آنروز به گفته کارشناسان، 80درصد از بافت مسکونی شهر تاریخی بم خسارت دید. از ارگ تاریخی بم هم تنها 20درصد بناها بهصورت مخروبه باقی ماند و 80 درصد دیگر از تاریخ و معماری ایران به گفته متخصصان مرمت و باستانشناسها به آوار تبدیل شد.
شهر تاریخی بم 2بافت مرده و زنده داشت؛ بافت تاریخی زنده را شهروندانی در اختیار داشتند که صبح زلزله، دیگر صدایی از آنها زیر آوارهای سنگین خانههای گلی و تاریخی شنیده نشد. تخریب شدن بافت تاریخی ارگ بم که باستانشناسها از آن با عنوان «بافت مرده» یاد میکنند، غبار از اتفاقهای یک برهه از تاریخ ایران زدود. بررسیهایی که تا پیش از آن امکان انجام آنها وجود نداشت، اکنون با تخریب شدن ارگ منجر به شناسایی دادههایی شد که از منظر باستانشناسها قابل توجه بود. مومیاییهای طبیعی، شامل اجساد دفن شده در دیوارههای تاریخی ارگ پس از زلزله از دل حصار تاریخی بیرون زده بودند.
یک نکته جالب دفنشدگان در دل دیوارهای تاریخی بهدلیل شرایط خاص آب و هوایی و خشک بودن منطقه به شکل مومیاییهای طبیعی حفظ شده بودند. به موجب آنچه باستانشناسها میگویند مومیایی طبیعی به کالبدی گفته میشود که بدون استفاده از ماده شیمیایی خاص و تنها به دلایل محیطی حفظ میشود. مومیاییهای طبیعی به ندرت در ایران یافت میشوند و نمونه بارز آنها بهعنوان مردان نمکی در خاکبرداریهای معدن چهرآباد زنجان یافت شد، ولی در موضوع مومیاییهای طبیعی درون دیوارهای تاریخی ارگ بم، آنچه نگاه باستانشناسها را بهخود جلب کرده بود، میانگین سنی آنها بود.
میانگین سنی یافتههای باستانشناسها یکسان بود و همین موضوع توجه آنها را بهخود جلب کرده بود. باستانشناسها، روزهای نخست پس از زلزله حدود 60نمونه از نوزادان یافته شده را شناسایی و محل دقیق یافتن آنها را روی نقشه باستانشناسی ارگ بم علامتگذاری کردند. در همان بررسیهای اولیه، آنها متوجه شدند که پراکندگی مومیاییهای طبیعی در قسمتهای غربی و شرقی حصار خارجی ارگ بم نسبت به سایر قسمتها بیشتر است.یافتهها بهتر بود که در محیط طبیعی خود حفظ میشدند. بنابراین باستانشناسها تنها نمونههای در معرض تخریب را از دیوارههای ارگ بیرون آوردند و باقی را در همان زمینه اصلی خود و در دیوارهای ارگ تاریخی نگهداری کردند.
کاوش باستانشناسی
گروه پژوهشی «قومباستانشناسی» بم که 40روز پس از زلزله و تحت مدیریت و حمایت پروژه بزرگ ارگ بم در حال بررسی «قومباستانشناختی» شهر بم و زمینه زنده بود، سال 87 و در حالی که 5 سال از زلزله میگذشت اقدام به بررسی مجدد تعدادی از نمونههای شناسایی شده در ارگ بم کرد. هدف از بررسی و کاوش مجدد اجساد نوزادان که بهصورت مومیایی درآمده بودند، تمثیل قبرستانهای زمینه مرده و زنده در شهر بم بود.
