران میشود.
یک تیر و دو نشان
هیچچیز بدتر از این نیست که خودروی مدل بالای شخصی را که با وی رودربایستی دارید قرض بگیرید و بعد از کلی دستبه عصا رانندگی کردن، در روز تحویل خودرو متوجه فرورفتگی روی کاپوت آن شوید. معمولا این نوع فرورفتگیها مربوط به پرتاب مصالح و فرود آمدن یک شهابسنگ نیست؛ بلکه ناشی از آن است که برخی تصور میکنند با یک تیر دو نشان را زدن یعنی روی کاپوت خودروی دیگران بنشینی، هم گاهی صدای آژیر را دربیاوری و به قول معروف با رفقا کمی بخندی، هم اینکه یک صندلی مفت و مجانی برای خود دست و پا کنی.
این در حالی است که یک تیر و دو نشان هنگامی معنی میدهد که یک حرکت دو نتیجه مثبت داشته باشد. بههر حال چنانچه سریالهای تلویزیونی به جای مباحث تکراری و نخنما کمی نیز به روشنگری در مورد ناهنجاریها و کجفهمیهای اجتماعی بپردازند جای دوری نمیرود.
سوت در نیمهشب
اگر کودکی ساعت 3بعد از ظهر هوس کند سوت جدیدی را که برایش خریدهاند به صدا در آورد و کمی بچگی کند هزار تا شاکی پیدا میکند. این در حالی است که برخی نگهبانهای محله، ساعت 3صبح هوس میکنند هر نیم ساعت یا یک ربع در سوت خود بدمند. البته آنها این کار را بخشی از وظیفه خود برای اعلام موجودیت خود و فراری دادن سارقان میدانند اما به جای سارقان این خواب است که از چشم اهالی محل فرار میکند. بههر حال بهنظر اغلب شهروندانی که مجبورند نیمهشب مدام این صدا را در گوشهاشان تحمل کنند، چنانچه برای رفع این مشکل تمهیداتی اندیشیده شود میزان رضایتمندی مردم از نگهبانهای شب بیشتر میشود.