در نخستین شماره از سالنامه ارگنامه که 2سال پس از زلزله و در سال 84 منتشر شد، تفسیرهایی از نوزادان یافته شده ارائه شد که بر یک نکته تأکید داشت:«دفن کودکان در شرایط اضطراری در حصار بم».همین پیشفرض اولیه کافی بود تا «قوم باستانشناسها» نسبت به شناسایی دوباره بقایای انسانی بهجای مانده از تاریخ ارگ بم ترغیب شوند. دکتر «اسکندر مختاری» مدیر وقت پروژه بزرگ ارگ بم در تابستان سال 87 به یک تیم 5 نفره از باستانشناسهای ایرانی، متشکل از 3کارشناس ارشد، یک دانشجوی دکتری و یک دارنده دکتر ی تخصصی باستانشناسی اجازه پیگردی مجدد داد. پیگردیهای دوباره منجر به شناسایی 28 اسکلت و مومیایی طبیعی، شامل 2مومیایی بزرگسال و 26مومیایی نوزاد شد.
یافتههایی درون خشتها
کودکانی که مومیایی طبیعی آنها شناسایی شد در 2گروه کلی درون خشتها و کنار خشتها جای میگرفتند. بررسیهای باستانشناسها مشخص کرد که مومیاییهای قرار گرفته درون خشتها، زیر 6ماه و بسیار کوچک بودهاند و بالاترین نمونه، 60سانتیمتر قد داشت. مومیاییهای نوزاد همگی در یک پارچه پیچیده شده بودند. گزارش باستانشناسها، جهت قرار گرفتن مومیاییها را متفاوت ذکر کرد. بهنظر میرسد که بهدلیل کمبود جا و شرایط حصار توجه چندانی به جهت قرار گرفتن اجساد نشده است.بیش از نیمی از اجسادی که بهصورت طبیعی مومیایی شده بودند پس از وقوع زلزله و شکسته شدن خشتهای ارگ بم دچار هوازدگی شده و تجزیه شده بودند. بررسیهای بعدی نشان داد که برخلاف آنچه در سالنامه ارگنامه منتشر شده، مومیاییهای طبیعی به دوران صفویه تعلق دارند.
همچنین بهرغم بحثهایی که تا آن زمان شده بود، کاوشهای باستانشناسی و بررسیهای علمی نشان داد که نوزادهای مومیایی نه در شرایط اضطرار که در شرایط کاملا عادی و برحسب یک سنت فرهنگی در میان خشتهای حصار ارگ دفن شدهاند. نظم و تکرار شوندگی شیوه تدفین، قرار دادن اجساد در میان پارچه و همچنین حمل آنها تا محلی مرتفع، بیانگر زمانی بود که برای انجام مراسم تدفین در میان حصارهای خشتی ارگ صرف شده بود؛ زمانی که معمولا برای برگزاری مراسمی این چنینی در شرایط اضطراری صرف نمیشده است.
معمای باستانشناسی
معمای دفن این چنینی نوزادان، راهی جز انجام آزمایش ژنتیک برای باستانشناسها نگذاشت. تیم باستانشناسی، انجام آزمایش ژنتیک روی مومیاییها را به یک کارشناس ارشد در دانشگاه شهرکرد سپرد. آزمایش ژنتیک نشان داد که نوزادان شناسایی شده، دارای نژاد هند و اروپایی با جنسیت مذکر هستند. یافتههای جدید موضوع مومیاییها را پیچیدهتر کرد بهطوری که علاوه بر پرسش در مورد چگونگی و چرایی دفن اجساد در میان حصار تاریخی، موضوع یکدستی جنسیتها نیز برای باستانشناسها مطرح شد. انگیزه دفنکنندگان سؤال بعدی باستانشناسها بود که باید پاسخی برای آن پیدا میشد.
تیم باستانشناسی که وظیفه شناسایی و کاوش تخصصی حصار تاریخی بم را داشت تاکنون پاسخی برای این سؤال پیدا نکرده ولی در گزارش نهایی خود چنین روایت کرد:«بررسی دادههای تاریخی و متون نوشتاری در زمینه شیوههای تدفین در دورههای مختلف، تاکنون نتوانسته کلید چنین شیوه تدفینی را به ما ارائه دهد. بهنظر میرسد جز با آزمایشهای اپیدمیولوژی، ویروسشناسی و سی.تی.اسکن،آنهم بــه روش بــاستانشناسی جنایی (forensic archaeology) امکان فهم و خوانش دادهها فراهم نشود؛ امکانی که با مرمت حصار ارگ و قرارگیری حجم سنگین خشتها روی آن تقریبا رو به صفر میل کرده است.»